سن آندریاس را میشود ژانر فاجعه نامید؛ یعنی فیلمی که روایتش حول محور یک حادثه است. حالا میتواند این بلایا طبیعی باشد یا با دخالت انسان.
از وقتی دستاوردهای تکنولوژی فیلمسازان را قادر به ساخت ابرصحنهها کرد آنها با کمک از سایر تروکاژها (حقههای سینمایی) و جلوههای ویژه دست به خلق فیلمهای عظیم و بلاک باسترها زدند. تماشاگر هم طبعا از شوکت و جلال این فیلمها استقبال میکند و از طرف دیگر از تعلیق و هیجان این فیلمها به وجد میآید.
به خاطر هزینه ساخت زیاد این فیلمها تعدادشان در تاریخ سینما زیاد نیست، اما همین نمونههای اندک اکثرا فیلمهای ماندگاری هستند، ازجمله آنها فیلم تایتانیک، گردباد، آرماگدون یا سری فیلمهای مربوط به گودزیلا یا فعال شدن آتشفشانها و موضوعات آخر زمانی، اما این فیلم را میتوان ملغمهای از فیلم آسمانخراش جهنمی (جان گیلرمین 1974) و فیلم 2012 (رونالد امریش 2009) دانست.سلسله زلزلههایی در گسل سن آندریاس واقع در حاشیه شرقی اقیانوس آرام رخ میدهد و کالیفرنیا را به هم میریزد و ما جریان را با تکاپوی تلاش برای زندگی در خانوادهای جداافتاده دنبال میکنیم.
در فیلم با خرده روایتهای نالازم زیادی روبهرو هستیم که طبق فرمول در فیلم جایگذاری شدهاند و بدعت و خلاقیتی در کار نیست و میشود گفت فیلمی است که همه چیز ازجمله منطق روایت را فدای هیجان و به وجد آوردن تماشاگر میکند.پیتون، کارگردان جوانی است که با فیلمهای اینچنینی غریبه نیست، هرچند میتوان سن آندریاس را عظیمترین پروژه او تا به اینجا دانست. فیلم گربهها و سگها (2010) و دنبالههایی به فیلم سفر به اعماق زمین با بازی همین دواین جانسن از سری کارهای او هستند. دواین جانسن کار خود را با نمایشهای کشتی کچ شروع و بعد از ورود به سینما خیلی زود جایی برای خود باز کرد، اما بازی نمایشی و خشک او هرگز در اندازههای اکشن کارهایی که جایگزینشان شده، نبوده است. میتوان جانسن را خوش شانس ترین بازیگر بی استعداد هالیوود دانست.
میلاد حاتمی
جام جم
دانشیار حقوق بینالملل دانشگاه تهران در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
یک پژوهشگر روابط بینالملل در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح کرد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد