سیاستهای توزیعی که در کشور اعمال میشود، میتواند یکی از عوامل شکاف طبقاتی باشد. از سوی دیگر نرخ تورم روی این موضوع تأثیر دارد.
جایی که نرخ تورم بیشتر از افزایش یارانه خدمات عمومی باشد قطعاً طبقات متوسط و فقیر از درآمد کشور کمتر بهره میبرند.
در پنج سال اخیر نرخ تورم روند صعودی داشته و زمانی که تورم رشد دارد به دلیل اینکه به همان میزان درآمد اضافه نمیشود، قدرت خرید خانوارها کاهش مییابد و توزیع درآمد به نوعی نامناسب تلقی میشود.
همچنین دولت از یک الگوی خاص بهره میبرد که درآمدها تنها به یک طبقه خاص تعلق میگیرد. موفق نبودن دولت از اینجا مشخص میشود که نتوانسته از ثروتمندان مالیات اخذ کند و از همان محل به فقرا یارانه بپردازد.
دولت باید از افراد ثروتمند مالیات دریافت کند و به افراد فقیر یارانه پرداخت کند و تنها نقش واسطهای در این میان داشته باشد؛ اما با سیاستهای اشتباه هزینههای بیشتری را به خود تحمیل کرده و اکنون فقط از طبقه متوسط و فقیر مالیات میگیرد که درآمد آنچنانی به دنبال ندارد.
الگوی مصرف نیز میتواند در عمیق شدن شکاف طبقاتی تأثیر زیادی داشته باشد. وقتی سیاست مصرفی یک کشور بر اساس واردات تعیین شود، قطعاً تولید در آن کشور جایی ندارد و بازار دلالی بیشترین سود را در خود جای میدهد.
به بیان بهتر ارز به جای اینکه برای ورود فناوری و ماشینآلات پیشرفته به کار گرفته شود در زمینه واردات پوشاک و خوراک هزینه میشود. رشد ضریب جینی بسیار اندک است اما همین میزان بسیار نگرانکننده بوده و نشان میدهد که فقر در جامعه گستردهتر شده است.
شاید مهمترین سهم دولت در افزایش شکاف طبقاتی این باشد که اصلاح قیمتها صورت گرفته اما یارانه افراد کمدرآمد و فقیر اضافه نشده و ثابت ماندن یارانه این اشخاص قدرت خرید آنها را کاهش داده است.
در گذشته سرپرست خانوار با مبلغ 45 هزار تومان میزان بیشتری میتوانست خرید کند اما اگر اکنون معادل آن روز را بخواهیم در نظر بگیریم باید بگوییم یارانه 45 هزار تومانی ارزش 15 تا 20 هزار تومانی روزهای ابتدایی پرداخت را دارد.
متاسفانه الگویی که اکنون برای توزیع درآمد به کار گرفته میشود یک الگوی غربی است و باید این موضوع در بدنه دولت حل شود.
دکتر میثم موسایی - کارشناس اقتصادی
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد