آقای «اوگو پاووسی» وارد بالکن خانه سه طبقه‌اش شد. مردم شهر بیشتر او را به عنوان اراذل و اوباش می‌شناختند. او اغلب وقتی نقشه یک کار خلاف را در سرش می‌پروراند، به این خانه می‌آمد و ساعت‌ها از بالکن به بیرون نگاه می‌کرد. در بیشتر مواقع، نامزدش کنار او بود، ولی آن روز عصر استثنا از این ماجرا بود. در همان زمان، لورنا پریکان، نامزد 17 ساله او در بیمارستان بستری بود. در واقع آن دختر به علت ضربات وحشیانه اوگو به صورت و شکمش در بیمارستان بود.
کد خبر: ۹۳۳۴۴۲

در خیابان پایین خانه اوگو، سه شاهد حضور داشتند که بعدها گفتند یک شیء باورنکردنی را دیده‌اند. آنها ادعا کردند غول عظیم‌الجثه و سیاهپوشی را مشاهده کردند که به سمت مردی رفت که در بالکن ایستاده بود. بنا به گفته آنها، این شخص سیاهپوش در عرض چند لحظه مرد حاضر در بالکن را از روی صندلی بلند کرده و از آن بالا به کف خیابان انداخت. شدت پرتاب به قدری زیاد بود که سر اوگو روی سنگفرش خیابان متلاشی شد.

به دنبال این اتفاق هولناک، نیروهای پلیس به سرعت خود را به محل حادثه رساندند و در اطراف خانه او ردپای قاتل را پیدا کردند. نکته جالب این بود که یافته‌های پلیس با گفته‌های آن سه شاهد تا حدود زیادی همخوانی داشت. یافته‌های پلیس نشان داد ردپاها مربوط به فردی بوده که وزنی حدود 410 کیلوگرم داشته و با وجود تمام این مشخصات ظاهری او ناپدید شده بود. این جنایت در شب 13 نوامبر 1941 شهر ون نویز ایالت کالیفرنیا آمریکا به یک معما تبدیل شد.

او ابتدا به بررسی محل حادثه و افراد ساکن در آنجا پرداخت. یکی از افرادی که به سوالات او پاسخ داد، خانمی روان پریش بود که خود را مادام اولِگا می‌نامید. هنگام صحبت با مادام اولِگا، سه برادرش به نام‌های ماریو، تونی و جورجیو وارد خانه این پیرزن شدند. هر سه آنها طاس بودند و هیچ حسی در چشم‌هایشان دیده نمی‌شد. آنها تیمی آکروبات باز بودند که کارهایشان در نوع خود بسیار جالب بود.

ماریو که سخنگوی این سه برادر بود، به سروان گفت در طول 50 سال کار بندبازی تاکنون غولی با مشخصات قاتل آن شب را ندیده است. چند لحظه بعد او با بیان این جمله‌، سروان گراندین را کاملا در شوک فرو برد: «دختری که اوگو پاووسی به بیمارستان فرستاد، خواهر ما بود.» گراندین نیز در جواب گفت: «برای شما بسیار متاسفم. تنها خواسته من این است که تا مشخص شدن ابعاد ماجرا، ایالت را ترک نکنید.»

اما این هشداری بود که به هیچ وجه به آن اعتنا نشد. آن روز، 7 دسامبر 1941 بود و اتفاقی افتاد که تاریخ جهان را تغییر داد. به دنبال حادثه پرل هاربر، این سه برادر همراه سروان گراندین به خدمت سربازی خوانده شدند. پرونده این قاتل عظیم‌الجثه در طول جنگ همواره در ذهن گراندین بود. پس از بازگشت به آمریکا، او تصمیم گرفت برای آخرین بار با مادام اولِگا دیدار کند. او به اطلاع این افسر سابق پلیس رساند که هر سه برادر در جریان جنگ کشته شده‌اند. مرگ آنها باعث شد تا این خانم پیر برداشت خود را از علت مرگ اوگو پاووسی بیان کند.

او یک پوستر زرد رنگ را به گراندین نشان داد. سه برادر در وسط صحنه سیرک قرار داشتند. این سه نفر مانند بندبازها روی شانه‌های هم قرار گرفته بودند و نتیجه آن به وجود آمدن یک فرد عظیم‌الجثه بود.

حسین خلیلی

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰
فرزند زمانه خود باش

گفت‌وگوی «جام‌جم» با میثم عبدی، کارگردان نمایش رومئو و ژولیت و چند کاراکتر دیگر

فرزند زمانه خود باش

نیازمندی ها