با مهندس سعید فائقی، معاون ورزشی پیشین سازمان تربیت بدنی

جـای خالـی دیپلماسی ورزشــی

دوستداران حرفه‌ای ورزش سعید فائقی، معاون فنی (ورزشی) پیشین سازمان تربیت بدنی را به خوبی می‌شناسند. کسی که در زمان تصدی این سمت حرف اول و آخر ورزش را می‌زد و در همه تصمیم‌گیری‌ها و تصمیم‌سازی‌های ورزش نقش او برجسته بود. ورزشی‌ها بر این باورند او نه‌تنها به ورزش اشراف داشت که الفبای سیاست را هم به خوبی می‌شناخت و شاید به همین دلیل بود که در زمان حضور او در سازمان تربیت بدنی ورزش ایران چند کرسی ارزشمند آسیایی کسب کرد.
کد خبر: ۹۲۹۸۹۱

فائقی که پس از کنار رفتن از سازمان ورزش چندی در وزارت ارتباطات فعالیت داشت و کم و بیش ارتباط خود را با ورزش و باشگاه پیام حفظ کرده بود، اکنون ازجمله فعالان بخش خصوصی است؛ با این حال او همچنان ریزبینانه و موشکافانه اخبار ورزش را دنبال می‌کند. با او که در روزهای آغازین دولت یازدهم ازجمله گزینه‌های بسیار جدی جلوس بر کرسی وزارت ورزش و جوانان بود، پیرامون مبحث ارتباط ورزش و سیاست به گفت‌وگو نشستیم. کسی که همواره از دوران حضورش در ورزش و المپیک سیدنی به عنوان یکی از نقاط عطف تاریخ ورزش ایران یاد می‌کند، حالا همزمان با ریو 2016 در این خصوص دیدگاه‌های جالبی دارد.

در گرماگرم بازی‌های المپیک ریو و در حالی که تب المپیک همه‌جا را فراگرفته است، شما به‌عنوان یکی از مدیران آگاه به ورزش و سیاست، ارتباط این دو مقوله را چطور می‌بینید؟

معتقدم هیچ رویدادی را در دنیا نمی‌بینید که ارتباطی با سیاست نداشته باشد. ورزش و المپیک هم از این قاعده مستثنی نیستند. اصلا خود نحوه انتخاب میزبانان المپیک به نوعی امری سیاسی است. میزبانان المپیک نوعا کشورهایی هستند که یا پیشرفته از نوع غربی هستند یا در حال ملحق شدن به غربند یا غرب می‌خواهد به گونه‌ای آنها را به سمت خود بکشد. چهار سال قبل یعنی در سال 2012 که المپپیک در لندن برگزار شد، ناظران گفتند حتی لوگوی بازی‌ها به گونه‌ای طراحی شده که صهیون را تداعی می‌کند! برزیل هم درست است که در ظاهر جزو کشورهای جنبش عدم تعهد است، اما سرمایه‌گذاری گسترده غربی در آنجاست و طوری است که غرب نمی‌خواهد برزیل را به عنوان یکی از کشورهای اقماری خود از دست بدهد، زیرا برزیل همیشه چه در گروه 8 و چه در گروه 20 مدنظر قرار می‌گیرد و به‌نوعی می‌خواهند همیشه در حوزه خودشان باشد. کره‌جنوبی هم که میزبان المپیک 86 سئول بود به همین صورت بود. حتی چین هم چنین وضعیتی داشت. چین با بازی‌های آسیایی وارد مقوله ورزش شد. قبل از آن به بهانه حضور در بازی‌های آسیایی چین به حلقه کشورهای حوزه غرب نزدیک شد. بعد از بازی‌های آسیایی در المپیک‌ها شرکت کرد و بعد هم دروازه‌های این کشوربه روی سرمایه داری غربی و غرب باز شد. بنابراین می‌توان گفت المپیک در مواردی حتی می‌تواند دروازه مسائل سیاسی باشد.

این موضوع در تضاد با منشور المپیک نیست که بر جدایی سیاست از ورزش و همچنین موضوعی برای توسعه صلح و دوستی تاکید دارد؟

می‌بینید سازمان ملل یا شورای امنیت در ظاهر بی‌طرف هستند و مثلا در رابطه با حقوق بشر تاسیس شدند، اما آیا در پشت پرده هم چنین است؟! در المپیک هم به همین صورت است. در سال‌هایی که کشورهای اقماری شوروی سابق وجود خارجی نداشتند، شوروی برخی رشته‌های ورزشی را کاملا در ید قدرت خود داشت. هم‌اکنون هم کشورهای تازه استقلال یافته یا روسیه تلاش می‌کنند تسلط خود را بر کشتی یا ورزش‌هایی از این دست که قبلا در شوروی سابق وجود داشت حفظ کنند و این موضوع با گروه‌هایی که در پشت پرده هستند، دنبال می‌شود. ما در المپیک2000 سیدنی در پشت صحنه، این ارتباطات را کاملا می‌دیدیم که با لابی‌گری موضوعاتی را تغییر می‌دادند. بنابراین شاید در ظاهر بر جدایی ورزش از سیاست تاکید شود، اما در واقع چنین نیست.

برخورد افکار عمومی جهان با رویکردهای سیاسی‌نگر به ورزش چگونه است؟

همه این تلاش‌ها را در جهت مدیریت جهان به کار می‌برند و در ظاهر از شعارهایی استفاده می‌کنند تا بتوانند مدیریت خود را اعمال کنند، اما جالب است که افکار عمومی این را نمی‌پذیرد. در المپیک سیدنی وقتی ویتنامی‌ها برای اولین بار مدال نقره گرفتند، با این‌که تماشاچی‌ها بیشتر استرالیایی بودند باید بودید و می‌دیدید چگونه این ورزشکار را تشویق می‌کردند، اما در مقابل زمانی که کاروان اسرائیل رژه می‌رفت همه استادیوم آنها را هو می‌کردند!

شما دیپلماسی ورزشی و مناسبات سیاسی حاشیه بازی‌های المپیک را چطور می‌بینید؟

نگاه به رویدادهایی مانند المپیک دو سو دارد یکی وجدان عمومی است و دیگری لابی‌گری‌های پشت پرده. به‌طور مثال همین لابی‌گری‌ها بود که میزبانی جام جهانی را به کشوری مانند قطر داد که نه جایگاه فوتبالی دارد و نه برای این کار اصلا آماده است و نه مردم فوتبال‌دوست دارد! اما می‌بینیم که با هزینه‌های زیادی که می‌کند میزبانی جام‌جهانی و بازی‌های آسیایی را به دست می‌آورد. چنین کشورهایی مدیریت‌ها را می‌خرند و از این طریق موقعیت‌های بهتری به دست می‌آورند. در مقابل برای میزبانی همین جام جهانی فوتبال ملاحظه می‌کنید که چه هزینه‌هایی در حال انجام است اما مدیریت و آماده‌سازی کار دست انگلیسی‌هاست. سرمایه‌گذاران آنها بعد از برگزاری المپیک لندن، اینجا را می‌گیرند. پیمانکاری‌ها دست‌شان است. لابد شنیده‌اید فقط برای خنک کردن استادیوم‌ها چه منافعی نصیبشان خواهد شد. از طرفی درآمدهای هنگفت از پخش تلویزیونی و بسیاری از این موارد که شبکه‌های جهانی به دست می‌گیرند، وجود دارد. می‌خواهم بگویم منافع اقتصادی هم پشت این قضایاست و به واقع پایه‌کارهای سیاسی مسائل اقتصادی است که از این رهگذر منافع کلانی نصیب این کشورها می‌شود.

خود ما در این زمینه‌ها چقدر توانستیم به اهدافمان برسیم؟

وجدان مردم و مدیریت جهانی دو مطلب در تقابل هم است. وجدان عمومی بسیاری آگاه و ظلم‌ستیز است، اما در فضاهای ورزشی متاسفانه مدیریت با لابی‌هاست و شاید یک دلیل این‌که ما قبل از انقلاب کرسی‌های زیادی داشتیم ولی بعد از انقلاب موفق به این کار نشدیم یک دلیل آن اجماع کشورهای غربی در برابر ماست که لابی می‌کنند تا در جاهایی که کاندیدا هستیم، رای نیاوریم. البته در مواردی آنقدر فشار افکار عمومی زیاد است و تحت تاثیر رشد و توسعه ما قرار می‌گیرند که نمی‌توانند ما را حذف کنند، اما در بسیاری از موارد با تلاش‌هایی که انجام داده‌اند، اجازه ندادند کشورهایی مانند ما که رویکرد انقلابی دارند در مدیریت‌ها رسوخ کنیم.

یعنی با این وضعیت باید دست روی دست بگذاریم و نتوانیم حق خودمان را از مجامع بین‌المللی ورزش بگیریم؟

این درست که یک فضایی وجود دارد که سعی می‌کند ما زیادی در این فضا نباشیم، اما وقتی بتوانیم از طریق وجدان آگاه عمومی ورود کنیم نمایندگان آن وجدان هر حکومتی نسبت به مردم عکس‌العملی دارد و مجبور به همراهی است. در جاهایی که می‌توان روی افکارعمومی کشورها فعالیت کرد که زمینه مردمی دارند مانند کشورهای بی‌طرف یا در حال توسعه و اصطلاحا جهان سوم که افکار عمومی در آنها با ما همراهی‌هایی دارد، اما متاسفانه ما در این فضاها خیلی ضعیف برخورد کردیم و نتوانستیم در حدی که شایسته مردم‌مان است ظاهر شویم. ما سال‌هاست که در المپیک شرکت می‌کنیم، اما تنها امسال است که فضای شهری پایتخت کمی با المپیک همراهی کرده است! این نشان می‌دهد که ما وقتی در درون کشور خودمان نیز فعال نیستیم مشخص است که در بیرون هم ضعیف عمل می‌کنیم. ما در سال‌های گذشته در بعضی موارد توانستیم کرسی‌هایی به‌دست بیاوریم. وقتی برنامه‌ریزی می‌کردیم و با کشورهایی که مانند خود ما بودند هماهنگ می‌شدیم موفق می‌شدیم. چندین دبیرکلی آسیا به این طریق به دست آوردیم، اما متاسفانه شمشیرها را برای خودمان تیز کردیم و با خودزنی‌هایی که داشتیم، نمایندگانمان را در خارج تضعیف کردیم.

نقد جالبی به رویکرد دولت‌ها به موضوع المپیک داشتید، فکر می‌کنید به طور مشخص در زمینه دیپلماسی عمومی مشخصا چه کارهایی می‌شد انجام داد که کوتاهی شده است؟

وابستگان فرهنگی سفارتخانه‌های ما باید همزمان با بازی‌هایی چون المپیک بتوانند به ورزش به‌عنوان یکی از ابعاد فرهنگ به درستی بپردازند، اما متاسفانه ما با کمبود مدیران آگاه به ورزش در وابستگان فرهنگی وزارتخانه‌ها مواجه هستیم و یا به‌طور کلی از توان ورزشی‌مان کمتر استفاده شده است. مثال واضحی در این خصوص می‌زنم؛ در حالی که یونسکو از قهرمانان ما به عنوان سفیران صلح استفاده می‌کند، اما خودمان نمی‌توانیم از این قهرمانانمان استفاده کنیم! این نشان‌دهنده چیست؟ نشان می‌دهد مانند خود ورزش برنامه‌ریزی لازم برای استفاده از دیپلماسی ورزشی نداریم. در مواردی هم که توانمندی و قدرت لازم را داریم و می‌توانیم حضور قوی‌تری داشته باشیم، یا استفاده نمی‌کنیم یا استفاده نامناسب می‌کنیم. یعنی در جایی استفاده می‌کنیم که به‌جای این که چیزی به دست بیاوریم چیزی را از دست می‌دهیم. قدر داشته‌هایمان را نمی‌دانیم.

چه راهکاری برای تغییر این رویکرد اشتباه پیشنهاد می‌کنید؟

تغییر این رویه نیازمند این است که در داخل شورایی اتاق فکری که با محوریت ورزش وزارت خارجه و سایر وزاتخانه‌های فرهنگی تشکیل شود تا ایران به جهانیان به درستی معرفی شود. این کار را می‌توان با معرفی کالاهای ایرانی، اقتصاد و نمایش روند توسعه‌ای ایران نشان داد. اینها بسیار مهم است. اگر در همین المپیک توانسته بودیم دو تا نمایشگاه از کالاهای ایرانی دایر کنیم و از سال‌های قبل برای آن برنامه‌ریزی می‌کردیم تا کالاهایمان را عرضه کنیم، دستاورد بزرگی رقم زده بودیم. چرا که از همه دنیا در آنجا حضور دارند و ما می‌توانستیم اقتصاد و فرهنگ خودمان را در آنجا نشان دهیم، اما وقتی ما در طراحی لباس نمی‌توانیم خواسته مردم را فراهم کنیم، دیگر نباید هم انتظار داشت در کارهای فرهنگی خارج از مرزها عملکردی داشته باشیم!

می‌دانید که در این دوره از بازی‌های المپیک برای اولین بار تعدادی از ورزشکاران پناهجو زیر پرچم IOC رژه می‌روند، فکر می‌کنید این دوره از المپیک تا چه حد می‌تواند در توسعه صلح نقش ایفا کند؟

توسعه صلح همیشه در حد شعار در المپیک‌ها وجود دارد. متاسفانه خود همین قضیه پناهجویان سیاسی است و به این معنا نیست که واقعا این افراد نماینده آن کشورهایی هستند که در آنها زاده شده‌اند. هرچند همین را هم می‌توان به فال نیک گرفت که وجدان عمومی و آگاه خود برزیل به عنوان کشوری که تحت ستم غرب بوده تحت تاثیر قرار گیرد و در حاشیه این کار، کارهایی صورت گیرد. البته نگرانی‌هایی هم وجود دارد که این تفکر داعشی چنان فضا را امنیتی کرده که این فضای امنیتی متاسفانه بر افکار عمومی دنیا غلبه کرده، به گونه‌ای که اجازه نمی‌دهد به مسائلی مانند پناهجویان پرداخته شود. هم اکنون همه هم و غم مسئولان برگزاری المپیک این است که حملات تروریستی صورت نگیرد و این فضای امنیتی المپیک را بشدت تحت تاثیر قرار داده و این نگرانی هست که اتفاقاتی مانند المپیک مونیخ رخ دهد که سال‌های سال مسلمانان را تحت فشار قرار داد! هم اکنون نیز این نگرانی وجود دارد که به دست خود اینها اتفاقاتی صورت گیرد برای بدنام کردن جهان آگاه اسلام و نه جهان داعشی. امیدواریم آگاهی مسلمانان و کمک خداوند اجازه چنین اتفاقاتی را در این المپیک ندهد.

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها