از کودکیتان بگویید، گویا هشت خواهر و برادر هستید! شغل پدر چه بود و در کدام منطقه اصفهان به دنیا آمدید و بزرگ شدید؟
در یک خانواده کارگری در اصفهان متولد شدم. هفت برادر و یک خواهر بودیم که با پدر و مادرم ده نفر میشدیم. پدرم کارگر کارخانه نساجی بود. بعد از نماز صبح سرکار میرفت و مغرب برمیگشت. تمام روز را مشغول کار بود. مادرم کارهای خانه را مدیریت میکرد، بزرگ کردن بچهها و تربیت آنها را به عهده داشت.کارش هم زیاد بود چون ما در محله فقیرنشین شهر زندگی میکردیم و امکانات کمی داشتیم. خانه پدری در میدان امام علی(ع) فعلی که قدیمترها میدان قیام و سبزه میدان نام داشت، واقع بود. محل زندگیمان هم یک اتاق بود که یک پستو داشت. آب لولهکشی هم نداشتیم و از چاه آب میکشیدیم. یادم هست در دوران بچگی به مادرم کمک میکردیم و هر روز صبح زود لباسها را کنار جوی آبی که در نزدیکی خانه مان بود میبریدیم و مادرم آنها را میشست. سالی یک بار پلو میخوردیم و...
آقای طلایی چقدر مستضعف بودید! ...
(با خنده) بله! خوراکمان بیشتر نان و خرما، نان و ماست، نان و شیره و ... بود
با این کمبود امکانات هشت تا بچه زیاد نبود به نظرتان!؟
آن زمان هر کسی فرهنگ خودش را داشت. باید در آن شرایط باشی تا درک کنی چطور با آن همه کمبود، خانوادهها فرزند زیادی داشتند. از نظر اقتصادی شرایط خوبی نداشتیم، اما پدر و مادر بسیار مهربان و زحمتکشی داشتیم. هر کسی در خانه ما را میزد، پدر و مادرم با خوشرویی از او پذیرایی میکردند. پدرم هر روز صبح با محبت و احترام ما را برای نماز بیدار میکرد، مثلا به من میگفت؛ آقا مرتضی بیدار شو نمازت قضا نشود.
فرزند چندم خانواده هستید؟
فرزند دوم
به نظرتان شرایط اجتماعی، فرهنگی، مذهبی و ... خانواده و محل سکونت چه نقشی در سرنوشت و آینده فرزندان دارد؟
یک طرف محلهای که ما در آن زندگی میکردیم متصل به بازار بود که مسجد و حوزه علمیه داشت. طرف دیگر محله هم به مسجد امام علی (ع) میرسید که یکی از مساجد معروف اصفهان است. آیتالله اژهای امام جماعت این مسجد بودند که برای ما حکم فرشته را داشتند. این مسجد در زمینههای اجتماعی، فرهنگی و سیاسی بسیار فعال بود و قبل از انقلاب به عنوان یکی از کانونهای مبارزه شناخته میشد. استاد پرورش، شهید بهشتی، شهید آیت و ... به این مسجد رفت و آمد داشتند. منزل پدری ما هنوز هم در همان محله است و بخشی از آن را تبدیل به حسینیه کردهایم و مادرم هم آنجا زندگی میکند. امامزاده هارونیه هم نزدیک محله ما بود. همه این کانونهای مذهبی و اجتماعی و ارتباط با افراد خیر، مومن و معتمد در شکلدهی شخصیت ما سهم به سزایی داشت.
در دوران نوجوانی و کودکی برای کمک به اقتصاد خانواده کار هم میکردید؟
بله از زمانی که به اصطلاح خودم را شناختم، کار میکردم. شش، هفت ساله بودم که بعد از مدرسه به نجاری محلهمان میرفتم تا هم کار یاد بگیرم و با دستمزد هر چند اندک آن به اقتصاد خانواده کمک کنم.
این روزها بسیاری بر این باورند بچهها در سن پایین نباید کار کنند. نظر شما در اینباره چیست؟
به نظرم کار کردن در شکلدهی شخصیت آدمها بسیار تاثیرگذار است و منافاتی بین کار کردن و تحصیل نیست. هم میتوان تحصیل کرد هم کار کرد. با توجه به تغییراتی که در جامعه ما به وجود آمده خیلی از شرایط عوض شده است. اکنون کار کردن بچهها و نوجوانان را درست نمیدانند، اما به نظر من که بیشتر سالهای زندگیام در بطن اجتماع بودهام، در کانون فعالیتهای اجتماعی قرار دارم و کماکان ارتباطم با مردم و جوانان برقرار است، سختیها در شکلدهی شخصیت جوانان موثر است و آنها را آبدیده میکند. همنسلان من که در کمبود شدید امکانات بزرگ شدند، همانهایی بودند که انقلاب کردند، در جنگ شرکت کردند، در بسیاری از بحرانهای کشور حضور داشته و دارند و با مقاومت و جانفشانی و تحمل سختیها کشور را حفظ میکنند. بسیاری از دانشمندان و بزرگان جهان عموما در خانوادههای فقیر و مستضعف متولد و بزرگ شدهاند و کار کردن را از همان کودکی تجربه کردهاند.
شما سالها در نیروی انتظامی بودید و اکنون هم در شورای شهر. به نظرتان کدام روش بهتر جواب میدهد؛ اینکه جوانها را با زور وادار به انجام کاری کرد یا شهرداری، آموزش و پرورش، رسانه ملی و ...به مردم و جوانان مهارتهای اجتماعی و رفتاری را آموزش دهند تا فرد خودش راه درست را انتخاب کند، یا بهتر است از اهرم زور برای بازدارندگی استفاده شود؟
مدل تربیتی دینی ما مبتنی بر آموزش و رفتارهای عملی اخلاقی و فرهنگی است. اما در کنار همه اینها عوامل بازدارنده هم وجود دارد اگر به هر دلیلی فرد تمکین نکرد میتوان از آنها استفاده کرد. خود من به عنوان پدری که فرزندان این نسل را تربیت کردهام، با نوههای خودم در ارتباط هستم و بیشتر از روش دادن پاداش یا نمره منفی استفاده میکنم. هیچ وقت برایم قوه قهریه به معنای ضرب و شتم نبوده و نیست. شعار تربیتی دین اسلام «بشیرا و نذیرا» است، جاذبه و دافعه است. این روش را در سبک مدیریت و تربیتی امام علی (ع) هم میتوان دید. جاذبه در حد اعلا و دافعه بر حسب ضرورت. این روش نشان میدهد در جاهایی سیاستهای بازدارنده و تنبیهی باید وجود داشته باشد تا فرد بداند برای کژروی باید هزینههایی را پرداخت کند، اما اصل کار بر مبنای تشویق است.
شما سه دختر دارید، اگر امکان دارد از میزان تحصیلاتشان بگویید و این که چند تا نوه دارید؟
دختر اولم مشغول تحصیل در رشته روانشناسی بالینی است، دختر دومم در مقطع دکترا تحصیل میکند و دختر سومم هم رشته حسابداری خوانده و هر سه ازدواج کردهاند. دختر اول و دومم هر کدام یک دختر دارند و دختر سومم دو دختر دوقلو دارد!
بنابراین شما نه پسر دارید و نه نوه پسری!؟
(با خنده) ! بله قسمت این بوده که پسردار نشویم! دختر رحمت است. یکی از الطاف خداوند در حق خودم را همین میدانم که فرزندانم هر سه دختر هستند.
اما برخی از مردها، پسر دوست هستند و وقتی صاحب دختر میشوند، رفتارهای غیرقابل باوری انجام میدهند و مثلا همسر خود را مقصر میدانند، اما شما گویا با این مساله مشکلی ندارید و با آن کنار آمدهاید؟
اصلا بحث بر سر کنار آمدن نیست. این تفکر انحرافی است و نگاه بسیار بدی است که من با آن کاملا مخالفم. چون عوامل شکلگیری نطفه دختر یا پسر دست ما نیست و ما نمیتوانیم در نظام آفرینش مداخله چندانی داشته باشیم.
طاهره آشیانی - روزنامه جام جم
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد