
حجتالاسلام سید حمید روحانی در گفتوگوی تفصیلی با «جامپلاس»:
در مقابل تمام وقت، انرژی و دارایی خود را برای راحتی زندگی امروزمان صرف میکنیم؛ یعنی برای داشتن و ساختن خانهای بزرگ و زیبا، باغ و ویلا، ماشین و خلاصه تمام امکاناتی که بتوان با وجود آنها زندگی بهتر و دلچسبتری داشت؛ با این همه مرگ مثل ما فکر نمیکند، او هر لحظه به ما نزدیک و نزدیکتر میشود و دستهدسته ما را با خود به جهان ندیده و ناشناخته باقی میبرد. لحظه مرگ هر یک از ما که رسید، ناگریز به سوی خانه ابدی خود منتقل میشویم؛ خانهای که تا پیش از آن نه برای موقعیت، نه بزرگی و کوچکی، نه مساحت و نه نمای و زیبایی آن فکری نکرده بودیم؛ در واقع آنقدر از مرگ ـ از این دور نزدیک ـ غافلیم که تازه پس از مرگ، باید فکری به حال محل و مکان منزل ابدیمان شود، شکل و شمایل و ابعاد آن که دیگر بماند؛ میشود جایی که عموما چند وجب جا در دل سرد و نمور و تاریک خاک است و مکانی دور از آبادی زندگان سرخوش؛ جایی در شهر مردگان؛ شهرهایی ساکت و زشت و غمبار؛ جایی که نامش قبرستان یا گورستان است و کمتر کسی رغبت میکند پا به درون آن بگذارد. برای همین هم هست که وحشتناکترین مناطق دنیا که بیشتر قصههای ترسناک نیز از دل آن زاییده شده و بیرون آمده، گورستانها هستند؛ مکانهایی که محل زندگی ارواح، جن و پری، موجودات عجیب و غریب آدمخوار و... است و برای در امان ماندن از گزندشان باید از نزدیک شدن به شهر و مکان زندگیشان و برهم زدن آرامش آنها پرهیز کرد.
البته این طرز فکر و تلقی بیشتر مربوط به گذشتگان ماست و امروزه که بسیاری از رسوم و افکار نیاکان خیالی و اغراقآمیز عنوان میشود، از سویی بشر دل و جرات زیادی پیدا کرده و مدام به دنبال کشف رازهای سربه مهر قدیمی است و از همه مهمتر صنعت گردشگری هم رشد و توسعه زیادی یافته؛ از گورستانها به عنوان بهترین مناطق برای گردشگری و بویژه گردشگری وحشت یاد میشود. امروزه گورستانهای زیادی در سراسر جهان وجود دارد که به موزه و مناطقی برای بازدید عموم تبدیل شده است؛ گورستانهایی که هر کدام تاریخچه و رازی در دل خود دارد؛ برخی با وجود مرموز بودن، زیبایی تحسینبرانگیزی دارند همچون پرلاشز پاریس و برخی سرد و مخوف و هولناک هستند چون گورستان زیرزمینی فرانسویها یا قبرستان سیسیل ایتالیا و برخی نیز همچون قبرستان وادی السلام مسلمانان در عین عظمت و بزرگی، حال و هوای مرموز و وهم آلود خود را حفظ کردهاند.
وادیالسلام؛ بزرگترین قبرستان خاورمیانه
نام وادیالسلام را در گذشته چند باری شنیده بودم، اما اولینبار که با شنیدن نام آن، آرزوی دیدنش را کردم، کمتر از یک سال پیش و زمانی بود که در لابهلای جستجوهای اینترنتی چشمم به مکان سبزرنگی افتاد که جایگاه امام زمان(ع) نام داشت و موقعیت جغرافیایی آن در قبرستان وادیالسلام عنوان شده بود. جایگاهی که در وادیالسلام به امام زمان تعلق دارد و طبق برخی روایات، اتفاقات و حکایات شنیدنی و عجیب در آن رخ داده است، آنچنان غوغایی در دل و جان مشتاقم ایجاد کرد که دیدن قبرستان وادیالسلام به یکی از مهمترین آرزوهایم تبدیل شد؛ آرزویی که خوشبختانه خیلی زود، یعنی چند ماه بعد و در تعطیلات نوروز امسال محقق شد و در سفر خانوادگی که به کربلا و نجف اشرف داشتیم، درهای قبرستان بزرگ و رازآلود وادیالسلام نیز به رویمان گشوده شد.
وادی السلام در یک نگاه، سرزمین بزرگ و بیانتهایی است که ساکنانش همگی خاموش و بیصدا در دل خاک آرام گرفتهاند؛ قبرستانی که از ابتدای تاریخ اسلام، اجساد شهروندان و مومنان نجف، عراق و سایر کشورها در آن مدفون میشده و همچنان گنجایش پذیرش مردگان را دارد. این آرامگاه بیانتها که در قسمت شمالی حرم حضرت علی(ع) واقع شده و برخلاف تمام قبرستانهای دنیا دارای دو وجه است؛ یک وجه ساختاری و ظاهری و دیگری وجه معنوی آن. وجه معنوی آن برمیگردد به تقدسی که مسلمانان و بویژه شیعیان برای آن قائلند، چراکه علاوه بر قرار گرفتن مقبره پیامبرانی چون هود و صالح و عارفان نامی چون سیدعلی قاضی طباطبایی و جایگاه امام زمان و امام صادق(ع)، طبق برخی روایات محل رجعت تعدادی از پیامبران و امامان و مومنین در روز رجعت است و گفته میشود هر مومنی در هر جایی از زمین که بمیرد، خداوند روحش را به وادیالسلام میبرد. اما وجه ساختاری و ظاهری آن برمیگردد به وسعت، عظمت و بنای عجیب و غریب گورها. وادیالسلام با 1485هکتار مساحت، بزرگترین قبرستان خاورمیانه است که از 1400 سال پیش تاکنون اجساد بیش از 5 میلیون نفر از مسلمین را در خود جای داده است. گورها نیز که همگی برجسته بوده و اتاق مانند در کنار هم جانمایی شده، فضای داخلی عجیبی دارد، به این ترتیب که پس از پایین رفتن از چند پله به اتاق کوچک و تاریکی میرسی که در دل هر دو دیوار شرقی و غربی آن، چند ردیف قبر جانمایی شده است. درمجموع شکل و ساختار گورها و وسعت بیانتهای قبرستان که گردی از وهم و سکوت سراسر آن را فراگرفته، آنچنان غریب، دلهرهآور و وحشتناک است که بازدید از آن به تنهایی دل و جرات زیادی میخواهد، گرچه در شرایط کنونی عراق نیز بازدید انفرادی از این قبرستان توصیه نمیشود.
پرلاشز؛ شهر سرسبز مردگان
پرلاشز؛ گورستانی که شبیه هیچ کدام از گورستانهای دنیا نیست؛ شهری کوچک، زیبا، سرسبز و تاریخی در قلب پاریس که البته متعلق به مردگان است. قدم زدن در سکوت خیالانگیز معابر و خیابانهای آجرفرش پرلاشز که از دو طرف به خانههای کوچک ارواح پاریسی و ردیفهایی از درختان بلندقامت و سرسبز احاطه شده، به همان اندازه که زیبا، رمانتیک و هیجانانگیز است، ترسناک، وهمانگیز و دلهرهآور هم هست. این گورستان که اکنون به یکی از مناطق مهم گردشگری فرانسه و شهر پاریس تبدیل شده، در ابتدا به سبک باغهای انگلیسی ساخته شد و به مرور زمان و با مدرن شدن پاریس تغییر کرد. حال در این باغ 44 هکتاری، حدود 5000 درخت وجود دارد و بزرگترین پارک پایتخت فرانسه به شمار میرود. این گورستان که در فهرست آثار تاریخی فرانسه نیز جای گرفته است، هرساله بیش از 2 میلیون بازدیدکننده دارد. ساخت این باغ گورستان به سال 1803 برمیگردد؛ یعنی زمانی که شهرداری پاریس باغ بزرگی که استراحتگاه «پدر لاشز»؛ کشیش مورد اعتماد لویی چهاردهم بود را خریداری کرد و در اختیار الکساندر تئودور برونیار، معمار معروف آن زمان قرار داد تا گورستانی را در آن طراحی کند؛ گورستانی که در سال 1804 گشوده شد. پرلاشز، جدا از ویژگی ساختاری، ویژگی ممتاز دیگری هم دارد و آن دفن بزرگان، هنرمندان و نویسندگان فرانسوی و غیرفرانسوی در دل آن است که هرکدام بخشی از تاریخ اروپا یا جهان در 2 قرن اخیر را به خود اختصاص دادهاند؛ نویسندگانی همچون گی یوم آپولینر، انوره دو بالزاک، آلفونس دوده، پلالوار، کولت و مارسل پروست و هنرمندانی چون آنری ورنوی، کارگردان و ادیت پیاف و ایوو مونتان، خوانندگان مردمی دهه 60 که همگی فرانسوی بودند یا افراد مشهور خارجی همچون دو نویسنده نامور ایرانی یعنی صادق هدایت و غلامحسین ساعدی و هنرمندانی چون اسکار وایلد و فردریک شوپن.
سفیدچاه، رازهای اولین قبرستان مسلمانان در ایران
قبرستان تاریخی «سفیدچاه» که به «گورستان سپید» نیز معروف است، یکی از عجیبترین قبرستانهای ایران است که در روستای سفیدچاه در منطقه گلوگاه بهشهر استان مازندران قرار دارد.
این قبرستان با قدمتی حدود 1200 سال، مربوط به دوره تیموریان و اولین قبرستان مسلمانان در ایران است. در استان مازندران تقریبا کسی نیست که چیزی از داستانهای شگفتانگیز گورستان تاریخی این روستا نشنیده باشد. مردم گلوگاه از 50 پارچه آبادی دور و اطراف، مردههایشان را به دوش میگیرند و اللهاکبرگویان به سفیدچاه میآورند تا جایی در گورستان این روستا برایشان دست و پا کنند. آنها معتقدند که خاک سفید این روستا نمیگذارد اجساد مردگانشان بپوسد.
گورستان پرطرفدار سفیدچاه بجز خاک سفیدرنگش، یک تفاوت دیگر هم با دیگر گورستانهای ایران دارد؛ در بخش تاریخی گورستان، تقریبا تمام سنگ قبرها بالای سر مزار متوفیان سر پا ایستادهاند؛ سنگ قبرهایی خاکستری با حکاکیهای عجیب و غریب که هر کدام تابلوی اعلاناتی برای شناساندن شغل و پیشه شخصیت فرد متوفی بوده و باغی از درختان سنگی را تشکیل دادهاند که قدم زدن در آنها حس عجیبی و وهمآلودی به آدم میدهد. سرشناسترین اهالی گورستان روستای سفیدچاه سه نواده امام موسی بن جعفر(ع) هستند؛ ابراهیم(ع)، منصور(ع) و عبدالرحمان(ع) که از ظلم و جور خلفای مستبد فراری شدند و برای همین در این دیار ماندند. ازجمله دیدنیهای مقبره این 3 نفر، صندوقچهای 800 ساله چوبی است که اهالی روستا مانند چشمهایشان از آن محافظت میکنند.
امپراتوری مرگ در اعماق زمین
همه عجایب همیشه روی زمین و در دل صخرهها و جنگلها نیستند، گاهی باید برای تماشای بعضی از آنها سری به اعماق زمین زد؛ مکانهایی که برخی از آنها شگفتزده، وحشتزده و متحیرتان خواهد کرد؛ جایی مثل گورستان زیرزمینی پاریس که استخوانهای 6 میلیون مرده در آن به شکل هنرمندانهای روی هم چیده شدهاند. درواقع شاید بشود گفت که شهر رمانتیک پاریس روی شهر زیرزمینی مردگان قرار گرفته است. این شهر زیرزمینی به صورت شبکهای از تونلهای تو در تو در سرتاسر شهر پاریس ایجاد شده و زمانی محل دفع فاضلاب شهر بوده است، ولی در قرن هجدهم به گورستان اهالی پاریس تبدیل شد و اکنون یکی از ترسناکترین مکانهای جهان است. علت شکلگیری آن نیز پرشدن قبرستانهای پاریس بود که دیگر بههیچوجه ظرفیت پذیرش جسدهای جدید را نداشت و انباشت اجساد به صورت دستهجمعی طی قرنهای دوازدهم تا هفدهم در پاریس و تبدیل بقایای پوسیده آنها به مواد آلی، باعث آلوده شدن آب و خاک این شهر و ایجاد مشکلات بهداشتی و شرایط بحرانی در آن شد، بنابراین الکساندر لنوی که یک افسر ارشد پلیس بود، ایده استفاده از تونلهای زیرزمینی در جنوب دروازه پاریس را مطرح کرد و به این ترتیب بود که عملیات نبش قبر و انتقال بقایای مردگان به این معادن سنگی و تونلهای زیرزمینی در سال 1786 آغاز شد و دو سال به طول انجامید. نحوه انتقال و جانمایی مردگان در این تونلها هم به این نحو بود که مردم استخوانها و اجساد را تکهتکه کرده و به صورت منظمی در این مکان قرار میدادند. آنچه این مکان را که به «امپراتوری مرگ» شهرت دارد و به خودی خود ترسناک است، وهمانگیزتر و وحشتناکتر میکند، گزارش مشاهده ارواح زیادی در سالهای پیش بوده که ارتباطهایی را نیز با انسانها برقرار کردهاند. هماکنون دیدن بخشی از این گورستان برای عموم مردم و افراد پردل و جرات آزاد است.
ظهیرالدوله آرامگاه مشاهیر معاصر
آرامگاه ظهیرالدوله در منطقه یک تهران و در اواسط سربالایی دربند و در کوچه ظهیرالدوله قرار دارد، با این حال بازدید از آن براحتی و سادگی آدرسش نیست.
درواقع برای ورود به این قبرستان باید ساعتها پشت در بسته آن منتظر بمانی تا شاید به رویت گشوده شود، گرچه به انتظارش میارزد. محوطه باغ مانند نهچندان بزرگی که یک ساختمان قدیمی و فرسوده در یک سمتش و خانه ابدی برخی از مشاهیر، هنرمندان و شاعران نیز در دیگر سوی آن به چشم میخورد؛ قبرهایی که در کمال سادگی و وقار در سایهسار درختان جاخوش کرده و هر کدام، بخشی از تاریخ معاصر این سرزمین را در ذهن متبادر میکند؛ تاریخی که با نام مشاهیری چون محمدتقی بهار، حسن تقیزاده، روحالله خالقی، فروغ فرخزاد، ابوالحسن صبا، رهی معیری، ایرجمیرزا، قمرالملوک وزیری پیوند خورده است. نام قبرستان ظهیرالدوله هم از نام میرزا علیخان دولوی قاجار (وزیر دربار ناصرالدینشاه) ملقب به ظهیرالدوله، گرفته شده که پس از آشنایی با صفیعلیشاه، جامه فقر و درویشی به تن کرد و از جمله مریدان وی گشت. بعدها و پس از مرگ صفی علیشاه نیز خانقاهی در شمیران بنا کرد که پس از مرگ، او را در همانجا دفن کردند و از آن روز به بعد هم نام آن «آرامگاه ظهیرالدوله» شد. از آنجا که ظهیرالدوله مورد قبول اکثر طبقات اجتماعی بود، بسیاری از هنرمندان، سیاستمداران و دانشمندان وصیت کردند که در این آرامگاه دفن شوند. از سالهای 1340 به بعد دفن اموات در این مجموعه ممنوع شد و دفن افراد در سالهای 40 تا 50 با اجازهنامه خاص و آنهم به صورت محدود انجام میشد. آخرین تدفین در آرامگاه ظهیرالدوله در سال 1359 انجام شده است.
خالد نبی؛ قبرستانی با سنگ قبرهایی نامتعارف
دشتهای اطراف روستای گچی سوی شهرستان کلاله، قبرستانی را در خود جای داده که به دلیل سنگ قبرهای عجیب و نامتعارفش و همچنین حکایت و تاریخچه غریب این سنگ قبرها و زیارتگاهی که در آن قرار دارد، امروزه به یکی از مکانهای پرگردشگر استان گلستان تبدیل شده است. زیارتگاه کوچک این قبرستان متعلق به خالد نبی(ع) یا خالد بن سنان ـ یکی از پیامبران بدون کتاب عرب بعد از حضرت عیسی ـ است که بر بلندای تپهای قرار دارد و نام قبرستان نیز از نام همین پیامبر یعنی خالد نبی گرفته شده است. میگویند که وی در زمان خسرو انوشیروان، برای تبلیغ دین مسیح به ایران سفر کرده و در منطقه کلاله سکنی گزیده است و اما گورستان باستانی و اسرارآمیز این منطقه را نمیتوان در کنار مقبره خالد نبی(ع) نادیده گرفت؛ گورستانی که خودش حکایت عجیبی دارد و سنگ قبرهایی با اشکال غریب که آدم را متعجب میکند. محلیها میگویند این مکان جایی است که خالد نبی(ع) دعا کرد که قومش به سنگ تبدیل شود و دست کفار به آنها نرسد. در این قبرستان سه نوع سنگ قبر وجود دارد؛ نوع اول سنگ مزارهای استوانهای بلندی است که وزن زیادی دارد، نوع دوم سنگ مزارهای صلیبی شکل یا به صورت دو نیم کره است و نوع سوم سنگ مزارهایی است که به شکل شاخ قوچ ساخته شده و تعدادشان از دو نوع دیگر کمتر است.
فاطمه مرادزاده - جام جم
حجتالاسلام سید حمید روحانی در گفتوگوی تفصیلی با «جامپلاس»:
در گزارشی پشت پرده شبکه جاسوسی و تخریب نیروهای حامی در منطقه را بررسی کردهایم
گفتوگو با محمد فیلی:
به بهانه بحث درباره بودجه تولید مجموعههای فاخر تاریخی-مذهبی
حجتالاسلام سید حمید روحانی در گفتوگوی تفصیلی با «جامپلاس»:
گفتوگو با حسن بزرا، کارگردان نمایش میدانی «جهان بانو»
گفتوگوی «جامجم» با محمدرضا شرفالدین درباره یک پروژه سینمایی به سرانجام نرسیده
گفتگوی «جامجم» با محافظ امام (ره)