او با نشان دادن عکس آن زن گفت که این تصویر معلق به همسرش است که چند روزی خانه را ترک کرده و تاکنون موفق به یافتن وی نشده است. فرزندانش بیتاب مادرشان هستند. پرونده روی میزم را بستم و از آن مرد پوشه و عکسهای همسرش را گرفتم. برگه مربوط به تحقیقات را روی میز گذاشتم و از او خواستم سیر تا پیاز ماجرا را بگوید تا من و همکارانم بتوانیم در پیدا کردن همسر گمشدهاش به او کمک کنیم. مرد میانسال از ابتدا تا پایان ماجرا را نوشت و بعد از امضای اظهاراتش پلیس آگاهی را ترک کرد. چند بار برگههای اظهارات او را از بالا تا پایین خواندم. او در آن برگهها نوشته بود که فرزندان مشترکی باهم دارند. خودش درساختمانها بنایی میکند. همسرش هم یک مغازه لباسفروشی را اداره میکند. او نوشته بود که هیچگونه اختلافی با همسرش نداشته و نمیداند او کجاست.
درگیری خانوادگی رازگشا بود
با اطلاعاتی که این مرد در اختیار ما قرار داد، جستجو برای یافتن زن ناپدیدشده آغاز شد. ماموران ابتدا به تحقیق از همسایههای محل کار زن گمشده پرداختند و معلوم شد صبح آن روز زن را دیدهاند که به مغازه آمده و حتی او هنگام ظهر به سمت خانهاش رفته، اما عصر به مغازهاش بازنگشته و دیگر از او خبری نداشتهاند. در ادامه از فرزندان او تحقیق کردیم که آنها گفتند هرازگاهی بر سر مسائل مختلف والدینشان با هم مشاجره میکردند، اما نمیدانند چرا مادرشان بیاطلاع آنها خانه را ترک کرده است. در مرحله بعدی ماموران به تحقیق از همسایهها پرداختند که مشخص شد از مدتها پیش به دلیل اعتیاد مرد خانواده همسرش با وی اختلاف داشته و بارها شنیده بودند که این مرد همسرش را به مرگ تهدید کرده است. احتمال میدهند این مرد بلایی بر سر همسرش آورده باشد.
شکایت دروغین شوهر
همین سرنخها کافی بود که ماموران بیشتر به شوهر این زن ظنین شوند. بنابراین با هماهنگی قضایی این مرد بازداشت شد، اما در بازجویی پلیسی همچنان مدعی بود که از ماجرای ناپدید شدن همسرش خبری ندارد. سرانجام بعد سکوت چندروزه اعتراف کرد که دروغ گفته و با طرح این شکایت دروغین فقط میخواسته صحنهسازی کند که افرادی همسرش را به قتل رساندهاند.
به تحقیق از متهم ادامه دادیم تا اینکه مرد همسرکش قفل سکوت خود را شکست و سرانجام به جنایت اعتراف کرد.
او درباره انگیزهاش میگفت من معتاد بودم و همین موضوع باعث شده بود که میان من و همسرم اختلافهای زیادی شکل بگیرد. همسرم دیگر حاضر نبود به زندگی با من ادامه دهد. حتی چند بار از من خواست که با هم به دادگاه خانواده برویم و از هم جدا شویم که حاضر به این کار نبودم.
سرانجام این اختلاف و درگیریها به جایی رسید که نقشه کشتن همسرم را طراحی کردم. منتظر فرصتی برای اجرایی کردن نقشه قتل بودم. چند بار قصد داشتم نقشهام را در خانه اجرایی کنم که نشد. از طرفی ترسیدم ماجرا لو برود و زود دستگیر شوم.
بعد از چند روز فکری به ذهنم رسید، تصمیم گرفتم به بهانهای همسرم را به ساختمان در حال احداثی که در آنجا کار میکردم، بکشانم و نقشه قتل را عملی کنم.
بنابراین به سراغ همسرم رفتم و به دروغ به او گفتم که کوزهای پر از طلا را در ساختمانی که در آن کار میکنم، یافتهام، اما نمیتوانم آن را با خود از آنجا خارج کنم. آنقدر این حرفها را برای همسرم تعریف کردم که او باورش شد .
بنابراین از او کمک خواستم، او بدون این که متوجه نقشهام شود، فریب حرفهایم را خورد و به محل کارم آمد. زمانی که همسرم به یکی از اتاقهای ساختمان آمد، در یک فرصتی مناسب با برداشتن قطعه آجری از پشت سر به وی نزدیک شدم. با آن چند ضربه به سر او زدم که غرق در خون کف ساختمان افتاد. بعد از آن که مطمئن شدم او فوت کرده، مانده بودم با جسد چه کنم و چطور او را از آنجا خارج کنم. همانجا فکری به ذهنم رسید، به سمت اتاق رفتم. چند موزائیک را کندم و بعد جسد همسرم را زیر موزائیکها دفن کردم. دوباره موزائیکها را روی آن گذاشتم تا کسی به وجود جسد پی نبرد. بعد به خانه بازگشتم و با آمدن فرزندانم به خانه، خود را دلنگران مادرشان نشان دادم. بعد شروع کردم به جستجو برای یافتن همسرم. حتی به پلیس آگاهی آمدم و شکایت کردم تا کسی به من در ماجرای این جنایت شک نکند، اما خون مقتول دامن مرا گرفت و سرانجام دستگیر شدم.
کشف جسد زیر موزائیکها
با اعترافهای متهم به قتل همراه ماموران آتشنشانان و گروه بررسی صحنه جرم پلیس آگاهی به ساختمان مورد نظر رفتیم. پس از جستجو در میان موزائیکها با جسد زن جوان درحالی که چند روز از مرگش گذشته بود، روبهرو شدیم. عامل جنایت هم در همانجا نحوه به قتل رسیدن همسرش را برای کارآگاهان جنایی بازسازی کرد. با اعتراف مرد همسرکش، او روانه زندان شد.
سرهنگ کارآگاه جعفر رحمتی
رئیس پلیس آگاهی استان زنجان
ضمیمه تپش
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در استودیوی «جامپلاس» میزبان دکتر اسفندیار معتمدی، استاد نامدار فیزیک و مولف کتب درسی بودیم
سیر تا پیاز حواشی کشتی در گفتوگوی اختصاصی «جامجم» با عباس جدیدی مطرح شد
حسن فضلا...، نماینده پارلمان لبنان در گفتوگو با جامجم:
دختر خانواده: اگر مادر نبود، پدرم فرهنگ جولایی نمیشد