از این پس قصد داریم در بخش «آوانسن» با نگاهی گذرا به نمایشهای روی صحنه، سهمی در معرفی این آثار و تامل روی نکتههای موجود در آنها داشته باشیم تا عادت خوب تئاتر دیدن را در شما مخاطبان فرهیخته و اهل فرهنگ و هنردوست تقویت کنیم.
هتلیها
کارگردان: حمیدرضا آذرنگ
نویسنده: ساناز بیان
بازیگران: حمیدرضا آذرنگ، نسیم ادبی، آناهیتا همتی، سام کبودوند، بهاره کیان افشار، آیه کیانپور و ستایش محمودی
محل اجرای نمایش: سالن استاد سمندریان، تماشاخانه ایرانشهر
ساعت اجرا: 19 و 30 دقیقه
نئورئالیسم یا واقعگرایی جدید، مکتبی سینمایی بود که نتیجه نگاه برخی سینماگران سرشناس ایتالیایی در زمان پس از جنگ جهانی دوم است. سینمای وابسته به حکومت فاشیستی موسولینی در زمان جنگ جهانی دوم، راهی به واقعیت نداشت و انگار در ناکجاآباد و هپروتی سرخوشانه سیر میکرد، برای همین با برچیده شدن بساط دیکتاتوری، سینمای ایتالیا نفس کشید و فرصتی یافت تا از استودیوهای چینه چینا به دل زندگی روزمره و البته فلاکت بار مردم در دوران پس از جنگ راه یابد و درد و رنجهای آنها را به تصویر بکشد.
دزدان دوچرخه اثر مشهور ویتوریو دسیکا که سال 1948 ساخته شد، یکی از فیلمهای نئورئالیسم ایتالیاست که به خوبی رفتارهای نادرست انسانی مبتنی بر تبعات جنگ را نشان میدهد. دزدیده شدن یک دوچرخه از سوی عدهای فقط به معنی دزدیده شدن یک دوچرخه نیست و در نگاهی دقیقتر بر عوارض و نابسامانیهای اجتماعی پس از جنگ تامل میکند.
سالها بعد کیانوش عیاری، فیلمساز متعهد و دغدغهمند سینمای ما فیلمی به نام «آبادانیها» میسازد که به نوعی یادآور دزدان دوچرخه و همان فضای فیلمهای نئورئالیستی ایتالیاست. اینجا هم محرک اصلی قصه، تیرگی دوران جنگ و تبعات اجتماعی آن است. اتومبیل یک مهاجر جنگی مقیم تهران دزدیده میشود و تلاش و جستوجوی ناامیدکننده او و پسرش برای پیدا کردن ماشین به سرقت رفته، داستان فیلم را رقم میزند.
نمایش «هتلیها» که این شبها در تماشاخانه ایرانشهر روی صحنه است، تلاشی است برای روایت گوشهای از وضعیت مهاجران جنگی؛ خانوادههای پرشماری از هموطنانمان که بهناچار ترک دیار کرده و به مناطق دیگر کشور کوچ کردند. چه کسی است که از تبعات و عوارض این جابهجایی ناخواسته و تحمیلی آگاه نباشد و نداند این مهاجرت در بیشتر مواقع چه تاثیرات مخربی به ویژه برای مهاجران برجا گذاشت؟
هتلیها از زبان دختری جوان روایت میشود که به دلیل جدایی پدر و مادرش در کودکی، خود امروز به یک مهاجر، یک آواره و یک فرد ساکن در هتل تبدیل شده است. نقبی که در روایت به مهاجران جنگ تحمیلی زده میشود، پیوندی تماتیک و مضمونی با آوارگی بچههای طلاق پیدا میکند.
چه کسی است که از تبعات و عوارض مهاجرت زمان جنگ آگاه نباشد و نداند این جابجایی ناخواسته در بیشتر مواقع چه تاثیراتی برجا گذاشت؟ |
هتلیها نیازی به این دکور واقع نما و حجیم نداشت ـ سازهای دو طبقه که در طبقه پایین آن گذشته و در طبقه بالای آن قصه حال روایت میشود ـ همچنین میتوانست با گذشتن از غلظت سانتی مانتالیستی ـ احساساتگرایی افراطی ـ که الان درگیر آن است، فضای قابل تامل و عمیقتری را بهوجود بیاورد. آنچه در دوران گذشته نمایش میبینیم، پرداخت تاثیرگذارتری دارد و قصه زمان حال قوام قصه قدیم را ندارد، با این حال نمایش اگرچه ایدهآل نیست، اما لحظات تاثیرگذار و دوستداشتنی کم ندارد و میتواند نکتههای موردنظر را منتقل و تماشاگر را با خود همراه کند. در این میان بهویژه بازیهای بامزه آناهیتا همتی و سام کبودوند، حال و هوای خوب و قابل تاملی به اثر میدهد و با آن گریم تماشاگر را یکراست از سال 94 به دل سالهای پایانی دهه 60 و اوایل دهه 70 پرتاب میکند.
برنارد مرده است
کارگردان: علی سرابی
نویسنده: مشهود محسنیان
بازیگران: بهناز جعفری، مرتضی اسماعیل کاشی، مارال بنیآدم، عاطفه رضوی، علی سرابی و صدای محمدرضا علیمردانی
محل اجرای نمایش: سالن استاد ناظرزاده کرمانی، تماشاخانه ایرانشهر
ساعت اجرا: 20
«برنارد مرده است» با اقتباس از رمانی نوشته پیربوالو و توماس نارسژاک شکل گرفته است؛ دو نویسنده فرانسوی که بهطور مشترک و بیشتر در مایههای جنایی مینوشتند و آثاری چون چشم زخم، زنی که دیگر نبود، چهرههای تاریکی و در میان مردگان را از خود به یادگار گذاشتهاند. البته قطعا نامدارترین اثر آنها «سرگیجه» است که سال 1958 توسط آلفرد هیچکاک به فیلم تبدیل شد و با بازی جیمز استوارت در نقش اسکاتی فرگوسن رفت و در فهرست برترین آثار تاریخ سینما جاخوش کرد.
برنارد مرده است به عنوان نخستین تجربه کارگردانی علی سرابی، بازیگر خوب و توانای تئاتر که از روی رمانی با عنوان گرگها ـ گرگصفتان ـ به نمایشنامه برگردانده شده، سوژه و قصهای جذاب دارد و پله پله از فضایی رمانتیک، عاشقانه و غمخوارانه به موقعیتی مرگبار و نفسگیر تغییر وضعیت میدهد و در پایان مخاطب را غافلگیر میکند. اینجا هم بستر اصلی جنگ و تبعات منفی ناشی از آن است و نزاع وحشیانه عرصه بینالمللی میان کشورهای متخاصم، زمینهای میشود برای تبلور و طغیان امیال پست آدمی؛ طوری که دیگر آن توحش بیرونی در مقابل خوی وحشی درون بشر، همچون موقعیتی پیش پا افتاده و دمدستی و چهبسا معصومانه جلوه میکند.
قلاب نمایش در همان لحظات ابتدایی با طعمهای که البته به مهارت نویسندگان رمان برمیگردد، تماشاگر را گیر میاندازد و او را به خشکی مرگبار قصه میکشاند؛ اما لذت این دامافکنی دیری نمیپاید و ما ماهیهای داوطلب مرگی شیرین، خیلی زود از قلاب سست و بیبنیان رها میشویم و دوباره به دریایی سقوط میکنیم که از آن بیرون کشیده شده بودیم.
خلاصه قصه را بخوانید: کشورهای اشغال شده در جنگ جهانی دوم برای بالا نگه داشتن روحیه سربازهای اسیر دست به اقدام عجیبی میزدند؛ زنان جوان داوطلبانه برای اسرا نامه مینوشتند و احساسات، خاطرات و گاه عشق را به آنان هدیه میکردند. برنارد که با یکی از این نامهها عاشق زنی جوان به نام هلن شده، به همراه دوست خود ژاک از اردوگاه فرار میکند و به سوی هلن میآید.
تمهید و فضاسازی اولیه نمایش خوب و برازنده قصه اصلی است؛ صحنه فضایی تاریک دارد و فقط بهرهگیری از صدای مکالمه برنارد و دوستش ژاک هنگام فرار از اردوگاه فضای بسیار مناسبی برای تخیل و تصویرسازی به مخاطب میدهد.
اتفاق مهم و تعیینکننده اولیه هم در چنین موقعیتی رخ میدهد و چون پرداخت درستی دارد، بهخوبی تماشاگر ـ شاید بهخاطر ندیدن حوادث این بخش شنونده عنوان مناسبتری باشد ـ را با خود همراه میکند و او را مشتاق دیدن ادامه ماجرا نگهمیدارد. اما ناچارم با عرض معذرت بگویم که نمایش برنارد مرده است، در ادامه و در پرداخت این سوژه جذاب، مسیری کشدار و کسالتبار را طی میکند و آن لطف ذاتی اثر را هم از بین میبرد. اگرچه میزانسنهای غیرجذاب، پراکنده، استفاده بیمورد از عمق صحنه و بازی دور از انتظار و بعید از برخی بهترین بازیگران تئاتر ایران، باعث دوری مخاطب از نمایش و شخصیتها میشود، اما نمایش از بخشهای پایانی و لحظات با هم بودنِ هلن و برنارد (ژاک) ـ بله، باید همینطور نوشت و برای پی بردن به آن بهتر است نمایش را ببینید ـ تکانی میخورد و اعاده حیثیت میکند. گرچه برای انداختن دوباره قلاب از سوی کارگردان خیلی دیر شده است و تماشاگرانِ لیزِ همچون ماهی را دیگر نمیشود گیر انداخت.
علی رستگار
فرهنگ و هنر
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
بهتاش فریبا در گفتوگو با جامجم:
رضا کوچک زاده تهمتن، مدیر رادیو مقاومت در گفت گو با "جام جم"
اسماعیل حلالی در گفتوگو با جامجم: