نگاهی به مجموعه‌هایی که سری‌های مختلفی از آنها ساخته شد

لطفا، همون همیشگی

انسان معمولا عمر چیزهای خوب را دراز دوست دارد. دنباله‌سازی در آثار نمایشی نیز شاید هم‌جهت با همین میل جاودانگی و عدم اتمام باشد. پیرو همین انگاره شاید مبدا قائل شدن برای ایده سری‌‌سازی کمی بیهوده باشد و از طرفی نایافتنی. نقطه آغازین پیدا یا پنهان، اینقدر عنصر مطلوبی بوده که در گذر سال‌ها تبدیل به رمز ماندگاری و بی‌انتهایی برای بسیاری از آثار آن‌سوی مرزی و همچنین ایرانی شده است.
کد خبر: ۸۷۶۹۶۱

با این تفاوت که در سینما و تلویزیون ایران به دلایل گوناگون خیلی تابع نظم و برنامه مشخصی نبوده و کمتر بهره‌برداری از آن صورت گرفته است. عوامل بسیاری را نیز می‌توان برایش برشمرد. از غیرقابل پیش‌بینی بودن توفیق اثر تا عدم سرمایه‌گذاری‌های کلان در ساخت آثاری جذاب برای مخاطب عام. به اینها موارد فراوان دیگر را نیز می‌توان افزود که هر کدام در تضاد با جریان دنباله‌‌سازی در ایران است.

در این باب البته تلویزیون ایران به نسبت سینما اوضاع بهتری دارد، چنان‌که تلویزیون در سال‌های اخیر به واسطه تنگناهای مالی و از پی آن کاهش میزان ریسک‌پذیری، بیشتر از پیش سمت سری‌‌سازی رفته است. گاهی با پیروی از قواعد مرسوم تلویزیون‌های جهانی به شیوه فصل‌بندی و گاه در گذشته‌ای نزدیک با ایرانیزه کردنش از طریق تولید و پخش همزمان و هم‌راستا با نظر مخاطب در شمارگان بالا.

نمونه قابل ذکر و منتهی به نتیجه‌اش، نقطه‌چین مهران مدیری است که پس از باخوردهای منفی اولیه، با اقدامی سریع با دگرگونی فرمی و محتوایی در ادامه عرضه شد. اقدامی که به ثمر نشست و نقطه‌چین در قالب قسمت‌های طولانی تمدید و تولید شد. فهرست بلند بالایی از این آثار را هم می‌شود نام برد که به سری‌های بعدی نرسیدند، اما تعداد قسمت‌هایشان خود هم‌اندازه چند فصل و چند سریال شدند.

مجموعه‌های تابستانه‌ای مثل نرگس، ترانه مادری یا رستگاران در قالب جدی و سریال‌هایی چون شب‌های برره، چارخونه، کوچه اقاقیا و بدون شرح در گونه طنز از این دست آثار می‌باشند. تلویزیون ایران البته نوع مرسوم این شیوه تولیدی را نیز بارها امتحان کرد. هر چند شکل ایرانیزه به سبب عدم داشتن مشکلات باز جمع‌آوری گروه و شروع دوباره تولید، توجیه منطقی نزدیک‌تری با فیلمسازی در ایران دارد.

مثال بارزش هم میلیاردر علیرضا امینی که با وجود وعده ادامه‌دار بودن در قسمت پایانی، حالا کمتر خبری از تولید سری جدیدش به گوش می‌رسد. به نوعی فصل‌بندی گاهی ترجیح رها شدن پیدا کرد. در کنار این موارد محدود، تلویزیون آثار دنباله‌دار هم در گذر سال‌ها کم نداشته است. به عللی این موضوع بیشتر معطوف به آثار کمدی بوده است. شاید به این علت که واقعیت را به نسبت کمدی کمتر می‌شود دور زد و داستانی سرهم کرد و آن را به نحوی طولانی کرد. در شکل عمومی غیر‌قابل پیش‌بینی بودن و عدم تمرکز بر ادامه‌‌سازی در ابتدای نگارش و تولید نیز ازجمله علت‌ها می‌تواند باشد.

شواهد نیز نشان از این دارد که دنباله‌‌سازی در آثار جدی تلویزیون خودمان، بیشتر حول قالب‌های اپیزودیک گشته است. طیف گسترده مخاطبان و فراگیری آثار کمدی را در این باب بی‌تاثیر نمی‌شود دانست. چنانچه صدرنشینی آثار کمدی در جداول فروش هفتگی، ماهانه و سالانه در ایران و جهان نیز می‌تواند گواه و ضمانت خوب دیگری باشد بر رویکرد سری‌‌سازی از آثار کمدی. دم‌دستی‌ترین مثال این روزها هم سری جدید سریال در حاشیه که البته با برنامه‌ریزی اولیه به فصل دوم رسید. مجموعه‌ای که سری اولش خیلی راضی نکرد مخاطبینی را که خاطره آثار موفقی چون شب‌های برره و مرد هزار چهره را از یاد نبرده‌اند. این آثار ستایش شده ناخواسته مورد قیاس و سنجش با مجموعه‌های جدید مدیری واقع می‌شوند. سری اول مواجه بودیم با شخصیت‌های جذاب که به نوعی ضعف داستانی درحاشیه را پوشانده و جورش را می‌کشیدند. کاراکترهای محوری این روزها در قسمت دوم از بیمارستان به زندان آمده‌اند تا بینندگان را سرگرم اتفاق کمیک‌شان در زندان کنند.

آثار طنز

پایتخت: مجموعه طنز پایتخت نیز از جمله آثار مهم در رویکرد دنباله‌‌سازی‌‌های تلویزیونی است. اثری که با روایت داستان مشکلات مهاجرت یک خانواده روستایی به تهران و شخصیت‌های شیرین توانست نگاه بسیاری را دنبال خویش بکشاند. با فاصله یک‌سال سری دوم‌اش تولید و پخش شد و این‌قدر کم اشکال بود که کاراکتر‌ها و خود اثر همه‌گیرتر شود. توفیقی که منجر به ساخت سری سوم و چهارمش نیز شد و حالا طرفدارانش لحظه شماری می‌کنند برای سری جدید. هر‌چند سری چهارم آنی نبود که باید باشد، اما زندگی معمولی خانواده معمولی و دوستان این‌قدر رخدادهای بالقوه طنزآمیز و به نظر هنوز کشف نشده دارد که انتظار برای سری پنجم خیلی بی‌مورد نباشد.

زیرآسمان شهر: اثر طنز دیگری که استقبال از سری اول، کارش را به سری‌های بعدی کشاند. بستر ساده و آپارتمانی برای طرح اتفاقات و مراودات ساکنان یک آپارتمان رویکرد روایی سریال بود که به واسطه شخصیت‌های دلنشین جان گرفت. همپای روایت‌های به‌مرور گیراتر شخصیت ها نیز هر قسمت تکامل‌یافته‌تر می‌شدند و دلخواه مخاطب تا ساخت سری دوم لازم‌الاجرا باشد. در سری دوم محتوا و شخصیت‌ها نه‌تنها تکراری نشد که چه‌بسا بیشتر جا افتادند و بر دامنه مخاطبان نیز افزودند. رواج تکیه‌کلام‌های کاراکترها در محاوره‌های مردمی به نوعی شاهد مهمی بود بر تاثیر سریال بر اقشار مختلف اجتماعی. داستان سریال از برهه‌ای حتی تحت تاثیر شخصیت‌ها جلو رفت. شیرینی شخصیت‌ها تمام ناشدنی به نظر می‌آمد. از آن جمله یکی خشایار مستوفی که هر روز محبوب‌تر شد و تکیه‌کلام‌هایش جاری‌تر در گفتار روزانه مردم. تا جایی که حمید لولایی در زندگی به شرط خنده نیز دوباره آن را زنده کرد. به واقع نیز داستان پرکشش قابلیت حفظ گیرایی و البته مانایی شخصیت‌های مطلوب را دارد و عبور ساده از آنها جایز نیست. مطابق با همان افسوس هومن برق‌نورد در یک مصاحبه در باب زحمت هدر رفته‌اش برای شکل دادن به شخصیت‌هایی که ختم به بیست و چندی قسمت می‌شوند. که اصلا همین شخصیت‌های جذاب می‌توانند ضامن بقای یک اثر باشند، چه‌بسا حتی جلوتر از داستان خوب. زیر آسمان شهر نهایتا در سری سوم با کلی تحول شخصیتی به بن‌بست رسید تا پایانی نافرجام و ناخواسته را به خود ببیند.

مرد هزار چهره: با جلب توجه بسیار، توفیق تولید و روی آنتن رفتن سری دوم را هم پیدا کرد. در سریال از حربه جذاب معاوضه دو شخص استفاده می‌شود برای سرک کشیدن طنازانه و البته دغدغه‌مند به حرفه‌ها و گروه‌های مختلف اجتماعی و انسانی. مرد هزار چهره سری اول موفق و دوم نسبتا موفقی را پشت سر گذاشت و به واسطه پرداخت کم نقصش تبدیل شد به یکی از آثار مثال‌زدنی کارنامه مدیری و عرصه طنز تلویزیونی.

کاکتوس: در باب طرح نقد‌های اجتماعی در قالب طنز، اثر دیگری به کارگردانی محمد‌رضا هنرمند به نام کاکتوس نیز یافت می‌شود که اقبال از مجموعه اول زمینه‌ساز تولید قسمت دوم و سوم آن شد. کاکتوس در فضایی کوچک و تله‌تئاتر‌گونه و از دل گفت‌وگوهای چند نفره سعی در بیان واقعیت‌های اجتماعی و سیاسی در بستری طنز و گاه طعنه‌آمیز داشت. تلاشی که کم و بیش در هر سه سری موفق واقع شد.

کلاه قرمزی: در میان سریال‌های دنباله‌دار طنز حالا از عنوان‌داران موفق می‌باشد و یکی از نشانه‌های این امر که سری دویی خوب‌تر از یک نیز می‌توان ساخت. مجموعه برنامه‌های این عروسک دلنشین پس از دوره‌های اولیه حضور روی آنتن تلویزیون با برنامه‌هایی چون کلاه قرمزی و آقای مجری و صندوق پست و کلی برنامه دیگر وداعی طولانی با تلویزیون داشت. تا موعد نوروز 88 که حضور شادی‌آفرین دیگری را تجربه کرد. در بازگشت نوروزی پس از مدتی مدید، نه‌تنها از مد افتاده به نظر نیامد که حتی پرطرفدارتر شد تا پس از آن به طور مرتب مهمان نوروزی هرساله تلویزیون در سال‌های اخیر باشد. حضور عروسک‌های شیرین و افزوده شده محصول طراحی و فکر دقیق پشت هر کدام، حالا کلاه قرمزی را تبدیل به ارکان واجب نوروزهای اخیر کرده است.

خوش‌رکاب: از آن دست آثار طنزی بود که به واسطه رویکرد متفاوت در شکل و مضمون و همچنین روایت درستش مورد اقبال قرار گرفت. القای ساده اما عمیق از مفهوم میهن‌پرستی از درون داستانی با بن‌مایه‌های طنز و شخصیت‌های گیرا عاملی شد تا آقا تقی و شاگردش پس از خوش‌رکاب در خوش‌غیرت هم مسیر ایثارگونه‌ای را در پیش بگیرند. خوش‌غیرت نه بتازگی و بکری اولی، اما سفرنامه تصویری قابل قبولی بود که گوشه چشمی هم به جنبه‌های سیاسی و انسانی جنگ داشت.

دردسرهای عظیم: یکی دیگر از کمدی‌هایی بود که زمینه‌های ساخت سری دومش با واسطه توجه برانگیزی از قسمت اول فراهم شد. با این تفاوت که هر چه دردسرهای لطیف در قسمت اول حائز نکات و موقعیت های جذاب و شیرین بود، بر عکس سری دوم به لحاظ داستانی کم پرداخت بود و خالی از اتفاقات مهم و خوشایند.

مسافر زمان: به دسته آثار دنباله‌دار این سریال را هم می شود اضافه کرد. البته میان دو سری فاصله چند ساله‌ای افتاد. حال این‌که در باب کیفیت ساختاری نیز فاصله مشهود بود. ماجرای معجونی که شخصیت‌ها را سوار بر زمان به برهه‌های مختلف تاریخی می‌فرستاد در سری اول پر بود از رخدادهای فانتزی و گیرا در بستری طنز و حتی پرتعلیق. حال این‌که در سری دوم همان مسیر با اندک تفاوت داستانی این‌بار فقط با چاشنی جلوه‌های ویژه و امکانات بیشتر پی گرفته شد.

عکاسخانه: دیگر اثر با درونمایه طنز در موقعیت زمانی گذشته معاصر بود که دنباله‌ای بر آن هم ساخته شد. بازارچه‌ای قدیمی با کسبه گوناگون و محله‌ای مجاور با سکنه‌هایی متفاوت محل اتفاقات سریال است. چنان‌که آمد و شدهای آدم های مختلف به عکاسخانه و بازار رقم زننده رخدادهای اثر در بستری طنز نهایتا سویه‌های سرگرمی آفرین در ترکیب با وجوهی سیاسی از تقابل مردم و حکومت شاهنشاهی مسبب فراهم آمدن شرایط ساخت دیگر سری‌های این مجموعه شد.

آثار جدی

در آثار جدی، موضوع دنباله‌‌سازی داستان متفاوتی دارد. اندکی مرور ما را به اکثریت قریب به اتفاق آثاری اپیزودیک یا به عبارتی قسمت‌هایی با داستان مستقل مواجه می‌کند. یکی از نمونه‌های موفقش هم داستان یک شهر است که سری های مختلفی از آن ساخته شد.

داستان یک شهر: به نوعی الگوی اولیه ورودش به دنیای مشکلات اجتماعی مشابه با برنامه در شهر شبکه تهران بود. سریال از مجرای گزارش‌های هرباره این برنامه به طرح‌ ریز و درشت معضلات اجتماعی می‌پرداخت. در هر قسمت به آدم‌های گرفتارش نزدیک می‌شد و جنبه‌های روان‌شناسانه استیصال آنها را در قالبی حس‌برانگیز و همذات‌پندارانه به تصویر می‌کشید. داستان یک شهر به لحاظ روایی چنان واقعگرایانه و به جهت کیفی چنان مطلوب و کم نقص بود که سری دومی نیز از آن ساخته شد. آن یکی هم موشکافانه و جزئی‌نگر وقایع و ناهنجاری‌های رخ داده در سطح و درون اجتماع را به تصویر کشید.

کلانتر: سریال های پلیسی نیز از دیگر قسم آثاری هستند که به سبب وجوه اپیزودیک ظرفیت‌های دنباله‌‌سازی را در خود دارند. کلانتر نیز از این دست آثار بود که پس از استقبال از سری اول تا فصل سوم نیز پیش رفت. کلانتر در عین برخورداری از لحن معمول جنایی و معمایی این‌گونه آثار تفاوت‌هایی در زمینه‌های محتوایی نیز داشت. در بسیاری از قسمت‌ها نگاهی متفاوت به پرونده‌های کوچک و حتی خطاهای پیش پاافتاده داشت. همان‌طور که در بسیاری از اپیزودها به ریشه‌یابی علت جرم به نسبت یافتن مجرم اهمیت بیشتری می‌داد. نهایتا همین متفاوت نمایی و دغدغه‌مندی در اجرا منجر به سری‌های مختلف از این سریال شد که از نگاه پیگیر مخاطب هم بی‌نصیب نماند.

کارآگاه علوی: از‌جمله دیگر آثار موفق پلیسی بود که البته سری دومش با فاصله زمانی بسیار زیاد از اولی ساخته شد. عکس کلانتر در این سریال بیشترین تمرکز داستانی روی گشودن معمای یک پرونده بسان آثاری چون پوآرو بود. قصه زیرکی کارآگاه با وجدان اثر در دو سری مختلف به لحاظ کیفی از قضا دو نتیجه متفاوت هم داشت. اولی قابل باور، عمیق و مملو از جذابیت‌های جنایی، حال این‌که سری دوم ناپخته و کم تاثیر بود و همچنین فاقد عناصر گیرا.

عملیات 125: به مانند بسیاری از سریال‌های پربیننده غیرایرانی با محوریت مشاغل خدماتی همچون پرستاران و گروه امداد، تلویزیون خودمان هم با عملیات 125 سراغ حرفه آتش‌نشانی رفت. پیش‌تر پرستاران و پزشکان محور آثار ایرانی قرار گرفته بودند. این‌بار فعالیت آتش‌نشانان به نحوی فصل‌بندی شده همچون آثار جهانی به مخاطب ارائه شد. سریال سری اول موفق و قابل توجهی را پشت سرگذاشت. این سری حکایت تصویری دقیقی بود از تلخ و شیرین حرفه و زندگی آتش‌نشانان و در سوی دیگر افراد حادثه دیده. عملیات 125 در سری‌های بعدی با تغییر کارگردان و افزودن ابزار و ادوات و اکشن بیشتر خیلی بخوبی فصل اول نبود و نشد.

شاید برای شما اتفاق بیفتد: این سریال نیز نمونه دیگری از آثار با ساختار اپیزودیک بود که بی‌توقف سری‌های مختلف آن تولید و روی آنتن رفت. رخدادهای اثر برگرفته از واقعیت‌های عبرت‌آموز جامعه و در مسیری قصه‌گو تصویری شد. چنان‌که مانور موضوعی متنوع و موفقی هم روی طیف‌های مختلف هنجارها و ناهنجاری‌های اجتماعی و رفتاری داشت. به همین سبب زود بنای سری‌های آینده‌اش گذاشته شد. هر چند سری‌های بعدی در باب ساختاری و داستانی از قسمت‌های ابتدایی فاصله داشتند و آنچنان که باید منسجم و تاثیرگذار نبودند.

در روزهایی بسر می بریم که تلویزیون‌های جهانی با تفکر بقا از درون ریشه‌های یک گونه موفق بی‌شمار محصول تولید و عرضه می‌کنند. فضای رسانه‌ای و رقابت‌گونه عصر جدید نیز دنباله‌رو مطالباتی از جنس سلیقه مخاطب است. چه بهتر که تلویزیون خودمان نیز با یافتن ریشه‌های یافت شدنی و فراوان توفیق، همان‌طور که از خشکی زودرس محصولاتش جلوگیری می‌کند متوجه تکامل آنها نیز باشد و اینچنین در مسیر پویایی و جلب نظر حرکت کند.

حسن حق حقیقی

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰
فرزند زمانه خود باش

گفت‌وگوی «جام‌جم» با میثم عبدی، کارگردان نمایش رومئو و ژولیت و چند کاراکتر دیگر

فرزند زمانه خود باش

نیازمندی ها