جدایی به خاطر پدرزن آبدارچی

پدرام و مرضیه زمانی که سر سفره عقد نشستند و با هم پیمان ابدی بستند هرگز تصورش را هم نمی‌کردند روزی مسیر زندگیشان به بن‌بست برسد و شغل پدر مرضیه آنها را راهی دادگاه خانواده کند.
کد خبر: ۸۸۷۹۷۸
جدایی به خاطر پدرزن آبدارچی

به گزارش جام جم آنلاین،سه سال و 6ماه از عقد مرضیه و پدرام می‌گذرد در این مدت خیلی چیزها در زندگی آنها تغییر کرده است.

آغاز کار پدر مرضیه در شرکت پدرام پایان راه این زوج جوان بود. آنها حالا مقابل شعبه 268 دادگاه خانواده قدم می‌زنند و منتظرند جلسه رسیدگی به پرونده طلاقشان آغاز شود.

آنها مرتب با عصبانیت قدم می‌زنند تا این‌که منشی دادگاه نام آنها را صدا می‌زند. هردو وارد شعبه می‌شوند و روبه‌روی قاضی عموزادی می‌نشینند.

قاضی درباره علت دادخواست جدایی می‌پرسد. زن جوان رشته کلام را در دست می‌گیرد و می‌گوید: از همان روز اولی که با پدرام آشنا شدم، صادقانه همه مشکلات زندگی‌ام را برایش تعریف کردم.

خانواده من ثروتمند نبودند و از آنجا که پدرم کارهای خدماتی انجام می‌داد همیشه وضع مالی بدی داشتیم. برای همین از همان روز اول این موضوع را به پدرام گفتم و موضوعی را پنهان نکردم.

پدرام هم گفت که با این مساله مشکلی ندارد و جوری منطقی برخورد کرد که بیشتر از قبل عاشقش شدم.

او مهربانانه گفت که پول و ثروت یا شغل پدرم برایش مهم نیست و تنها به عشقی که به من دارد فکر می‌کند.

همین حرف‌ها باعث شد به پدرام اعتماد کنم و به خواستگاری‌اش جواب مثبت بدهم.
او ادامه می‌دهد: ما خیلی زود به عقد یکدیگر درآمدیم و چند ماه بعد نیز جشن عروسی‌مان برگزار شد.

اوایل همه چیز خوب بود. من و پدرام به جز در مواردی خاص، اختلاف یا مشکلی با هم نداشتیم و خوشبخت بودیم.

زندگی در کنار پدرام همراه با آرامش بود. هیچ وقت تصورش را هم نمی‌کردم که روزی با چنین مشکلی مواجه شویم.

اما درست از زمانی‌که پدرم به واسطه یک آشنا در شرکتی که پدرام مشغول به کار بود، استخدام شد در زندگی ما عوض شد.

پدرام چهره واقعی خود را نشان داد و تازه آنجا بود که متوجه شدم این مرد چقدر خودخواه و سنگدل است.

پدرام درست از وقتی که با پدرم همکار شد شروع کرد به بهانه‌گیری و مرتب دعوا به راه می‌انداخت و از من می‌خواست با پدرم صحبت کنم تا استعفا بدهد. هرچه به او می‌گفتم این دور از انسانیت است فایده‌ای نداشت.

پدرام می‌گفت جلوی همکارانش از این‌که داماد پدرم است خجالت می‌کشد. تازه آن وقت متوجه شدم پدرام آنقدرها هم که نشان می‌داد مهربان و منطقی نیست و اگر چیزی به ضررش باشد، حاضر است دل یک انسان را بشکند و مانع این ضرر شود.

الان سه ماه است دارم تحمل می‌کنم و دیگر طاقت توهین‌های پدرام به پدرم را ندارم و می‌خواهم برای همیشه به زندگی در کنار او پایان دهم. می‌دانم که بعد از طلاق نیز پدرم از آن شرکت استعفا خواهد داد.

در این لحظه مرد جوان نیز به قاضی می‌گوید: آقای قاضی من هیچ وقت با شغل پدرزنم مشکلی نداشتم. از همان روز اول هم می‌دانستم که او آبدارچی است و برای مردم خدمت می‌کند.

هیچ‌وقت هم اعتراض نکردم. همیشه رفتار خوبی با پدرزنم داشتم و مرتب به او کمک می‌کردم. اما نمی‌دانم چه شد که او تصمیم گرفت در شرکت ما استخدام شوم.

او یک شب آمد و گفت که از فردا به خاطر یک واسطه‌ای که پیدا کرده در شرکت ما به عنوان آبدارچی مشغول به کار می‌شود. پدرزنم متوجه نبود که با این کارش چطور مرا جلوی همکارانم تحقیر می‌کند.

از وقتی پدرزنم در شرکت ما مشغول به کار شده من مرتب با ناراحتی به سر کار می‌روم. او هر روز جلوی همه برای من چایی می‌آورد و میزم را تمیز می‌کند.

این مساله باعث شده من هم برای خودش ناراحت شوم و در مقابل همکارانم احساس ضعف کنم. من هر روز در محل کارم عذاب می‌کشم. برای همین از همسرم خواستم با پدرش صحبت کند تا در جای دیگری مشغول به کار شود.

اما همسرم این موضوع را درک نمی‌کند و مرتب جنجال به راه می‌اندازد. او می‌گوید من به پدرش توهین کرده‌ام در صورتی که پدرزنم همیشه مورد احترام من بوده ، فقط نمی‌خواهم در یک شرکت با او کار کنم.

این موضوع در زندگی من و مرضیه آنقدر بزرگ شده که دیگر هیچ کداممان دوست نداریم در کنار هم زندگی کنیم.

وقتی صحبت‌های این زوج به پایان می‌رسد، قاضی سعی می‌کند آنها را از جدایی منصرف کند ولی وقتی اصرار آنها را می‌بیند از آنها می‌خواهد نزد مشاوره خانواده بروند تا اگر مشکلشان حل نشد به دادگاه خانواده بیایند و درخواست جدایی بدهند.


از مشاوره کمک بگیرید

دکتر سعید خراط‌ها، روان‌شناس می‌گوید: اغلب زوج‌های جوان به خصوص در سال‌های اول زندگی مشترکشان با مشکلات جدی زیادی مواجه می‌شوند.

مشکلاتی که در بیشتر مواقع هیچکدام راه حلی برای آن نمی‌یابند. مشکلاتی مانند خیانت، اعتیاد، بیکاری، عدم مهارت زندگی، بدبینی و سوء ظن، سوء رفتار، عدم مسئولیت‌پذیری، سوء معاشرت، اختلاف سنی، اختلاف فرهنگی و طبقاتی، بیماری‌های روحی روانی و... از مواردی است که زندگی را دچار اختلال می‌کند.

اما زوج‌های جوان باید پس از مواجه با چنین مشکلاتی پیش از این‌که دادگاه خانواده را به عنوان اولین راه حل انتخاب کنند، سراغ راه‌حل‌های دیگر برای رفع این مشکلات بروند.

این موضوع می‌تواند باعث کاهش طلاق و عدم مراجعه زنان و مردان به دادگاه‌ها شود. یکی از همین راه حل‌ها کمک گرفتن از مشاوره خانواده است.

مراجعه زنان و مردان به مرکز مشاوره‌ای که مهارت‌های لازم برای پاسخ دادن به مشکلات زوج‌های جوان را دارد و می‌تواند راهکارهای مثبت زندگی را به آنها ارائه کند، از خیلی از اختلافات و عواقب خطرناک زندگی‌های مشترک جلوگیری می‌کند.

اگر زن و شوهری در زندگی مشترک خود دچار اختلاف یا درگیری شدند، پیش از این‌که به دادگاه خانواده بروند بهتر است مشکلات خود را از طریق بزرگان فامیل، ریش سفیدان یا مرکز مشاوره حل کنند.

اما اگر زن و شوهر در نخستین گام، مشکلات خود را در دادگاه اعلام و اسرار خود را آنجا فاش کنند، حرمت‌ها شکسته شده و زن و شوهر به سمت جدایی سوق داده می‌شوند.

بنابراین بهتر است زنان و مردان، دادگاه خانواده را به عنوان آخرین راه‌حل مشکلات و گرفتاری‌های خود انتخاب کنند و پیش از شکسته شدن حرمت‌های زندگیشان، خودشان با کمک دیگران به ادامه زندگی خود کمک کنند.

سیما فراهانی

ضمیمه تپش

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها