نقش خانواده و جامعه ایرانی در سریال‌های تلویزیونی

تصویر یک همنشینی خانوادگی

این روزها که بیشتر اعضای خانواده صبح تا شب با گوشی‌های موبایلشان بازی می‌کنند بیش از هر زمان دیگری دلمان برای خانه‌های قدیمی تنگ می‌شود. همان خانه‌هایی که حوضی بزرگ وسط حیاطشان بود و مادربزرگ هندوانه را در آن حوض می‌انداخت تا بچه‌ها و نوه‌ها گلویی تازه کنند و شیرین‌کام شوند.
کد خبر: ۸۸۴۳۶۰

پدر وقتی وارد حیاط می‌شد اول غبار خستگی‌اش را با آب می‌شست و سپس از پله‌ها بالا می‌رفت. بچه‌ها به احترام پدر می‌ایستادند و به او خسته نباشید می‌گفتند. در اوضاع امروزی جامعه بیشتر پدران به علت مشغله‌های کاری دیروقت به خانه برمی‌گردند و بچه‌ها را در رختخواب می‌بینند. سریال‌های قدیمی مثل پدرسالار، در پناه تو، خانه سبز و همسران روایتگر خانواده‌هایی بودند که در آنها مهربانی موج می‌زد و همه اعضای خانواده در کنار هم روزگار می‌گذراندند. وظایف هر کس تعریف شده بود و هر فرد خانواده که پایش را کج می‌گذاشت خیلی زود پشیمان می‌شد. مشکلات در کانون گرم خانواده حل می‌شد و حفظ احترام‌ پدر و مادر دغدغه اول و آخر بچه‌ها بود.

بتدریج با تغییر مناسبات اجتماعی، تلویزیون و سینما چهره دیگری از روابط خانوادگی را به تصویر کشیدند. پای طلاق، زندگی مجردی، ازدواج‌های دیرهنگام و خانه‌های کوچک آپارتمانی به سریال‌ها باز شد و روابط گرم خانواده‌های سنتی به دست فراموشی سپرده شد. کارگردان‌ها هم در توجیه ساخت این سریال‌ها به این نکته اشاره کردند که صرفا دارند روابط اجتماعی را آسیب‌شناسی می‌کنند و به‌هیچ‌وجه دنبال الگوسازی نیستند. با این وجود هنوز بسیاری از سریال‌های تلویزیونی بودند که سازندگان آن اصرار داشتند تصویر صادقانه‌ای از خانواده ایرانی را بازتاب دهند که باید گفت در این کار هم موفق بودند. هنوز بسیاری از سریال‌هایی که در ذهن ما مانده و اشاره به خانواده ایرانی دارد محصول چنین نگاهی است.

برای آن‌که به اهمیت نمایش روابط گرم خانوادگی در سریال‌ها پی ببریم و از زیر و بم این موضوع آگاه شویم، پای صحبت چند منتقد، سریال‌ساز، تهیه‌کننده و بازیگر نشستیم.

جایگاه خانواده در آثار شاخص تلویزیون

جبار آذین، منتقد تلویزیون درباره ارائه تجملات در سریال‌های‌خانوادگی می‌گوید: در میان مجموعه‌های تلویزیونی آثار خانوادگی جایگاه شاخص و برجسته‌ای دارد؛ اما نگاهی که معمولا به خانواده‌های ایرانی در مجموعه‌ها می‌شود کمتر برخاسته از فرهنگ و ادبیات جامعه ایرانی و اسلامی ماست. از همین رو ما در مجموعه خانوادگی و اجتماعی شاهد خانواده‌هایی هستیم که از زندگی تجملاتی برخوردار هستند یا نوع تعامل خانوادگی و مناسباتی که در خانواده وجود دارد، از نوع ارتباط‌های خانواده ایرانی نیست و بیشتر برگرفته از نمونه‌های خارجی است یعنی دکور خانه‌ها لوکس است و علاوه‌بر آن تفکراتی را در این سریال‌ها می‌بینیم که در همین مسیر لوکس بودن شکل گرفته‌اند یا در نمایش درگیری‌های خانوادگی شاهد مسائلی هستیم که کمتر در جامعه رخ می‌دهند، از همین رو توجه به ویژگی‌های مدرنیته و سنتی جامعه در مجموعه‌ها و استفاده از سوژه‌هایی که مسائل جامعه را منعکس کند حرف اول را در انتخاب مضامین می‌زند.

او ادامه می‌دهد: به دلیل این که ارکان خانواده مرد و زن یا پدر و مادر در درجه اول هستند، توجه به این دو عنصر اساسی و کلیدی خانواده مهم است. در سال‌های گذشته به دلیل این که مسائل جوانان در اولویت قرار می‌گرفت، کمتر به نقش سازنده پدر و مادر توجه می‌شد و اگر هم در قصه حضور داشتند نقش کمرنگی را ایفا می‌کردند، اما از زمانی که معیار و ملاک، توجه به زندگی اسلامی در رسانه ملی و دیگر رسانه‌های فرهنگی قرار گرفت، توجه به خانواده در مجموعه‌ها لحاظ می‌شود و از همین زاویه در سریال‌های شخصیت‌محور، کاراکتر اصلی زن یا دختر بیشتر از بقیه
حضور دارد.

این منتقد با اشاره به این که سوژه‌ها باید بیشتر اجتماعی و خانوادگی شود، تصریح می‌کند: گاه دیده می‌شود که سریال‌های خانوادگی توسط افرادی ساخته می‌شوند که تبحر کمتری در این زمینه دارند. ساختن سریال خانوادگی نیاز به تخصص دارد. خیلی از مجموعه‌سازان می‌توانند سریال پلیسی خوب بسازند، اما دلیل نمی‌شود که بتوانند اثر خوب خانوادگی هم بسازند به همین دلیل است که توجه به مسائل خانوادگی در آثار تلویزیونی فراز و فرود فراوان دارد.

به گفته آذین در سریال‌های اخیر، خانم‌ها نقش بیشتری داشتند یعنی کمتر شاهد نقش اصلی و قدرت‌سالارانه مرد در خانواده‌ها بودیم چون توجه بیشتر به اعضای خانواده‌ صورت گرفته است. در قصه‌های اخیر و همچنین پی رنگ‌ها و قصه‌های فرعی به نقش جوانان، نوجوانان، کودکان و شخصیت‌های اصلی خانواده توجه شده؛ از همین رو مجموعه سازان ما گام‌های محکم‌تری به سمت تولید آثاری که با فرهنگ جامعه ما منطبق باشد برداشته‌اند.

او ادامه می‌دهد: سریالی مانند «کیمیا» به دلیل توجه به شخصیت زن با مخاطب ارتباط برقرار کرد. حتی سریال «معمای شاه» به دلیل حضور متنوعی از خانم‌ها و آقایان مخاطب را وارد زندگی اشراف کرد. این نشان‌دهنده توجه سریال سازان ما به زندگی ایرانی و اسلامی است. اما مساله مهم این است که هنوز تعریف و تعبیر درستی صورت نگرفته است. با خیلی از دست‌اندرکاران که صحبت می‌کنیم چه در موقع نگارش و چه در هنگام ساخت، هنوز بدرستی ملاک‌ها و ویژگی‌های یک زندگی ایرانی را نمی‌دانند یا دچار مشکلاتی هستند که نمی‌توانند وارد محدوده‌های خاص شوند.

آذین توضیح می‌دهد: این دیدگاه سبب می‌شود که ما بخشی از سنت‌های ایرانی را در یک مجموعه به تصویر می‌کشیم، اما نگران این هستیم که این سنت‌ها با برخی سیاست‌های تلویزیون مغایرت داشته باشد. در مجموع حرکت مجموعه‌سازان بخصوص در زمینه خانوادگی، می‌تواند مثبت ارزیابی شود.

آذین در ادامه می‌گوید: ما سریالی مانند «تاثریا» داشتیم که نقش محوری اش زن بود. سریال «نفس گرم» هم زنی مقتدر را نشان داد. این دو نمونه سریال‌های خوبی بودند که توانستند بخشی از زندگی ایرانی و اسلامی را به تصویر بکشند.

او می‌گوید: سریال در حال پخش «یادداشت‌های یک زن خانه‌دار» هم نمونه‌ای از سریال‌های خانوادگی محسوب می‌شود. در این سریال برخی از شیوه‌های سنتی در نگاه و ارتباط بزرگ‌تر‌های خانواده به تصویر کشیده شده و از ابزار و مناسبات زندگی امروزه هم بهره گرفته است. این هم نمونه‌ای است که کارگردان تلاش کرده مواجهه‌ای بین سنت و مدرنیته به‌وجود بیاورد که در حد خودش مورد توجه خانواده‌ها قرار گرفت.

این منتقد توضیح می‌دهد: امیدوارم رسانه ملی در سال آینده به لحاظ مالی اوضاع بهتری پیدا کند و از این نوع کارهای خوب و مجموعه‌سازان آثار خانوادگی حمایت بیشتری کند تا این اتفاق مهم در مجموعه‌سازی ما تبدیل به جریان مسلط مجموعه‌سازی در تلویزیون شود. مخاطبان اصلی به هر حال خانواده‌ها با نگرش‌های متفاوت هستند و بهترین روش راضی کردن آنها تولید سریال‌های خانوادگی است.

شخصیت دوست‌داشتنی آثار تلویزیونی

سعید سلطانی، کارگردان سریال‌هایی همچون خانه‌ای در تاریکی، پس از باران، شکرانه، مامور بدرقه، ستایش و ساعت صفر هم درباره توجه تلویزیون به ساخت سریال‌های خانوادگی می‌گوید: باید این بحث را به دو بخش تقسیم کنیم. ابتدا این که آیا خواستیم سریال‌هایی با مضمون خانوادگی ساخته شود، دوم این که چقدر در زمینه ساخت موفق بودیم که باید از مخاطبان پرسید. روابط اجتماعی جامعه واقعی ما که برخاسته از جغرافیاهای مختلف مملکت ماست، یک برآیندی دارد که بخشی از آن در تلویزیون به نمایش در آمده است. در بخش دیگر، ما سریال‌سازان در واقع جامعه‌ای را که مورد نظرمان بوده به عنوان الگو و نکات مثبت در آثارمان آوردیم. آثار تلویزیونی ترکیبی از این دو نگاه است. بخشی از آن زندگی واقعی مردم را روایت می‌کند که تاثیر بهتر هم دارد، چون خالی از نگاه واقعگرایانه نیست.

او توضیح می‌دهد: هنوز هم خانواده‌هایی هستند که در آنها روابط سنتی استحکام و غنای خودش را دارد‌. بخشی از آثار هم واقعیت امروز جامعه را به تصویر می‌کشد که روابط کمتر شده و آدم‌ها به دلیل مشغله بیشتر با این که به هم نزدیک هستند، اما از هم دور شده‌اند. در این خانواده‌ها هر فرد سلایق و علایق خود را پیگیری می‌کند. ما، بین این دو نگاه به اجبار در جریان بودیم.

این کارگردان و فیلمنامه‌نویس محتوای این نوع آثار را مهم می‌داند و می‌گوید: ما قبل از این‌که قصه‌ای با مضمون نیک اندیشی را تعریف کنیم، سعی می‌کنیم یک داستان بگوییم که بخشی از آن مضمون نیک‌اندیشی است‌. در واقع ترکیبی از نگاه خودمان و محتویات داستان را استفاده می‌کنیم. کارهایی هم با محوریت تعریف روابط خانوادگی ساخته شده است، از کارهای شبانه گرفته تا کارهایی با نگاه طنز، اجتماعی و مقولات روان‌شناسی. در همه این حیطه‌ها تلویزیون کار کرده؛ اما این که چقدر کفایت می‌کند مطلب دیگری است.

سلطانی ادامه می‌دهد: آثار خوب زیادی در این زمینه تولید شده است، اما می‌توانم به عنوان مثال «خانه سبز» را نام ببرم که یک برشی بود از زمان خودش، روابط بین آدم‌ها و طبقات اجتماعی و سنتی با نگاه و محوریت خانواده از پدربزرگ تا نوه و عروس و داماد. این سریال دارای همه مولفه‌ها با هم بود.

او در ادامه توضیح می‌دهد: ماندگاری برخی از شخصیت‌ها به کاراکتر جالب آنها برمی‌گردد. جذابیت به این معنا نیست که شخصیت عجیب و غریب باشد یا کار محیر‌العقولی انجام دهد، بلکه باور پذیری یک کاراکتر را به یاد ماندنی می‌کند. مثلا کاراکتر جذابی مثل زنده‌یاد خسرو شکیبایی یا رامبد جوان در سریال «خانه سبز» به یاد مانده است.

تلاش برای همذات‌پنداری

علی لدنی، تهیه‌کننده آثاری همچون شب هزار و یکم، عمارت فرنگی، حبیب آقا، از یاد رفته، سال‌های مشروطه، تبریز در مه، گذر از رنج‌ها و معمای شاه هم به تلاش سریال‌سازان در این زمینه اشاره می‌کند و می‌گوید: البته درباره اثر‌بخش بودن یا نبودنش باید نظر سنجی صورت گیرد، اما سیاست تلویزیون و ممیزی‌ها و نظرات داده شده در این چارچوب است.

او توضیح می‌دهد: آنچه که اتفاق می‌افتد، مد نظر همه است. در سینما و تلویزیون به همذات‌پنداری اعتقاد دارند. یعنی مخاطب باید خود را در آن اثر ببیند؛ اگر ما در تولید اثر خود به این نکته رسیده باشیم و سریال‌مان آیینه مردم باشد، آن اثر می‌تواند تاثیر‌گذار و امیدوارکننده باشد؛ اما در غیر این صورت طبیعتا گذراست، یعنی درست است بیننده اثر را دنبال می‌کند، اما در ذهن و تفکر خانواده ایرانی ماندگار نمی‌شود.

به گفته او، همیشه جامعه درگیر سریال‌هایی است که بتواند نقش مردم را نشان دهد، آیینه تمام‌نمای مردم باشد و هدایت‌شان کند، در زندگی‌شان رخ داده باشد، در ادبیات و زندگی مردم باشد، شاخص‌های فکری، فرهنگی و اقتصادی در آن اثر لحاظ شده باشد و... در این صورت سریال اثر بخش خواهد بود.

لدنی ادامه می‌دهد: با پیشرفت تکنولوژی تفکر جدید روی خانواده تاثیر گذاشته است. درست است زندگی ماشینی شده و دنیا هم به این سمت می‌رود و تکنولوژی و ارتباطات فرق کرده است، اما فکر می‌کنم هر اندازه بتوانیم شاخص‌های زندگی ایرانی را برای خود مشخص کنیم با یک درام خوب می‌توانیم تاثیر زندگی ماشینی امروز یا ارتباطات نسل جدید و شبکه‌های مجازی را به گونه‌ای به نمایش بگذاریم که موثر باشد.

به گفته لدنی، در دنیای امروز با وجود پیشرفت تکنولوژی همه به اصل خود باز‌گشته‌اند. تکنولوژی اثربخشی منفی در جامعه گذاشته است. همه معتاد تکنولوژی جدید شده‌اند. تلویزیون می‌تواند اثرات مخرب تکنولوژی را بیان کند و از سویی می‌تواند ادبیات تمدن خود را تقویت کرده و به جامعه باور دهد.

این تهیه‌کننده با اشاره به نمونه موفق آثاری که به موضوع خانه و خانواده پرداخته‌اند،می‌گوید: کارهای شاخص خوبی داشتیم که علاوه بر اثر‌بخش بودن هدایت‌کننده و آرامبخش هم بودند. می‌توانم از آثار تهیه شده توسط خودم مثال بزنم‌. بینندگان از دو سریال من بسیار لذت بردند. سریال‌های «از یاد رفته» و «گذر از رنج‌ها» فریدون حسن‌پور که در آنها به مبانی اخلاقی توجه شده بود و مردم خود را در این اثر می‌دیدند. این دو سریال داستان دو زن را روایت می‌کرد که در این آثار از تکنولوژی استفاده نشده بود و زندگی در جریان بود و جامعه با این دو اثر ارتباط برقرار کرده بود.

مردم قصه‌های نو دوست دارند

عبدالرضا اکبری، بازیگر آثاری همچون عملیات 125، دلنوازان، تولدی دیگر، مزد ترس، باغ گیلاس، پنجره، معمای شاه و شیوع هم درباره سریال‌های خانوادگی گفت: مردم قصه نو و تازه می‌خواهند و قصه تکراری آنها را فراری می‌دهد، قصه‌ای می‌خواهند که خوب اجرا شود و زیاد آدم‌های تکراری در آنها نباشد، قصه‌ها باید اوج و فرود و زیر و بم داشته باشند، قصه‌ها باید کاملا ایرانی باشد و دزدی نباشد.

به گفته او، سرقت هنری در آثار ما بیداد می‌کند. بعضی از آثار ما از روی نمونه‌های اروپایی، آمریکایی، هندی و ترکی ساخته می‌شود. نه‌تنها فیلمسازان جوان، بلکه برخی از فیلمسازان حرفه‌ای هم به این سمت رفته‌اند.

اکبری می‌گوید: من در سریال‌هایی همچون تولدی دیگر، باغ گیلاس، مزد ترس بازی کردم که با محوریت خانواده بودند، همچنین فیلم‌هایی چون بی‌پناه و پناهنده.

دیگر دوران نمایش خانواده سنتی در آثارمان گذشته است و اگر هم نمایش داده می‌شود به دلیل جنبه نوستالوژی‌اش به آن نگاه می‌شود. جامعه به تندی و شتاب به سمت یک مدرنیته می‌رود و رابطه‌ها بعضا سرد است. سر همه توی گوشی است. شبکه‌های مجازی سبب شده اعضای خانواده از هم دور شوند و این شیوه زندگی غیر‌قابل کنترل است.

اکبری عنوان می‌کند: اکنون قصه‌های هزار یک شب، سماور، لحاف، کرسی و قصه‌های مادر بزرگ را باید از سر بیرون کنید. حتی چایی هم یک بار مصرف شده است و در آینده قرصش بیرون می‌آید و این انحلال را نشان می‌دهد که خیلی بد است، درصد ازدواج هم پایین آمده در آینده نهاد خانواده ضربه می‌خورد. به همین دلیل تلویزیون باید به خاطر اهمیت موضوع، آثار بیشتر و روشنگرانه‌ای با موضوع خانواده بسازد، چرا که بشدت نیاز است رسانه باید بیش از اینها به این‌گونه آثار بپردازد، اگرچه در گذشته نمونه‌های موفقی چون فاخته و پنجره را از تلویزیون دیده‌ایم.

واکاوی زندگی سنتی

مصطفی رستگاری، فیلمنامه‌نویس سریال راستش را بگو و فیلم چهل سالگی هم درباره موضوع گزارش ما این‌گونه می‌گوید: در نگاه اول این‌گونه نشان می‌دهد که جامعه چند‌مرجعی شده است. یک گروه‌هایی مرجع اقتدار خود را از دست داده‌اند، در واقع گروه‌‌هایی که مرجع تقلید اقتدار سنتی داشتند مثل خانواده، مدرسه، کتاب، مطبوعات و دانشگاه اقتدارشان خیلی کمرنگ یا محدود شده و جای خود را به فضای مجازی داده است. به همین دلیل، وقتی آن ساختار، اقتدار خود را از دست می‌دهد یا کمرنگ می‌شود، باید با یاد‌آوری مداوم سعی کرد آن ساختار سنتی را زنده نگه داشت.

به گفته او، همه جوامعی که با مدرنیته بر خورد کردند، دارای این مشکل هستند؛ ژاپن، مالزی، آسیای میانه و چین این مشکل را دارند، اما متفکران آنها سعی کردند با نظریه‌پردازی این شرایط دوران گذار را تصحیح کنند.

او ادامه می‌دهد: به همین دلیل آثاری که در این حوزه تولید می‌شوند، دو دسته‌اند؛ یک دسته آثاری هستند که خیلی بی‌مزه، بی‌روح و بی‌خاصیت شده که شیر بی‌یال و دم و اشکم شده است یا راه برای آثاری باز شده که پر از بزهکاری‌های اجتماعی است. نام اثری را نمی‌برم اما آثاری تولید شده که پر از جوانان عاصی و بزهکار هستند که بر سر هم فریاد می‌زنند و خشونت‌های پنهان شدیدی در این آثار دیده می‌شود و متاسفانه به دلیل خشونت ظاهری که دارند پربیننده هم می‌شوند و اینها خیلی به بافت روانی اجتماع، خانواده و جامعه آسیب می‌زند.

رستگاری می‌گوید: در دو دهه اخیر نمونه‌های موفق این‌گونه آثار متن‌های علیرضا طالب‌زاده بودند. سریال «در پناه تو» نخستین سریالی بود که در نیمه اول دهه 70 برای اولین بار جوانان و ارتباط دانشجویی را نشان داد و تفکر دقیق و شخصیت‌پردازی درست پشتش بود. همه بازیگران سریال ستاره شدند. سپس سریال موفق «دوران سرکشی» بود که متنش را طالب‌زاده نوشته بود. سریال «صاحبدلان» در حوزه مسائل دینی و مذهبی وارد شده بود‌. سریال «رقص پرواز» هم همین‌طور. همچنین سریال «سرزمین کهن» هم متن خوبی داشت که متاسفانه پخش آن متوقف شد، البته خوشبختانه فیلمبرداری بخش سوم آن آغاز شده است.

او توضیح می‌دهد: همچنین به بعضی از سریال‌های حسن فتحی هم می‌توان اشاره کرد. مثل سریال «میوه ممنوعه» که توانسته بود روی بحران اجتماعی خانواده سنتی تمرکز و با یک درام و اجرای درست با مخاطب ارتباط قوی برقرار کند و تاثیر هم بگذارد.

مریم محمدی

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها