در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
به نظرم یک ویراستاری خوب و اصولی میتواند همان کاری را با یک کتاب یا نوشته نه چندان موفق بکند که یک تدوین اصولی با فیلم، اما اثر مثبت ویراستاری در صنعت نشر ما چندان جدی گرفته نمیشود. چه با کتاب علمی یا ادبی مواجه باشیم چه یک مقاله در روزنامه. همین باعث شده اغلب منابع مکتوب مملو از ایراد ویرایشی باشند. هم فنی و هم محتوایی. در واقع جز معدود نشرهای معتبر، اغلب نشرها، کتاب را بدون رعایت اصول لازم ویراستاری منتشر میکنند. البته در این میان نقش ویراستن محتوایی مطلب پررنگتر است. چراکه در این بخش از ویرایش، ویراستار متبحر به نویسنده میگوید چه چیزهایی را ننویسد بهتر است یا این که چگونه بنویسد.
با همین موضوع گفتوگویی داشتیم با محمدکاظم کاظمی نویسنده، شاعر و البته کسی که سالهاست در زمینه ویراستاری فعالیتی جدی دارد.
به نظر شما چرا مبحث ویراستاری در جریان نشر کتابها چندان جدی گرفته نمیشود؟
ما در مشهد یک جلسه نقد ماهانه کتاب داریم، ویژه تازههای نشر در حوزه شعر. تقریبا در همه جلسات، یکی از نقدهایی که به کتابها وارد میشود، مربوط به ویراستاری است. معمولا کتابها یا ویرایش نمیشود، یا با کیفیت نازل ویرایش میشود. تازه این در مورد شعر است که ویرایش متنی چندان هم مطرح نیست و فقط ویرایش فنی لازم میشود. در حوزه داستان و دیگر کتابها طبیعتا این ضعف ویراستاری بیشتر مشهود است.
اما چرا چنین است؟ به نظرم دلایل مختلفی دارد. صنعت نشر بسیار توسعه یافته است. شمارگان کتابها اندک شده، ولی تعداد عنوان کتابها بسیار بیشتر شده است. این است که ما تعداد بسیاری کتابهای کمتیراژ داریم که به دلیل تعدد عناوین و شمارگان کمتر، سرمایهگذاری برای تولیدشان خیلی به نفع ناشران نیست. مشکل دیگر این است که چرخه تولید کتاب بسیار عام شده است. اکنون بسیاری وقتها مؤلفان خودشان نسخه تایپی کتاب را آماده میکنند، البته دور از قواعد و مقرراتی که باید باشد. حتی گاهی کتاب را خودشان هم صفحهآرایی میکنند و این برای ناشران هم از نظر اقتصادی مطلوب است. به همین میزان نیز تعداد ناشران بیشتر شده است. ناشرانی که بسیاری از کتابهایشان را به همین شکل آماده میکنند. در حالی که در قدیم ناشرانی اندک، کتابهایی اندک را با شمارگان بالا منتشر میکردند و ویرایش در آن زمان قدری به صرفهتر بود. این همه سبب میشود که ویرایش در حوزه نشر ما غریب باشد، مگر نزد ناشرانی معتبر و جدی.
اما در کنار این قضیه ما مشکل دیگری هم داریم. از زمانی که نشر رومیزی رایج شده است و حروفنگاری کتابها از دست آدمهای حرفهای خارج شده و گسترش عام یافته، لاجرم خطاهای فنی هم گسترش یافته است. خوب این یک مشکل است، اما مشکل دیگر این است که نزد بسیاری، ویرایش به معنی گرفتن این خطاهای فنی تنزل یافته است. یعنی چنین تصور میشود که ویرایش یعنی اصلاح فاصله و نیمفاصله. در حالی که اینها اصلا نباید وارد حوزه ویرایش شود. اینها قواعد تایپ است.
ویراستاری اصولی باید در چند سطح انجام شود؟
ویراستاری معمولا سه سطح دارد، هرچند اسمهایشان مختلف است. یکی ویرایش فنی است، یعنی بهنجارساختن متن از نظر رسمالخط، نقطهگذاری و فاصلههای کلمات، که این فاصلهگذاری بعد از رواج نشر رومیزی بیشتر مطرح شده است.
ویژگی مهم ویرایش فنی این است که متن بعد از ویرایش، اگر به صورت شفاهی خوانده شود، همان چیزی خوانده میشود که قبل از ویرایش بوده است. مثلا اگر جمله «زندهگانی در جگر خارست و در پا سوزنست» را به صورت «زندگانی در جگر خار است و در پا سوزن است» بنویسید هم همان طور خوانده میشود، ولی آسانتر و راحتتر. این است که ما از این نوع ویرایش بینیاز نیستیم. این برای یکدستی نگارش ما ضروری است.
سطح دوم سطح زبانی است. در اینجا ممکن است ویراستار کلماتی از متن را جابهجا یا تعویض یا کم و زیاد کند. ولی پس از ویرایش، پیام و روح مطلب فرق نمیکند. مثلا این جمله را ببینید: «عرفان نظری توسط ابن عربی بنیانگذاری شد و او با بنیانگذاری عرفان نظری بزرگترین خدمت را به عرفان اسلامی کرد.» ممکن است ویراستار آن را چنین ویرایش کند: «ابن عربی با بنیانگذاری عرفان نظری، به عرفان اسلامی خدمت بزرگی کرد.» ملاحظه میکنید که جمله سادهتر، روانتر و کوتاهتر شده است، ولی پیامش همان است.
اما یک سطح سوم هم داریم. ممکن است ویراستار محتوای این سخن را نادرست بداند. مثلا بر آن باشد که ایجاد عرفان نظری چندان خدمتی به عرفان اسلامی نبوده باشد. اینجاست که ویرایش محتوایی به میدان میآید و ویراستار مطلب را از نظر علمی هم ارزیابی و اصلاح میکند. البته ویراستار محتوایی باید متخصص موضوع باشد و نظرش را به صورت پیشنهاد به مؤلف ارائه کند. اینجا گاهی ممکن است قضیه چالشبرانگیز شود.
به نظرتان ویراستاری اصولی را خود نویسنده هم باید بلد باشد؟ درواقع این مهم است که هرکسی دست به قلم میبرد اصول ویرایش را حداقل در دو سطح اول بداند؟
در جمعی از دانشجویان، در محضر استاد دکتر شفیعی کدکنی بودم. کسی از ایشان پرسید شما چرا این قدر نسبت به یکدستی رسمالخط کمتوجه هستید. دکتر شفیعی گفت من نه کمتوجه، که اصلا بیتوجه هستم. ممکن است در یک سطر «میشود» بنویسم و در سطری دیگر از همان مقاله «میشود» بنویسم. اینقدر هم یکدستی که در کتابهای من میبینید، در واقع کار ویراستاران است، نه خودم. ولی نباید انکار کرد که دکتر شفیعی کدکنی نویسندهای است سخت توانا و پژوهشگری کمنظیر. با این وصف، به نظر من یک نویسنده بیشتر توجهش باید به محتوای مطلب باشد، به خلاقیت، ابتکار و نوآوری در تحقیق. همان چیزی که مثلا دکتر شفیعی دارد و بسیاری از نویسندگان دیگر ندارند.
در قدم دوم البته مسائل زبانی و بویژه زیبانویسی و رواننویسی مهم است. یعنی اموری که در ویرایش زبانی گفتیم، ولی در یک سطح بالاتر. این که نوشته ما روح داشته باشد، حس داشته باشد و قابلیت القا داشته باشد. زیبا و در عین حال روان باشد.
در قدم سوم اگر نویسنده بر مسائل فنی هم مسلط باشد، البته خوب است. ولی اکنون دیدگاه عمومی ما برعکس است. یعنی بسیار نویسندگان هستند که بیش از محتوای اثر، به فکر رسمالخط هستند و حتی دوست دارند از این نظر صاحب سبک باشند. به نظرم اشتغال زیاد به مسائل سادهای مثل رسمالخط، نویسنده را از زیبانویسی زبانی دور میدارد. و توجه بسیار به زیبانویسی، ممکن است او را از محتوا غافل کند.
همین موضوع در مورد ویراستاران هم هست. ویراستاران زیادی داریم که بیش از هر چیزی نگران آن هستند که مثلا «وامدار» بنویسند یا «وامدار» ولی از این غفلت میکنند که مثلا در این جمله بهتر است «وامدار» گفت، یا «مرهون» یا «خوشهچین» مثلا.
لیلا باقری
جامجم
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد