به گزارش جامجم ، صبح شنبه 29 خرداد امسال فریاد «سوختم سوختم» مردی از داخل خودروی پارک شدهای در میدان فرمانداری شهرستان شهریار، سکوت محله را شکست.
یکی از کارکنان فرمانداری و عابران سراسیمه به سمت مردی که کمک میخواست، رفته و مشاهده کردند مرد میانسالی داخل خودروی پارک شده، با اسید سوخته است. در همین موقع کارمند فرمانداری متوجه شد فرد آسیبدیده، یکی از کارکنان فرمانداری است. او به مرکز درمانی منتقل و ماجرای اسیدپاشی نیز به پلیس گزارش شد.
همزمان با تشکیل پرونده قضایی، جستوجوی ماموران برای شناسایی عامل اسیدپاشی آغاز شد. گروه دیگری از کارآگاهان پلیس آگاهی نیز با حضور در بیمارستان، به تحقیق از مرد مصدوم پرداختند که وی گفت زمانی که خودرویش را مقابل محل کارش (فرمانداری) پارک کرده،ناگهان راننده خودرویی به وی نزدیک شده و ظرف اسیدی را رویش ریخته و بسرعت دور شده است. او به دامادش ظنین بود.
با کشف این سرنخ، ماموران به تحقیق از تنها مظنون پرونده پرداختند که مشخص شد او دست به چنین کاری نزده است. در ادامه ماموران دوربینهای مداربسته اطراف محل حادثه را بازبینی کردند تا اینکه شماره پلاک خودروی مرد اسیدپاش را به دست آوردند.
در ادامه ماموران با استعلام از پلیس راهور، مالک خودرو را شناسایی و وی را به پلیس آگاهی ویژه غرب استان تهران احضار کردند. در تحقیق از این مرد معلوم شد خودروی پراید روز حادثه در اختیار پسر این مرد بوده است. ماموران که احتمال میدادند پسر جوان در ماجرای اسیدپاشی نقش داشته باشد، او را تعقیب و روز بعد دستگیر کردند.
دستگیری پسر اسیدپاش
متهم 22 ساله با انتقال به پلیس آگاهی ویژه غرب استان تهران، مدعی شد که نمیداند عامل اسیدپاشی کیست و روز حادثه هنگام گذر از مقابل محل حادثه با خودرویش، مرد موتورسواری را دیده که روی سرنشین خودروی پارک شده، اسید پاشیده است، اما در ادامه، او که پی برده بود شواهد موجود در پرونده نشان میدهد که وی عامل این حادثه است و دروغپردازیهایش بیفایده است، به اسیدپاشی اعتراف و عنوان کرد: یک ماه پیش در تلگرام با دختر جوانی آشنا شدم. در جریان این ارتباط، او مدعی شد ناپدریاش مدام او را اذیت میکند و میخواهد از این مرد انتقام بگیرد. فریب حرفهایش را خوردم و حتی نمیدانستم او در آستانه جدایی از شوهرش است.
وی اضافه کرد: او به من پیشنهاد کرد با اسید دست به انتقامگیری بزنیم و مرا برای این کار اجیر کرد. من برای کمک به او، دست به این کار زدم. اسید را از مغازهای در شهریار خریدم و منتظر دستور او ماندم. او روز شنبه پیامکی به من ارسال و اعلام کرد ناپدریاش خانه را برای رفتن به محل کارش ترک کرده است و از من خواست نقشه را اجراکنم. مرد جوان افزود: من با خودروی پدرم نزدیک محل کار مرد میانسال رفتم. او در حال پارک خودرویش بود که بسرعت کنار خودرو رفتم و پس از چند ثانیه پنجره را پایین کشیدم و با پاشیدن بطری پر از اسید روی وی، فرار کردم.
انتقام از پدر
سرهنگ منصور خدادادی، رئیس پلیس آگاهی ویژه غرب استان تهران در اینباره به جامجم گفت: با اعتراف مرد اسیدپاش، دختر جوان با دستور قضایی بازداشت شد. او با انتقال به پلیس آگاهی هرگونه ارتباط با متهم پرونده را انکار کرد، اما در مواجهه حضوری با وی، سکوت خود را شکست و به اجیر کردن این مر د برای اسیدپاشی اعتراف کرد.
وی اضافه کرد: با تحقیق از دختر جوان، وی مدعی شد پدرش پیش از ازدواج و حتی بعد از ازدواجش به رفتارهایش ایراد میگرفته و همیشه نسبت به وی سختگیر بوده است. همین سختگیریها باعث شده او برای ادامه زندگی با شوهرش انگیزهای نداشته باشد و در آستانه جدایی قرار بگیرد. این عوامل دست به دست هم داده تا تصمیم به اسیدپاشی بگیرد.
رئیس پلیس آگاهی ویژه غرب استان تهران با هشدار به خانوادهها بویژه دختران و پسران جوان، از آنها خواست هنگام برقراری ارتباط با افراد در فضای مجازی از جمله تلگرام، دقت لازم را داشته باشند تا به سرنوشت متهم این پرونده دچار نشوند.
وی از خانواده هاهم خواست در صورت وجود مشکلاتی میان اعضای خانوادهشان، برای حل آن از مشاور یا بزرگترهای فامیل کمک بگیرند و از روی عصبانیت و خشم، تصمیم عجولانه و غیرقابل جبران نگیرند.
این دو متهم پرونده با دستور قضایی روانه زندان شدند. قربانی اسیدپاشی نیز که 20 تا 30 درصد دچار سوختگی از ناحیه صورت، یک چشم، سینه و یکی از گوشهایش شده، برای ادامه درمان به بیمارستانی در تهران منتقل شد.
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
و تیتر بزنید مردی كه تاوان رفتارهای همسرشو داد
و بنویسید یه مادر بچه ای رو ساخت كه رو پدری كه معروف بود به مهربانی اسید پاشید
اون مادر بچه رو اینجوری تربیت كرد كه شبانه روز دنبال فرار از پدری بود كه بارها از منجلاب نامزد روانیش نجاتش داد
سه سال تمام افتخار داشتم با این آقا مدرسه برم و برگردم.تمام طول راه برایم مثل یك مدرسه بود آنقدر كه كنار این مرد بزرگ چیز یاد گرفتم .
در طول سه سال من هرگز نفهمیدم كه ایشون ناپدری اون دختر هستن.
امسال كه سراسر سال مارو مدرسه میبردن و بعد ماشین را به دختر خوندشون میدادن كه ببره دانشگاه به خدا پدر من كه پدر خودمه ماشینشو به برادرم نمیده اما این مرد آنقدر با احترام با این دختر خانوم حرف میزد و دخترم خطابش میكرد كه ما هیچوقت نفهمیدیم كه ایشون ناپدری اون دختر میشوند.
واقعا نمیدونم این دختر خانوم از پدر واقعیشون چه انتظاری داشتن...
یكی نیس به این دختر خانوم بگه كه چطور میتونی به جای خالی چشمایی نگاه كنی كه یك عمر با مهربانی به تو نگاه میكردند.
الله اعلم ....
الهم اشفع كل مریض ....
الهم اجعل عواقب امورنا خیرا ....
من فقط میدونم این خانواده بسیار محترم و با ایمان هستند و با شناختی كه از پدر خانواده دارم بسیار مرد مهربان و با آبرو هستند
و مراقب باشید بی جا قضاوت نكنید كه به خودتون بر میگرده.