این تروریست کسی نبود جز عبدالمالک ریگی، جوان متوهم و خودشیفتهای که با ایجاد گروهی تروریستی به نام جندالشیطان، سودای رسیدن به قدرت داشت و با اقداماتی که این روزها میتوان مشابهش را توسط تروریستهای داعش در عراق و سوریه دید.
در مناطق مرزی کشورمان در جنوبشرق، گروگان میگرفت و سر میبرید، نیروی انتحاری به میان نمازگزاران مسلمان در مسجد میفرستاد و گاهی نیز راه را بر خودروهای عبوری میبست و مردم بیگناه را اعم از زن و مرد و پیر و جوان و کودک به گلوله میبست.
مشرب فکری مالک نیز با داعشیهای امروز، یکسان بود و براساس تعالیمی برگرفته از وهابیت، معتقد به تکفیر دیگر ادیان و مذاهب بویژه شیعیان بود.
او چنین اعتقاداتی را با تجربیاتی که از حدود دوازده سیزده سالگی با رفتن به افغانستان و حضور در کشت و کشتار و جنگهای آن کشور بهدست آورده بود در آمیخته و تبدیل به موجودی شده بود که ریختن خون انسانهای بیگناه به وحشیانهترین اشکال، برایش امری عادی شده بود.
اما چنین افرادی بیش از آنکه در راستای رسیدن به اهداف خبیثانه خود، قدم بردارند تبدیل به ابزاری برای تحقق اهداف برخی کشورها میشوند که گمان میکنند از طریق همکاری تاکتیکی با تروریستها میتوانند چند صباحی آنها را بهکار گیرند و هر زمان هم که خواستند از شرشان خلاص شوند.
اما غافل از آنکه آتش تروریسم، وقتی شعلهور شد دامن حامیانش را نیز خواهد گرفت و این مساله را این روزها به روشنی در ماجرای داعش شاهدیم.
عبدالمالک ریگی نیز از این قاعده مستثنی نبود و بلافاصله پس از آنکه در سال 81، گروه تروریستی خود را بنیان گذاشت مورد توجه سرویسهای اطلاعاتی آمریکایی قرار گرفت
و رفته رفته پایش به کنسولگری و پایگاههای نظامی آمریکا در برخی کشورهای همسایه از جمله افغانستان باز شد و حمایتهای مالی این کشور زیر زبانش مزه کرد.
مدتی بعد هم از طریق یکی از عناصر ضدانقلاب خارج از کشور به موساد (سرویس اطلاعاتی اسرائیل) وصل شد و پس از دیداری که با اعضای موساد در کازابلانکا در کشور مغرب داشت، پیادهکننده سیاستهای رژیم صهیونیستی در مرزهای جنوب شرق کشورمان شد.
او چند سالی با جذب برخی افراد به گروهش توانست با انجام اقدامات تروریستی و انتشار فیلمهای آن، فضایی رعبآور در مناطق جنوبشرقی کشور ایجاد کند.
اما این روند خیلی به درازا نکشید و سربازان گمنام امام زمان(عج) که با زیر نظر داشتن اقدامات او، منتظر فرصتی بودند که با کمترین هزینه و تلفات، این جوان تروریست را دستگیر کنند
سرانجام در چهارم اسفند سال 88 این فرصت را فراهم دیدند و در عملیاتی پیچیده که هنوز ابعاد ناگفته فراوانی دارد مالک را که از دبی عازم قرقیزستان بود تا در آن کشور با آمریکاییها ملاقات کند در بندرعباس به زمین نشاندند و مهر پایانی زدند بر چندین سال جنایت هولناک این جوان تروریست.
ناگفتههایی از عملیات دستگیری عبدالمالک ریگی
حالا شش سال پس از آن عملیات شگفتیساز و غرورآفرین، علی بهمنش، کارشناس مستقیم پرونده این شرور در وزارت اطلاعات، به بیان برخی ناگفتهها از عملیات دستگیری ریگی پرداخت.
بهمنش که مامور اصلی پرونده ریگی در وزارت اطلاعات بوده است به گفته خودش نزدیک به نیم قرن از عمرش میگذرد و چهره آفتاب سوختهاش بخوبی گویای سختی ماموریتهایی است که او
و هم قطارانش برای برقراری امنیت و مقابله با تروریسم بر عهده دارند.
این کارشناس ضدتروریسم با اشاره به عملیات پیچیدهای که منجر به دستگیری ریگی شد گفت: در شرایطی که برخی کشورهای همسایه برای مقابله با گروههای تروریستی با کشورمان همکاری نمیکنند و برخی دیگر از همسایگان نیز توانایی کمک کردن در این زمینه را ندارند تنها راه مقابله با این گروههای تروریستی، عملیات پیچیده اطلاعاتی است.
وی در تشریح برخی جزئیات عملیات دستگیری ریگی گفت: ابتدا بهدنبال آن بودیم که هواپیمای حامل این تروریست را که بر فراز آسمان کشورمان از دبی، عازم قرقیزستان بود در تهران بنشانیم.
اما مسئولان بالاتر با این استدلال که ریسک این عملیات بسیار بالاست با این مساله موافقت نکردند و سرانجام پس از بحث درباره فرودگاه شهرهای مختلف سرانجام قرار شد این پرواز در فرودگاه بندرعباس به زمین نشانده شود.
برای نشاندن هواپیمای حامل ریگی، چندین جنگنده نیروی هوایی به پرواز در آمدند. ابتدا با چند اخطار تلاش شد این هواپیما به زمین بنشیند، اما خلبان این پرواز مقاومت میکرد و سرانجام پس از چند شلیک اخطار، خلبان متقاعد شد که در فرودگاه بندرعباس فرود بیاید.
تروریستها؛ انسانهای خودشیفته
بهمنش در بخشی از سخنان خود بهویژگی شخصیتی ریگی اشاره کرد و با بیان اینکه تروریستها اغلب انسانهای خودشیفتهای هستند، افزود: ریگی فکر میکرد به اسطورهای غیرقابل دستیابی تبدیل شده و تصور نمیکرد به دام بیفتد.
به همین دلیل در زمان فرود هواپیما هیچ عکسالعملی نداشت و وقتی از او پرسیدم آیا شک نکردی که برای گرفتن تو این هواپیما را نشاندهایم، گفت باورم نمیشد شما بتوانید مرا بگیرید و وقتی این واقعیت را باور کردم که مرا دستگیر کرده بودید.
جلوهای دیگر از خودشیفتگی این تروریست این بود که ریگی خودش را باهوشترین روحانی اهل سنت میدانست و مدعی بود تفکر تکفیر شعیان، برگرفته از آموزههای اهل سنت است.
در همین راستا زمانی که این تروریست به دست سربازان گمنام امام زمان(عج) دستگیر میشود
برای او کتابخانهای در سلولش فراهم میشود که تمام کتابهای اهل سنت در آنجا گردآوری میشود و بهمنش و همکارانش با ریگی وارد بحثی اعتقادی میشوند که سرانجام ریگی میپذیرد تکفیر شیعیان، اعتقادی بیپایه و اشتباه است و از این ماجرا ابراز ندامت میکند.
سبک ایرانی اسلامی در مقابله با تروریسم
در زمان دستگیری ریگی، شایعاتی مبنی بر همکاری برخی کشورهای همسایه و نقش آنها در موفقیت این عملیات منتشر شد، اما بهمنش با تکذیب این شایعات تاکید میکند که دستگیری ریگی، حاصل تلاش و هماهنگی نهادهای اطلاعاتی و امنیتی و نظامی داخل کشور بود.
وی با بیان اینکه سبک این عملیات، یک سبک ایرانی اسلامی بود و برند آن را تاکنون برای خودمان حفظ کردهایم، افزود: اما اگر کشورهای دیگر در مبارزه با تروریسم جدی باشند میتوانیم این سبک را در اختیار آنها قرار دهیم.
بهمنش با مضحک خواندن برخی ادعاها مبنی بر اینکه برای گرفتن اطلاعات از تروریستها و افراد دستگیر شده به آنها آمپولی تزریق میشود، افزود: ما یک راه برای متقاعد کردن تروریستها به همکاری بلدیم و آن برگرداندن آنها به زندگی عادی است.
زیرا آنها از انسانیت فاصله گرفته اند و ما سعی میکنیم آنها را به اصل خود برگردانیم؛ ما در مقابل تروریسم، یک سبک اخلاقی با نام سبک ایرانی و اسلامی داریم و آمپولی که بوسیله آن تروریستها را وادار به همکاری میکنیم، محبت است.
بهمنش با بیان اینکه پس از دستگیری ریگی، حدود سه چهار ماه به صورت شبانه روزی با او زندگی کردم، گفت: زمانی که چنین افرادی را دستگیر میکنیم به نوعی خودمان هم زندانی میشویم و با تروریست دستگیر شده نشست و برخاست میکنیم و رفیق میشویم.
مسئول پرونده ریگی در وزارت اطلاعات با بیان اینکه تروریستها هم از جنس آدم هستند و فقط باید آنها را به اصلشان برگرداند، ادامه داد: در طول مدتی که روی این پرونده کار میکردم در برخی مقاطع به صورت تلفنی موفق میشدیم با ریگی، ارتباط برقرار کنیم و در این تماسها تلاش میکردم او را آرام و متقاعد کنم که آدم نکشد.
وقتی هم که ریگی دستگیر شد در اولین دیدار چهره به چهره به او گفتم من آن کسی هستم که چندین بار پیش از این تلفنی با تو گفتوگو کرده است.
به او گفتم این چه زندگی است که خود را آواره بیابانها کردهای؛ من میخواهم تو را به زندگی عادی برگردانم و او با شنیدن این جمله شروع به گریه کرد.
بهمنش با توصیف حالات ریگی پس از دستگیری افزود: وقتی این تروریست از شرایط کشتار و ترور فاصله گرفته بود تازه طعم زندگی عادی را چشید.
او میگفت چه خوب میشد میتوانستم زندگی کنم اما میدانست که خون بیگناهان بسیاری به گردن اوست و اعدام میشود.
تروریستها و حامیانشان درس بگیرند
سرنوشت عبدالمالک ریگی، درس عبرتی است برای تروریستهایی که تصور میکنند، اقدامات افراطی میتواند آنها را در رسیدن به اهدافشان یاری بخشد.
همچنین کشورهایی که فکر میکنند میتوانند از تروریسم بهعنوان ابزاری در مقابل رقیبان خود استفاده کنند باید بدانند تفکر همکاری با تروریستها اشتباه است، زیرا تروریستها تنها به خودشان میاندیشند و قطعا در آینده به روی حامیانشان نیز شمشیر خواهند کشید.
حسین نیکپور
ضمیمه تپش
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد