حنانه شک کرده بود؛ آن هم به شوهرش. خیلی وقت بود که کارهای مشکوک پیمان فکر حنانه را به خودش مشغول کرده بود. می‌خواست پایان بدهد به تمام این شک‌ها. می‌خواست تمام کند آنچه را که مثل خوره به جانش افتاده و روحش را آزار می‌داد. اما همه این شک‌ها جور دیگری پایان یافت.
کد خبر: ۸۶۴۰۰۷

حنانه برای این‌که به بدبینی‌های خود پایان دهد، راه حل عجیبی را انتخاب کرد. راه‌حلی که باعث شد زندگی عاشقانه این زوج در عرض یک روز تمام شود و آنها برای جدایی راهی دادگاه خانواده شوند. حالااین زن و شوهر روبه‌روی قاضی عموزادی رئیس شعبه 268 دادگاه خانواده نشسته‌اند و منتظرند تا قاضی برگه درخواست آنها را بررسی کند. چند لحظه بعد قاضی عموزادی در خصوص علت درخواست طلاق این زوج سوال می‌کند، که مرد جوان پاسخ می‌دهد: آقای قاضی من دیگر نمی‌خواهم حتی همسرم را ببینم. از شما می‌خواهم هرچه زودتر حکم طلاق ما را صادر کنید تا همه چیز تمام شود. این زن کاری کرده که دیگر دوست ندارم با او زندگی کنم. همسر من بعد از 6 سال زندگی مشترک و با وجود داشتن یک فرزند دو ساله، به من شک و زندگیمان را نابود کرد.

او ادامه می‌دهد: مدتی بود که حنانه رفتارهای مشکوکی از خودش نشان می‌داد. اوایل این رفتارها با پرخاشگری و سوال‌های عجیب و غریب خودش را نشان داد. حنانه در طول روز مرتب با من تماس می‌گرفت و سوال‌های عجیبی می‌پرسید. برای نمونه چند بار پشت سر می‌گفت الان کجایی، چرا تلفن همراهت را دیر جواب دادی یا چرا امروز کمتر به خانه زنگ زدی. خیلی برایم عجیب بود که حنانه تا این حد عوض شده باشد و بخواهد مرتب مرا چک کند. با این حال سعی کردم اهمیت ندهم. اما کم‌کم این رفتارها تغییر کرد. حنانه دیگر از من سوال نمی‌پرسید و برایش مهم نبود چرا دیر به خانه آمده‌ام یا الان کجا هستم. او محبت‌هایی مصنوعی به من می‌کرد که برایم قابل قبول نبود. چندین بار از او خواهش کردم که با هم صحبت کنیم. به او گفتم اگر مشکلی ذهنت را مشغول کرده به من بگو تا با هم آن را حل کنیم. ولی حنانه حرفی نزد و این موضوع بزرگ و بزرگ‌تر شد. من هم دیگر پیگیری نکردم. اما چند روز پیش چیزی را متوجه شدم که تصمیم گرفتم معطل نکنم و به این زندگی برای همیشه پایان دهم. یک روز که مثل همیشه داشتم به محل کارم می‌رفتم، تلفن همراهم زیر صندلی افتاد. وقتی داشتم آن را برمی‌داشتم، متوجه یک شی عجیب در ماشینم شدم. آن را با دقت بررسی کردم و زمانی که متوجه شدم آن شیء چیست از تعجب شوکه شدم. آن شیء یک دستگاه ضبط صدا بود که به طرز ماهرانه‌ای در ماشین من جاسازی شده بود. همانجا متوجه رفتارهای عجیب حنانه شدم. این زن به من شک کرده بود و برای این‌که مرا تحت نظر داشته باشد این دستگاه را داخل ماشینم جاسازی کرده بود تا از همه کارهای من سر در بیاورد. وقتی راز او برای من فاش شد، خونم به جوش آمد. باور نمی‌کردم همسرم تا این اندازه به من بی‌اعتماد باشد که بخواهد از تمام کارهایم سر در بیاورد. شاید من مسائل خیلی شخصی و خصوصی داشتم که حتی نمی‌خواستم همسرم از آنها با خبر شود. ولی این زن کاری کرد که به‌شدت از او متنفر شوم. برای همین دیگر حتی یک لحظه هم نمی‌توانم در کنار او زندگی کنم و می‌خواهم برای همیشه به زندگی مشترکمان پایان دهم.

در این لحظه همسر این مرد که تا این لحظه سرش پایین بود و حرفی نمی‌زد، به قاضی می‌گوید: من می‌دانم که اشتباه کرده‌ام. ولی مدتی بود که پیمان مرتب با رفتارهایش آزارم می‌داد. این شک مثل خوره به جانم افتاده بود و اذیتم می‌کرد. حتی یک لحظه هم نمی‌توانستم آرام بگیرم. هرچه سعی می‌کردم افکار خودم را آرام کنم، فایده‌ای نداشت. نمی‌دانستم باید چکار کنم. نمی‌دانستم چطور باید از این افکار رها شوم. پیمان هم که به من اهمیت نمی‌داد و مدتی بود نسبت به من سرد و بی‌تفاوت شده بود. از محل کارش دیر به خانه می‌آمد. در طول روز با من تماس نمی‌گرفت. دیگر خبری از آن لحظه‌های عاشقانه زندگی‌مان و تفریح‌های شادمان نبود. برای همین تصور می‌کردم شوهرم به من خیانت کرده است. این فکر رهایم نمی‌کرد. از عصبانیت و ناراحتی تصمیم گرفتم با این دستگاه صحبت‌های تلفنی روزمره او را گوش کنم تا متوجه کارهایش شوم. اشتباه کردم ولی باور کنید دست خودم نبود. در آن شرایط آنقدر عصبانی بودم که فقط به فکر این بودم تا هرجور شده راهی برای فاش شدن راز شوهرم پیدا کنم. نمی‌دانستم دستم رو شده و موضوع تا این حد بزرگ می‌شود.

در پایان این جلسه قاضی سعی می‌کند تا مرد را از جدایی منصرف کند. حنانه هم اشک می‌ریزد و از شوهرش می‌خواهد تا او را ببخشد. ولی مرد جوان به هیچ عنوان راضی نمی‌شود. برای همین قاضی رسیدگی به این پرونده را به جلسه آینده موکول می‌کند.

سیما فراهانی

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰
فرزند زمانه خود باش

گفت‌وگوی «جام‌جم» با میثم عبدی، کارگردان نمایش رومئو و ژولیت و چند کاراکتر دیگر

فرزند زمانه خود باش

نیازمندی ها