به گزارش جام جم آنلاین،چه کنیم عشق و علاقه جایش را با خشم و عصبانیت عوض نکند و سردی و بیتفاوتی بینمان حاکم نشود؟ چگونه رفتار کنیم که بنای خانهمان هر روز مستحکمتر و رابطهمان گرمتر شود.
در واقع هر زوجی دوست دارد بداند واقعا چطور میتواند پایههای زندگی زناشویی خود را هر چه مستحکمتر بنا ساخت.
این نوشتار شیوههای استحکام خانواده که همسران باید به آن توجه کنند را یادآوری میکند.
تعریف خانواده موفق
آیا همه ما یک تعریف از خانواده موفق یا به اصطلاح خانواده مستحکم داریم؟ آیا زمانی میگوییم خانوادهای موفق است که در آنحرفی از جدایی نباشد و دو نفر سالهای سال در کنار هم زندگی کرده باشند.
یعنی میتوانیم بگوییم جامعهای که در آن طلاق کمتر است، جامعه موفقتری است و آیا زندگی مردم در گذشته که کمتر بگو و مگو داشتند موفقتر بوده، زندگی کردن تمام اعضای یک خانواده در کنار هم به معنای موفقیت بیشتر بوده و...، هر کس باید ببیند چه تعریفی از موفقیت در رابطه و برخورداری از استحکام در رابطه برای خود دارد تا بتواند براساسآن عمل کند.
ولی چیزی که مشخص است این است که همه افراد خواهان برخورداری از رابطهای هستند که همچنان با عشق و علاقه از حضور در کنار یکدیگر راضی و خوشنود باشند.
اساس و پایههای ارتباط موفق
شاید بتوان گفت یکی از مهمترین عواملی که میتواند پایه و اساس یک رابطه خوب را تشکیل دهد هماهنگی در تعریفی است که دو طرف برای یک ارتباط موفق دارند.
یعنی وقتی دو طرف تصمیم میگیرند با هم ازدواج کنند، هدف آنها از این تصمیم، نوع نگاهی که به این ارتباط دارند و هماهنگی بین آنها تا حدود زیادی میتواند موفقیت آنها را در رابطه تعیین کند.
اینکه تعریف دو نفر از عشق، صمیمیت و نقش آنها در ارتباط چه باشد و همچنین اینکه واقعا از زندگی زناشویی چه میخواهند، بسیار مهم است.
قصه از کجا شروع میشود؟
هدف هر کس از شروع رابطه و نوع نگاه او به طرف مقابل، رابطه را تعریف میکند؛ گاهی افراد با خواستههایی به دور از واقعیت وارد زندگی زناشویی میشوند و همین موضوع باعث میشود انتظاراتی از همسر خود داشته باشند که چندان واقعی و عملی به نظر نمیرسد.
دکتر علی قلعریز، روانشناس و مشاور در این خصوص میگوید: پایههای اصلی آسیب دیدن رابطه و سست شدن بناهای زندگی زناشویی از همین جا آغاز میشود.
اینکه فردی احساس کند ازدواج میتواند کمبودهایی که او در زندگی خانوادگی داشته، برطرف کند یکی از همین نگاههایی است که باعث بروز بسیاری از مسائل و مشکلات خواهد شد .
در واقع زندگی زناشویی را میتوان به بالا رفتن از کوه تشبیه کرد. همسر ما نیز کسی است که او را برای این همراهی برگزیدهایم.
وقتی برای نخستینبار میخواهیم کوهنوردی را تجربه کنیم قطعا با مناظر بکر، دیدنی و موقعیتهای خوبی روبهرو میشویم که تاکنون آنها را تجربه نکرده بودیم.
شاید بتوان گفت یکی از حوزههای رشد فردی ازدواج است. زیرا رشد و خلاقیتی به ما میدهدکه شاید در هیچ رابطه دیگری نتوانیم آن را بهدست آوریم.
وقتی در دین اسلام هم آمده که ازدواج میتواند نیمی از دین ما را کامل کند، پس میتواند باعث رشد و پیشرفت ما هم شود.
اسب بالداری در کار نیست
نگاه فانتزی و به دور از واقعیت بعضی افراد به شروع یک رابطه و خواستههای نامعقول آنها از طرف مقابل، اغلب باعث میشود افراد نتوانند احساس خوشبختی کنند.
اینکه در داستانهای دوران کودکی، دختران در آرزوی سواری بودند که با اسب بالدار میآید و آنها را به تمام آرزوهایشان میرساند و نگاههای فانتزی که هنوز بسیاری از ما نسبت به زندگی واقعی داریم باعث میشود نتوانیم واقعیتها را آنگونه که هست بپذیریم.
همانگونه که حتی درکودکی نیز دریافته بودیم، اسب بالداری در کار نیست، اکنون هم باید بپذیریم همسر ما نیز مانند خود ما فردکاملی نیست.
بلکه شخصی است با گذشتهای متفاوت یا کم و بیش شبیه به ما که امیدوار است با کمک یکدیگر بتوانیم اوقات بهتری در کنار هم داشته باشیم، در واقع در ازدواج گاهی اوقات دو نفر به شناخت جدیدی از خود میرسند.
دکتر قلعریز در این باره تاکید میکند: در واقع همسر ما میتواند آینهای مقابل ما قرار دهد تا بهتر به خصوصیات و نقاط مثبت و منفی خود پی ببریم. ما تنها در ارتباط با دیگران است که میفهمیم تا چه حد خودخواه و عصبانی یا مهربان و فداکار هستیم.
فرصتها را از خود دریغ نکنید
در ازدواج موقعیتهایی بهوجود میآید که در آن فرد ویژگیهای درونی خود را بیشتر و بهتر بروز میدهد.
همانگونه که کوهنوردی در مناطق کوهستانی، تجربه مناطقی بکر را در اختیار ما قرار میدهد، ازدواج نیز موقعیتهایی را برای رشد بیشتر در اختیار ما میگذارد، اما این انتخاب خود ماست که میخواهیم چگونه با این موقعیتها برخورد کنیم.
به گفته قلعریز بعضی افراد هنگام کوهنوردی بدون توجه به مناظر زیبا و هوای خوب کوهستان، تنها به فکر سختی راه و خستگی ناشی از آن هستند و طبیعی است که نتوانند از آن لذت ببرند، در صورتی که عدهای دیگر از لحظهلحظه بودن در طبیعت استفاده میکنند و تجربه جدیدی به دست میآورند.
افراد در ازدواج نیز به همین گونه رفتار میکنند. یعنی به جای اینکه از تجربه بودن در کنار همسر خود استفاده کنند و به تغییر عادات و صفات نامناسب خود بپردازند.
بیشتر بر آن صفات تاکید میورزند و نمیتوانند قبول کنند بعضی خصوصیات و رفتار آنها باعث آزار دیگران میشود و به این ترتیب فرصت هر گونه رشدی را از خود دریغ میکنند.
پذیرش تفاوتها
اساسیترین کار، رسیدن به هنر زندگی کردن با تفاوتهاست. با توجه به اینکه در گذشته ازدو اجها بیشتر با نزدیکان و افراد آشنا بوده، میزان هماهنگی و شناخت دو طرف نیز بیشتر بوده، ولی چون در حال حاضر، دامنه اینگونه انتخابها بیشتر شده، باید از قبل تفاوت قومیتها، نوع تفکر و دیدگاهها را بیشتر پذیرفت.
دکتر علی قلعریز نیز میگوید: در واقع هنر زندگی امروز و موفقیت در آن، یافتن مهارت لازم زندگیکردن با تفاوتهاست، نه شباهتها؛ یعنی باید ببینیم چطور باید با تفاوتهایمان کنار بیاییم و ارزشهای همدیگر را بپذیریم تا کمترین آسیب را ببینیم.
در واقع ما باید بیاموزیم در مسیر زندگی چگونه پرتگاههای خطرناک را یکییکی رد کنیم.
خودتان را آماده کنید
همانگونه که برای شروع یک کوهنوردی لذتبخش باید تجهیزات اولیه را همراه داشت، برای شروع یک زندگی زناشویی موفق نیز باید از قبل خود را از هر لحاظ آماده ساخت.
همانگونه که برای کوهنوردی باید از سلامت لازم جسمانی برخوردار بود و مثلا نمیتوان با پای آسیبدیده کوهپیمایی کرد، برای ورود به زندگی زناشویی نیز حتما باید تا حد امکان از سلامت فکری و روحی برخوردار بود.
دکتر قلعریز در این باره میگوید: با کسب آموزه هایروانشناختی، با ضریب اطمینان بیشتری میتوان وارد زندگی زناشویی شد. ولی متاسفانه افراد هنگام ازدواج بیشتر به فکر تجهیز ات مالی هستند تا مجهز شدن و آماده بودن از لحاظ ذهنی و روانی.
گاهی ما توجه نداریم افرادی که میخواهند ازدواج کنند چه اندوختهها و مهارتهایی دارند تا بتوانند امنیت بیشتری را برای طرف مقابل خود رقم بزنند.
یعنی آنقدر که دغدغه مالی برای شروع زندگی مشترک وجود دارد، دغدغههای غیرمادی و روانی و رعایت تناسب و هماهنگی وجود ندارد. بنابراین بهترین کار این است که قبل از ازدواج، ابتدا آنها را بشناسیم.
آموزش ببینیم
همانگونه که ما برای هر کار مهمی در زندگی از قبل خود را مجهز میکنیم و آموزشهای لازم را میبینیم، برای آغاز مهمترین ارتباط زندگی خود یعنی ازدواج نیز باید حتما خود را از قبل آماده کنیم و آموزشهای لازم را ببینیم.
ازدواج امروزه یک هنر و مهارت شناخته میشود، بنابراین برای یادگیری آن حتما باید آموزش لازم را دید و شناخت کافی داشت.
شاید بتوان گفت یکی از ابتداییترین چیزها برای شروع یک رابطه این است که برای انجام هر محبتی به یکدیکر شرط نگذاریم و منتظر جبران آن نباشیم.
دکتر علی قلعریز در این رابطه میافزاید: وقتی زن و شوهر بدون هیچ چشمداشتی به یکدیگر عشق بورزند و محبت کنند، تجربه بهتری نیز از عشق و محبت دریافت خواهند کرد.
البته شاید ابتدا کمی سخت و ناامیدکننده به نظر برسد، ولی مطمئنا اگر با عشق و بیچشمداشت به همسر خود عشق و علاقه نشان دهید، او نیز دیر یا زود آن را خواهد فهمید.
برخوردهای متفاوت
افراد با توجه به شخصیتی که دارند وارد ارتباط میشوند و بر همان اساس هم با طرف مقابل ارتباط برقرار میکنند.
مثلا بعضی افراد براساس «برای... ، به خاطر... و با...» با همدیگر وارد رابطه میشوند. بعضی افراد مدام به همسر خود میگویند من از صبح تا شب دارم «برای» تو و بچهها کار میکنم و... یا من میروم سر کار «برای» اینکه برای شماها پول دربیاورم.
در حالت دیگر ممکن است بگوییم «به خاطر» اینکه تو مریضی، نمیروم سرکار... یا ادامه تحصیل میدهم «به خاط » اینکه حقوقم بیشتر بشود.
اینگونه برخوردها با طرف مقابل ـ یعنی ارتباطهایی که براساس «به خاطر» و «برای» پایهریزی شدهاند ـ هیچکدام نمیتوانند چندان کارساز باشند.
قلعریز، مشاور خانواده میگوید: اینکه ما کار کردن بیرون یا داخل منزل را بهخاطر وجود دیگران بدانیم، انگار منتی سر آنها گذاشتهایم؛ غافل از اینکه هر کس در زندگی مشترک وظایفی دارد و نباید انجام آنها را به خاطر وجود طرف مقابل بداند.
وقتی اینگونه برخورد میکنیم، اغلب از طرف مقابل درک نمیشویم. اما آنچه به طرف مقابل حس بهتری میدهد و او را هم ترغیب میکند بهتر وظایف خود را انجام دهد، استفاده از کلمه «با»است.
به این ترتیب حضور هر دو طرف مهم و باارزش است، کسی احساس قربانی شدن نمیکند و هر دو طرف «با» کمک همدیگر کارها را پیش میبرند.
کمبود حضور واقعی
یکی از عواملی که باعث میشود پایههای زندگی زناشویی سست و متزلزل شود، کمبود حضور واقعی زن و شوهر در کنار یکدیگر است و اینکه در واقع موثرترین نوع رابطه که رابطه «با» است بین آنها کمرنگ شده است.
این رابطه به معنای سپری کردن وقت خاص و منحصربهفردی است که زن و شوهر به همدیگر اختصاص میدهند.
وقتی شما به همسرتان میگویید «برای» تو لباس خریدم خیلی فرق دارد با زمانی که شما به همسرتان یادآور میشوید که بیا «با» هم لباسی برایت انتخاب کنیم که هر دو از آن لذت ببریم.
در این هنگام شما با سلیقه همدیگر چیزی را انتخاب میکنید و در واقع با احساسات هم در ارتباط هستید.
کمبود چنین حسی بین زن و شوهر و بر قراری چنین ارتباطی باعث دوری آنها از همدیگر میشود که حتما باید مانع از آن شد.
خلأها را پر کنید
با توجه به اینکه در زندگیهای کنونی یکی از مشکلات افراد در ارتباطهای زناشویی، کمبود وقتی است که زن و شوهرها به همدیگر اختصاص میدهند، پر کردن این خلأ ارتباطی، نقش مهمی در برقراری ارتباط مناسب با همدیگر خواهد داشت.
گاهی زن و شوهر بدون اینکه برای هم زمان خاصی بگذارند و با هم و در کنار هم باشند، فقط ادعا میکنند: «من از صبح تا شب این همه کار میکنم، برای کی کار میکنم؟ من دارم برای زن و بچهام این همه زحمت میکشم ولی همه اعتراض دارند که چرا برای ما وقت نمیگذاری...!»
آنچه ما فراموش میکنیم این است که این «برای»ها حداقلهایی است که ما در ارتباط داریم. وقتی خانم خانه، غذایی میپزد و ادعا میکند که از صبح در خانه «برای»افراد خانواده غذا درست میکرده، آیا واقعا این غذا را همه افراد در «حضور» هم و «با»هم میل میکنند یا تلویزیونی روشن است و هر کس هم مشغول کارهای مربوط به خودش است.
یکی تلویزیون تماشا میکند، حواس یکی به موبایلش است و دیگری هم فکرش جای دیگری است و... یعنی در واقع همه سر یک سفره نشستهاند؛ ولی رابطه با هم بودن و حضور واقعی وجود ندارد. اتفاقی که در این هنگام میافتد این است که همه افراد این خلأ را حس میکنند.
وابستگی به جای دلبستگی
یکی دیگر از مشکلاتدیگریکه باعث ایجاد فاصله بین زن و شوهر میشود، این است که وقتی افراد وقت و زمان خاصی را به همدیگر اختصاص نمیدهند کمکم فقط به وجود هم عادت میکنند و در واقع فقط به همدیگر وابسته میشوند و کمکم دلبستگی بین آنها کمرنگ میشود و این نیز یکی از عوامل مهم دوری آنها از یکدیگر است.
اتفاقی که میافتد این است که ما عادت میکنیم کارهایی برای همدیگر انجام دهیم، بدون اینکه شوق و اشتیاق یا عشقی برای انجام آنها وجود داشته باشد.
وقتی دلبستگی بین زن و شوهر کمرنگ میشود کمکم پایههای بنیان زندگی نیز سست و متزلزل میشوند.
در این هنگام دو طرف باید سعی کنند به جای اینکه فقط خودشان را خسته کنند و تمام روز برای همدیگر کار کنند به فکر واقعی بودن در کنار هم باشند و بیشتر به یکدیگر توجه کنند.
وقتی بتوانید همین یک تغییر کوچک را درزندگی خود بهوجود آورید، میبینید که کیفیت ارتباط شما تا چه اندازه بهبود پیدا میکند و احساس بهتری خواهید داشت.
یعنی ما باید کمکم از رابطههای «برای» و «به خاطر»به سمت رابطههای «با» هم بودن و در حضور هم بودن واقعی پیش برویم.
توجه به خواستههای همدیگر
با توجه به اینکه بچهها الگوی اولیه خود را از پدر ومادر دریافت میکنند، وقتی ببینند پدر و مادر رابطه سردی دارند و هر کدام بهدنبال کارهای خودشان هستند،آ نها نیز همانگونه رفتار میکنند.
ما خیلی اوقات «برای» فرزندان خود کارهای زیادی انجام میدهیم و «بهخاطر» آنها از بسیاری از خواستههای خود میگذریم، اما آیا میدانیم که «خواسته» واقعی آنها از ما چیست؟ همانگونه که شاید ندانیم خواسته واقعی همسرمان از ما چیست.
شاید آنها ترجیح میدهند به جای اینکه این همه ما برایشان زحمت میکشیم، زمان بیشتری از وقت خود را در اختیارشان قرار دهیم و «توجه» بیشتری به همدیگر داشته باشیم.
گاهی حتی وقتی فرزندانمان را به پارک میبریم برای آنها وقت نمیگذاریم. مثلا میگوییم برو خودت بازی کن! فراموش نکنیم که نیاز کودک علاوه بر بازی کردن، بودن در کنار شما هم هست.
در واقع یکی از آفتهای رابطه همین بیتوجهها نسبت به همدیگر است که باعث متزلزل شدن بنیان خانواده خواهد شد.
کاربرد صحیح واژهها
گاهی ما از واژههای خوبی برای طرف مقابل استفاده نمیکنیم و همین موضوع باعث میشود نتوانیم شناخت درستی از همدیگر پیدا کنیم و در بسیاری از موارد هم دچار سوءتفاهم میشویم.
مثلا وقتی میگوییم چرا «با» همسرت به سفر نمیروید؛ جواب میشنویم که من از صبح تا شب دارم کار میکنم «برای» زن و بچهام دیگر فرصتی برای این کارها پیدا نمیکنم.
وقتی از این واژهها استفاده میکنیم دلهایمان از هم دورتر میشود. چون در استفاده از این کلمات اثری از «همکاری» و «همدلی» دیده نمیشود.
در واقع مهمترین عامل بودن دلهای ما «با» یکدیگر است. امکان دارد حتی با همدیگر هم به سفر برویم؛ ولی حتی در کنار همدیگر هم «با» هم نباشیم. شاید فقط «برای» اینکه فکر میکنیم باید به سفر برویم، چنین کاری میکنیم.
دکتر علی قلعریز معتقد است در این صورت حضور ما و با هم بودن ما هم در کنار همدیگر واقعا حس نمیشود. چون انگار از روی انجام وظیفه در کنار همدیگر هستیم.
یعنی آنچه مهم است حضور واقعی و همدلی ما در کنار یکدیگر و «با» همدیگر است. این «با» هم بودن هم فقط به معنای بودن در کنار یکدیگر نیست.
چهبسا افراد در مهمانیها یا سفر با هم باشند؛ ولی فقط حضور فیزیکی داشته باشند نه حضور واقعی.
از احوال هم باخبر باشیم
یکی دیگر از عواملی که باعث سستی رابطهها میشود و میان زن و شوهرها فاصله میاندازد، این است که آنها واقعا از احوال هم خبر ندارند زیرا در بسیاری از مواقع به دلیل ترس و هراسهای گوناگونی مانند ترس از جر و بحث، دعوا، بد خلقی یا جدایی و... سکوت میکنیم و از احساس و علاقه همدیگر بیخبریم.
اما فراموش نکنیم اگر الگوی سکوت و خاموشی بر خانواده حاکم باشد، کمکم افراد از همدیگر دور میشوند؛ بهگونهای که دیگر نمیتوان امیدی به نزدیکی دوباره آنها داشت.
«گاتمن»یکی از بزرگترین روانشناسانی که در حوزه خانواده کار کرده یکی از مهمترین نشانههای ندگی زناشویی پایدار و شاد را اختصاص دادن زمان خاصی (6 تا 7ساعت در هفته) به همدیگر میداند. مثلا دو طرف هنگام غذا خوردن، کار یا تفریح واقعا در کنار همدیگر حضور داشته باشند.
بسیاری از تنشها و ناراحتیهایی هم که از همدیگر داریم بیشتر به این دلیل است که دلهایمان با همدیگر نیست. به این ترتیب افراد کمکم بهانهگیر میشوند و مشکلات نیز از همینجا آغاز میشود.
احساس امنیت
معمولاآنچه به زندگی زناشویی اعتبار میبخشد، بیش از هر چیز وجود امنیت در رابطه است.
دکتر قلعریز میگوید: هیچ رابطهای به اندازه ازدواج نمیتواند به شما اعتبار و امنیت ماندن در کنار یکدیگر را بدهد.
همه ما از کودکی به دنبال یافتن امنیت هستیم. در ازدواج هم یکی از خواستهها و کششهای درونی، داشتن حس امنیت است و این امنیت زمانی بهوجود میآید که دلبستگی وجود داشته باشد.
ولی وقتی رابطه ناامن میشود از سمت دلبستگی به وابستگی میرود و بنیان آن را سست میکند.
وقتی شما احساس عاطفی خوبی نداشته باشید نمیتوانید احساس امنیت بکنید؛ به همین دلیل احساس خوبی ندارید و از شدت ترس و اضطراب فقط به همدیگر وابسته میشوید.
بنابراین سعی نکنید با کنترل بیش از حد یا نامهربانی و بیتوجهی، اضطراب و استرس را بر رابطه خود حاکم کنید.
اما وقتی در ارتباط، دو نفر پا به پای هم تلاش میکنند دل هایشان به هم نزدیکتر میشود و به جای نگرانی و استرس، امنیت بر رابطه حاکم میشود.
امنیت نیز یکی از مهمترین عوامل مستحکمتر کردن رابطه بهشمار میرود. در ضمن همیشه بهخاطر داشته باشیم همسر ما تنها برای برآورد کردن خواستهها و نیازهای ما در کنارمان نیست.
ما باید به کمک همدیگر از پس مشکلات برآییم و بدانیم اوضاع همیشه به یک شکل باقی نمیماند و به همین خاطر باید صبر و تحمل زیادی برای پشتسر گذاشتن ناملایمات داشت.
یکتا فراهانی
ضمیمه چاردیواری
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد