آموخته‌ام که نمی‌توان کسی را وادار کرد من را دوست بدارد. تنها کاری که می‌توانم انجام دهم، آن است که خود را به فردی دوست‌داشتنی تبدیل کنم. بقیه‌اش بسته به آن فرد است.
کد خبر: ۸۹۱۵۹۲

آموخته‌ام که جلب کردن اعتماد دیگران همچون ساختن برج بلند شیشه‌ای است که ساختن آن می‌تواند سال‌ها طول بکشد، اما تخریب آن، کار چند لحظه است.

آموخته‌ام که هرچقدر هم که یک دوست خوب باشد، گاهی پیش می‌آید که به من صدمه می‌زند، اما یاد گرفته‌ام که باید به حرمت لحظه‌های خوبی که با هم داشته‌ایم، او را ببخشم.

آموخته‌ام که مهم نیست چه چیزهایی را در طول عمرم جمع کرده‌ام؛ مهم آن است که چه کسانی را در این دوران یار خود کرده‌ام.

آموخته‌ام که هیچ‌گاه نباید عذرخواهی را با دلیل و بهانه‌هایی که می‌آورم، خراب کنم.

آموخته‌ام که می‌توانم در 15 دقیقه شیفته مساله‌ای جدید شوم. بعد از آن، نوبت یادگیری راجع به آن چیز است.

آموخته‌ام که نباید داشته‌های خود را با بهترین‌های دیگران مقایسه کنم.

آموخته‌ام که باید به افرادی که دوستشان دارم، احساس خود را بیان کنم. هیچ تضمینی نیست که تا ابد بتوانم آنها را ببینم.

آموخته‌ام که حتی اگر برای مدتی در زندگی فلج شده باشم، باز هم این فرصت به من داده می‌شود که روزی از جا بلند شوم، راه بروم و حتی پس از چندی، به سرعت برق و باد بدوم.

آموخته‌ام که با وجود هر حس و دلیل و توجیهی که داشته باشم، باز هم مسئول تمام کارهایی هستم که انجام می‌دهم.

آموخته‌ام که یا من باید رفتارهایم را کنترل کنم، یا آنها من را!

آموخته‌ام که هر چقدر هم که شروع یک رابطه گرم و سوزان باشد، آن اشتیاق روزی فروکش خواهد کرد؛ پس باید ویژگی‌های مناسبی مانند محبت، وفاداری و دلسوزی را نیز چاشنی هر ارتباط کرد.

آموخته‌ام که قهرمانان واقعی کسانی هستند که کار درست را در زمان درست انجام می‌دهند و به اتفاقات بی‌ارزشی که ممکن است بعدها رخ دهد، اهمیتی نمی‌دهند.

آموخته‌ام که احترامی که پول برای ما می‌خرد، بی‌ارزش‌ترین‌هاست.

آموخته‌ام که من و بهترین دوستم براحتی می‌توانیم شیرین‌ترین لحظات و به‌یادماندنی‌ترین خاطرات را داشته باشیم. حال چه کار خاصی انجام دهیم، یا این‌که اوقات مان را در سکوت بگذرانیم.

آموخته‌ام که گاهی اوقات که اتفاقی عصبانی‌کننده برایم می‌افتد، حق این را دارم که خشمگین شوم، اما این به آن معنا نیست که حق سنگدلی را نیز داشته باشم.

آموخته‌ام که اگر کسی به من به آن شکلی که توقع دارم ابراز علاقه نمی‌کند، این مفهوم را ندارد که آن فرد من را دوست ندارد.

آموخته‌ام که بلوغ هر انسان به تجربیات مهمی که او در زندگی کسب کرده مربوط می‌شود، نه به تعداد جشن تولدهایی که برای خود گرفته است.

آموخته‌ام که هیچ‌گاه نباید به یک کودک بگویم آرزوهایش نشدنی و عجیب و غریب است. او تحقیر و سرکوب می‌شود و از همان ابتدا مسیری سرشار از ناامیدی به رویش گشوده خواهد شد.

آموخته‌ام که همواره نباید به‌دنبال خانواده‌ای بیولوژیک برای خود باشم. گاهی دوستان و غریبه‌ها، امتحاناتی بهتر از خانواده پس می‌دهند.

آموخته‌ام که نباید همیشه از دیگران بخواهم که من را ببخشند. گاهی اوقات لازم است که خودم هم از سر اشتباهات خویش بگذرم.

آموخته‌ام که حتی اگر فجیع‌ترین دلشکستگی‌ها هم برای من رخ داده باشد، دنیا برای من نخواهد ایستاد. پس حتی با بدترین روحیه‌ها هم باید از جا بلند شوم و به مسیرم ادامه دهم.

آموخته‌ام که شاید شرایطی که در گذشته برایم پیش آمده بر شرایط امروزی من تاثیر گذاشته باشد، اما چه بخواهم چه نخواهم، من مسئول هر کاری هستم که از امروز به بعد انجام می‌دهم.

آموخته‌ام که غنی‌ترین انسان آن کسی نیست که بیشترین‌ها را دارد، بلکه آن کسی است که کمترین احتیاج را داراست.

آموخته‌ام که اگر دو نفر با هم بحث و مشاجره می‌کنند، به معنای آن نیست که یکدیگر را دوست ندارند و دو نفر که با هم کوچک‌ترین دعوایی ندارند هم، الزاما با هم دوست هستند.

‌ آموخته‌ام که اگر اصرار دارم رازی را بفهمم، باید منتظر شنیدن دشوارترین حقایق نهفته در آن نیز باشم.

آموخته‌ام که هر چقدر هم که ما از فرزندان‌مان محافظت کنیم، دیر یا زود آنها در مسیر زندگی صدمه خواهند دید.پس بهتر است به آنها یاد دهیم که در مقابل پیشامدهای دشوار زندگی چگونه عکس‌العمل نشان دهند.

آموخته‌ام که شاید مردم حرف‌هایی که به آنها زده‌اید و کارهایی را که در حق ایشان روا داشته‌اید، فراموش کنند، اما هرگز از یاد نخواهند برد که چه احساسی در وجود ایشان ایجاد کرده‌اید.

سپیده انصاریان

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰
فرزند زمانه خود باش

گفت‌وگوی «جام‌جم» با میثم عبدی، کارگردان نمایش رومئو و ژولیت و چند کاراکتر دیگر

فرزند زمانه خود باش

نیازمندی ها