این روزها صدای علیرضا قربانی با سریال «کیمیا» در خانه‌های مردم شنیده می شود

کیمیـای قربانـی

نه فقط یکی دو شب، بلکه شب‌های متعدد یا متوالی در پایان سریال‌ها و برنامه‌های تلویزیونی مختلف شنیده می‌شود. پس کسی که آن را می‌خواند، باید بتواند اثری ارائه کند که مردم آن را بپسندند و هر شب در پایان یک برنامه منتظر شنیدن صدایش باشند؛ صدایی که البته تکراری است و شب‌های قبل هم آن را شنیده‌اند. تیتراژ خوانی در تلویزیون طی سال‌های گذشته، اتفاق یا بهتر بگوییم، فرصتی بود که خواننده‌ها و اهالی موسیقی از آن استقبال می‌کردند، چرا که ارتباطی بی‌واسطه و مستقیم میان آنها و مردم برقرار می‌کرد.
کد خبر: ۸۶۹۵۵۳

در این میان، خواننده‌های زیادی آمدند و رفتند. برخی فقط یک تیتراژ به‌یادماندنی خواندند و برخی دیگر چند تیتراژ. برخی کارها هم اصلا در ذهن مردم نماند و انگار که هیچ‌وقت آن را نشنیده باشند. تعداد معدودی از خواننده‌ها اما به سبب توانایی‌هایشان و البته خوش‌سلیقه و حرفه‌ای بودن نگاه رسانه ملی ماندند و به موفقیت‌هایشان در این عرصه ادامه دادند. واقعیت این است که این هنرمندان کیمیا هستند. لابد می‌پرسید چرا؟ دلیلش کاملا مشخص است. وقتی همه خواننده‌ها فقط به دنبال این هستند که تلویزیون سکوی پرش آنها باشد و با خواندن یک تیتراژ خوب و کسب شهرت و نفوذ بیشتر در سلیقه مردم فراموش می‌کنند کدام رسانه به آنها کمک کرده و در مصاحبه‌هایشان رسما اعلام می‌کنند که «حالا یک تیتراژ خواندم!» و می‌گویند «بالاخره خودم استعداد داشتم که به اینجا رسیدم.»، می‌شود به اهمیت وجود خواننده‌های توانمند و بی‌ادعایی پی برد که هیچ‌وقت کلاس نمی‌گذارند و هر جا احساس کنند می‌توانند اثر خوبی به مردم ارائه کنند، به میدان می‌آیند، می‌خوانند و شب‌های مردم را به زیبایی هنرشان گره می‌زنند و از مردم هیچ‌گاه فاصله نمی‌گیرند.

زهر و عسل

با این توضیحات، شاید بسیاری از شما ذهنتان برود سمت صدای گرم و آشنایی که به قول یکی از دوستانم زهر دارد؛ زهری که وقتی در جان آدمی فروکش می‌کند، تبدیل به عسل می‌شود و هر شنونده‌ای را تا آخر مسیر با خود می‌کشاند؛ هنرمندی که از سال 1378 تا امروز در بیش از یک دهه تیتراژ خوانی‌اش 14 اثر به‌یادماندنی و پر خاطره از خود به جای گذاشته است. از این 14 اثر، 12 تیتراژ متعلق به سریال‌ها و برنامه‌های تلویزیونی از جمله کیف انگلیسی، شب دهم، پرده نشین، وضعیت سفید، کیمیا، روشن‌تر از خاموشی، مدار صفر درجه، سایه آفتاب، آخرین روزهای زمستان و راستش را بگو است که هر چه از عمرشان می‌گذرد، نه تکراری می‌شوند و نه کهنه. توضیحات کامل شد و حالا شما فقط یک نام در خاطرتان دارید: علیرضا قربانی.

قربانی از سال 1378 با ارکستر ملی به رهبری فرهاد فخرالدینی فعالیت می‌کرد. زمانی که قرار شد، فخرالدینی آهنگسازی سریال کیف انگلیسی را انجام دهد، این خواننده را برای خواندن تیتراژ پایانی آن انتخاب کرد. موفقیت این سریال را همه به خاطر دارند، اما موفقیت موسیقی آن هم اتفاق جالبی بود که موجب شد فخرالدینی موسیقی سریال را در قالب آلبومی مستقل با همین نام منتشر کند.

پس از آن، صدای قربانی را در «شب دهم» به کارگردانی حسن فتحی شنیدیم. این سریال محرم سال 80 پخش و موسیقی آن تا حدی در ذهن مردم ماندگار شد که هنوز هم هر سال کنسرت شب دهم به خوانندگی علیرضا قربانی روی صحنه می‌رود. موسیقی تیتراژ پایانی سریال شب دهم، اثری آوازی از فردین خلعتبری با شعری از افشین یداللهی است که زمان پخش سریال مورد استقبال فراوان قرار گرفت. شب دهم، نخستین تجربه این گروه بود که موفقیت زیادی به دست آورد و فضا را برای تجربه‌های بعدی آنها فراهم کرد.

او در همین سال، تیتراژ مجموعه تلویزیونی مستند ایران را هم خواند و تجربه موفق دیگری برای خود رقم زد. صادق چراغی و علی درخشان، آهنگسازان این مجموعه بودند. سپس سال 82 با سریال دیگری همراه شد و برای «روشن‌تر از خاموشی» کاری از حسن فتحی خواند. آهنگسازی این سریال که به زندگی ملاصدرا، فیسلسوف برجسته ایرانی می‌پرداخت، به عهده فرهاد فخرالدینی بود. همکاری این آهنگساز و قربانی باز هم توانست تجربه موفق دیگری برای این دو هنرمند رقم بزند. «سایه آفتاب» هم فیلم بعدی بود که قربانی در سال 83 تیتراژ آن را خواند.

پس از این کار، قربانی سه سال تیتراژ نخواند، اما دوباره با اثر تازه حسن فتحی در «مدار صفر درجه» بازگشت. البته این دومین تجربه موفق خلعتبری در مقام آهنگساز، یداللهی ترانه‌سرا و قربانی در جایگاه خواننده بود؛ تجربه‌ای که اثر موفقی را رقم زد که مردم آن را با عبارت آغازین ترانه به‌خوبی می‌شناسند: وقتی گریبان عدم با دست خلقت می‌درید...
از همین رو برخی کارشناسان معتقدند،‌ یک مثلث کامل برای خلق تیتراژهای ماندگار و آثار موسیقایی ارزشمند شکل گرفته است.

غیبت چند ساله

دوباره چند سالی خبری از او در تیتراژخوانی‌ها نبود، گویی احساس کرد از این پس هر چه بخواند، ممکن است تکرار موفقیت‌های پیشین باشد. پس رفت و در دهه 90 در فضاهای تازه‌ای بازگشت؛ «وضعیت سفید» کاری از حمید نعمت‌الله که به روایت زندگی چند خانواده در دوران جنگ تحمیلی می‌پرداخت. آهنگسازی آن را سهراب پورناظری انجام داده بود و قربانی، غزلی از استاد محمدعلی بهمنی را با مطلع «گفتم بدوم تا تو همه فاصله‌ها را» خوانده بود.

سال بعد یعنی سال 91 تیتراژ پایانی مستند آخرین روزهای زمستان را خواند. این اثر فیلم مستندی درباره شهید حسن باقری بود که با کارگردانی محمدحسین مهدویان ساخته شد. قربانی در این کار «از خون جوانان وطن لاله دمیده» تصنیف معروف زنده یاد عارف قزوینی را باز خوانی کرد. این اثر بازتاب زیادی داشت و در فضای مجازی هم مخاطبان از آن استقبال زیادی کردند و آن را با هم به اشتراک می‌گذاشتند.

خواندن تیتراژ سریال «راستش را بگو» در همین سال یکی دیگر از موفقیت‌های این خواننده بود. این سریال به کارگردانی محمدرضا آهنج از شبکه یک سیما روی آنتن رفت. تیتراژ این سریال دیگر موفقیت مثلث قربانی، خلعتبری و یداللهی بود که باز هم آنها را با اقبال مخاطبان روبه‌رو کرد.

«پرده‌نشین» ساخته بهروز شعیبی هم سریالی بود که تابستان سال گذشته بسیاری را به تماشای خود نشاند. آهنگسازی این سریال را مهیار علیزاده انجام داد و در تیتراژ پایانی آن، قربانی دوباره یکی از شعرهای محمدعلی بهمنی را خواند.

«تنهایی لیلا» و «کیمیا» هم سریال‌هایی هستند که قربانی امسال تیتراژ آنها را خوانده و از رسانه ملی پخش شده‌اند یا در حال پخش هستند. در سریال اول، کارن همایونفر آهنگسازی را انجام داده و شعری از زنده‌یاد حسین منزویتوسط قربانی خوانده شده است. آرمان موسی‌پور هم موسیقی «کیمیا» را ساخته که تیتراژ این فیلم با صدای قربانی هرشب شنیده می‌شود.

دیگر تیتراژها

«ساکن طبقه وسط» اولین تجربه کارگردانی شهاب حسینی بود که در آن از قطعه «بی‌‌قرار» از آلبوم حریق خزان ساخته مهیار علیزاده و با صدای علیرضا قربانی به‌عنوان تیتراژ پایانی استفاده کرد. همچنین این خواننده تیتراژ سریال شهرزاد از آثار شبکه نمایش خانگی را هم خوانده که ابتدا با تیتراژی به نام مرغ آمین برگرفته از شعر نیما یوشیج پخش می‌شد. متاسفانه خیلی زود تیتراژ این سریال جایش را به اثر دیگری با صدای محسن چاوشی داد. با همه احترام و علاقه‌ای که به آثار چاوشی داریم، باید گفت ترانه‌ای ضعیف و عامه‌پسند که اصول اولیه سرایش ترانه در آن رعایت نشده، با کج‌سلیقگی سازندگان شهرزاد و شاید نگاه بیش از حد تجاری‌شان به هنر، جایگزین یک کار فاخر شد.

زینب مرتضایی‌فرد

فرهنگ و هنر

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها