در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
اوقات فراغت را چگونه میگذرانید؟
صبح اول وقت لباس ورزشی میپوشم، به پارک نزدیک خانه میروم و ساعتی را ورزش میکنم. بعد از ورزش کردن فهرست همسرم که شامل خرید و تهیه مواد خوراکی و میوه و سبزیجات است را تهیه میکنم و به خانه میآورم. البته خیلی از دوستانم موقعی که نمایشی را کارگردانی میکنند من را برای دیدن دعوت میکنند و گهگاهی به دیدن تئاتر میروم.
همچنان به کارگردانی علاقه دارید؟
بله، چند وقت پیش یک مستند به سفارش وزارت تعاون درباره مدیریت و شیوه درستش ساختم.
در فعالیتهای اجتماعی و خیرخواهانهای مثل حمایت از کودکان بیسرپرست و آزادی زندانیان چه کارهایی انجام میدهید؟
همیشه در این نوع کارها پیش قدم هستم. سالهاست که عضو موسسه خیریه فیاضبخش مشهد و موسسه محک هستم و از صمیم قلب تا حد توانایی مالیام کمک میکنم و این کارها را برای رضای خدا و کمک به همنوعانم انجام میدهم و وظیفه خودم میدانم تا حد توانم با حضور در برنامههای زنده تلویزیونی مردم را هم برای حضور و مشارکت در این نوع کارها تشویق کنم. معتقدم اگر یک هنرمند در جامعهاش اثرگذار باشد و کارهای نیک انجام بدهد این خوبیها به او برمیگردد و با انرژی مثبت و آسودگی کارش را ادامه میدهد. در حقیقت این نوع کمکها، کمک به خود اوست.
بعد از از این همه سال در عرصه بازیگری باید خاطرات زیادی با آدمهای مختلف داشته باشید...
با ابوالفضل پورعرب در سریال «زیرزمین» همبازی بودم. با پورعرب در بین دو سکانس به خیابان رفتیم و دیدیم چند مامور نظافت شهرداری در گوشهای نشستهاند و برای رفع خستگی چای مینوشند وقتی ما را دیدند، پورعرب را شناختند از ما خواستند که با آنها چای بنوشیم. پورعرب هم با خوشرویی دقایقی با آنهاهمکلام شد همین رفتارش برای من فراموش نشدنی است. او به من گفت ما برای این مردم کار میکنیم و اینها هستند که باعث ماندگاری ما میشوند. مردمی که دوست دارند با هنرمندانشان همکلام شوند و بنابراین ما باید در این رابطه قدردان مردم و محبتهایشان باشیم.
برای بعضیها نه گفتن کار آسانی است و برای بعضیها نه گفتن و مخالفت با خواسته و درخواست دیگران کار بسیار دشواری است. شما در کدام دسته قرار میگیرید؟
برای من نه گفتن سخت است و بابت این خصلت کلی صدمه دیدهام. نمونه آخرش حضور نهچندان خوشایندم در برنامه طنز دوربین مخفی امیرحسین قهرایی بود. مدتی بود که برای حضور در این برنامه از من دعوت میشد و چون علاقهای نداشتم مدام طفره میرفتم اما قهرایی لجاجت میکرد و ول کن ماجرا نبود و بعد از 20 روز مقاومت کردن دلم نیامد مخالفت کنم و قبول کردم و بعد از تحمل کلی استرس و اضطرابی که بابت حمله دزدان قلابی به بوتیکی که در آنجا انجام میشد و من از همه جا بیخبر بودم دچار بیماری قلبی شدم و در لحظه ورود دو دزد مسلح به داخل بوتیک از ترس قلبم در حال ایست بود. بعدها شنیدم که دستیاران قهرایی در اتاق رژی موقعی که حال بد من را دیدند از او خواستند که کات بدهد. اما این دوست عزیز برای اینکه برنامهاش جذاب شود این دست و آن دست کرد تا حال من بد شد. شب که به خانه رفتم تا دو روز در حال شوک بودم و در خواب میگفتم شلوارها را دزدها بردند.
اما برخورد شما بعد از خاتمه فیلمبرداری با قهرایی محترمانه بود. درحالی که میتوانستید واکنش تندی بروز بدهید؟
به هرحال شخصیت اصلی من این است و اهل بیحرمتی به هیچ آدمی ولو در این شرایط سخت نبودم. البته عصبانی بودم اما خویشتنداری کردم که واکنش بدی بروز ندهم . یادم میآید مدتی بعد همسر قهرایی از کانادا با من تماس گرفت و ضمن احوالپرسی از من دلجویی و عذرخواهی کرد.
دلیل ترس زیاد شما از دو دزدی که در دوربین مخفی وارد بوتیک میشدند چه بود؟
در آن دوران در اخبار مدام خبرهایی از زورگیری در خیابانها منتشر میشد که من را نگران میکرد. یادم میآید سال بعد در ایام محرم به هیاتی در خیابان امیریه رفته بودم و این دو دوست بازیگر نقش زورگیر را دیدم که در حال عزاداری بودند رفتم جلو و با آنها صحبت کردم و دوباره از من عذرخواهی و اظهار پشیمانی کردند.
این روزها سریال کیمیا با بازی شما پخش میشود. در این سریال چگونه حضور پیدا کردید؟
به هر حال کار من بازیگری است و باید بازی کنم. مدتی صبر کردم تا نقشهای بهتری بازی کنم. جواد افشار، کارگردان این سریال با من تماس گرفت که به دفتر تهیهکننده بیایم و برای نقشی صحبت کنیم. صحبتی انجام دادیم. اما افشار در مورد نقش توضیح زیادی نداد و فقط یک سیناپس در اختیارم قرار داد و رفتم منزل و خواندمش و متوجه شدم نقش خاص و متفاوتی است و از افشار سوال کردم که چرا من را برای این نقش انتخاب کردی. جواد افشار توضیحی داد و از من خواست بروم اتاق بغلی و قراردادم را امضا کنم و گفت که برای ایفای نقش این ساواکی نامزدهای زیادی وجود دارد. اما تو انتخاب اولم هستی. البته نمیخواهم با بیان این حرفها خودستایی کنم و هنوز خودم را شاگرد میدانم.
آیا برای ایفای این نقش تردید داشتید؟
نه، من در سریال زیر زمین و روزهای انتظار شخصیتهای خاکستری بازی کرده بودم و افشار هم به من تاکید میکرد تواناییهایی در من دیده که میتوانم بهراحتی این نقش دشوار و چندلایه را بازی کنم و به من اطمینان داد بهراحتی از پس ایفای این نقش بربیایم و من از کارگردان خواستم فرصتی به من بدهد که نقش را آنالیز کنم. تهدلم از نقش خیلی خوشم آمده بود. زیرا جای کار زیادی داشت. نقشی کمدیالوگ که در مقابلش این شخصیت در برخی از سکانسها واکنشهایی بروز میدهد که مناسب با سبک بازیگری من است. همین سکانس چند شب پیش را در نظر بگیرید که در خانه امن به زندانی فراری داده شده میگفت چای میخوری و مدام روی این قضیه تاکید میکرد. خلاصه شب به خانه آمدم و به خانمم گفتم که نقشی چندلایه و درست به من پیشنهاد شده است و با او هم مشورت کردم. بارها دوستانم به من گفتهاند تو حتی نقشهای کوچک را با نوع بازیات زنده میکنی و بزرگ بازی میکنی.
چه دوستی این اظهار را در مورد شما انجام داده است؟
دوست خوبم آتیلا پسیانی و روزی به من گفت بازیات در این سریال در یاد همه باقی خواهد ماند.
نقش این ساواکی جای کار زیادی داشت؟
این شخصیت (تورج) در طول داستان سریال فراز و نشیب زیادی دارد. تورجی که آدم بیاحساسی به نظر میرسد و حیف شد که به علت خشونت دو سکانسی که او در اتاق شکنجه ساواک ناخن دو زندانی را میکشد از سریال حذف شد. کاری که پست بودن این آدم را علنی میکرد و حس تنفر مخاطب را برمیانگیخت و مخاطب با دیدن این سکانس میگفت آیا میشود آدمی این قدر پلید باشد.
شما در سریالهایی مثل فاصلهها در نقش آدمهای مثبت و ارزشی بازیهای ماندگاری در ذهن مخاطب خلق کردید. آیا نترسیدید که با بازی در چنین نقش منفی این تصویر در ذهن مخاطب زایل شود؟
ممکن است این نظر در ذهن برخی از مخاطبان ایجاد شود. اما دوره و زمانه عوض شده است و باید از قالبهای تکرار و کلیشهای دور شد. مخاطب هم بعد از مدتی که من مدام نقش آدمهای مهربان و اعتقادی را بازی کنم از بازیام خسته و دلزده میشود و باید در قالب شخصیتهای جدیدی ظاهر بشوم.
احمد محمد اسماعیلی
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در واکنش به حمله رژیم صهیونیستی به ایران مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
رییس مرکز جوانی جمعیت وزارت بهداشت در گفتگو با جام جم آنلاین:
گفتوگوی «جامجم» با سیده عذرا موسوی، نویسنده کتاب «فصل توتهای سفید»
یک نماینده مجلس:
علی برکه از رهبران حماس در گفتوگو با «جامجم»: