نمایش«حلقه» براساس همان شناخت و درکی از تئاتر و نمایش نوشته شده و روی صحنه رفته است که طی بیش از 30 سال گذشته، نسلهای تئاتری بعد از انقلاب، تحت حمایت و مدیریت نهادهای فرهنگی جدید به اشکال مختلف به آن پرداخته و نوع نامتعارفی از «تئاتر» را تحت عنوان «تئاتر مذهبی» به جامعه معرفی کردهاند.
این «تئاترها» با تکیه برموضوعات، مضامین، داستانهای مذهبی و گاه با الگو برداری از برخی قراردادهای نمایشی رایج در آیینها و نمایشهای مذهبی شیعی و ایرانی، و عمدتا از طریق انکار یا نادیدهانگاری تکنیکهای اجرایی و زیباییشناختی ویژه اینگونههای نمایشی، نوع خاصی از «تئاتر» دو قطبی را به وجود آوردهاند که در آن برخلاف سنن نمایش شرقی، رویکرد اصلی اجرا، تکرار و اثبات حقایقِ از پیش تعیین شده و آشنا برای همگان، نه ازطریق کاربرد تکنیکهای روایی ـ اجرایی چشمنواز و توجه برانگیز، بلکه از طریق نادیدهانگاری آنها و در فضایی عاری از جاذبههای شکلی و دیداری بوده است.
اما نمایش «حلقه» به نویسندگی و کارگردانی حمید ابراهیمی، گرچه درحوزه متنی، همچنان به همان اصول رایج در به اصطلاح «درامپردازی» این جریان «تئاتری» پایبند بوده ، درحوزه اجرایی کوشیده است با تقویت وجه تعاملی «اجرا» و عبور از مرزهای اجرایی محدود و یکسویه «تئاتر»های مذهبی مرسوم، تماشاگر را از طریق رمزگشایی نشانههای صحنهای به مشارکت زیباییشناختی و معناشناختی با فرآیندها و رویدادهای صحنه نمایش تشویق و ترغیب کند.
نکته برجسته و قابل تقدیر در نمایش «حلقه» با وجود تبعیت آشکار متن از ویژگیهای دو قطبی و قطعیتهای معناشناختی مرسوم این قبیل آثار، تاکید بر «اجرا» و اتخاذ شیوه اجرایی مدرنِ مبتنی برنشانه شناسی و نوآوری در فرم و کاربرد آکسسوارهای معمول نمایشهای آیینی و بهره گیری دراماتیک از آنها بوده است.
نمایش «حلقه» کوشیده است موضوع عشق میان دو شخصیت زن (ازمحبان و مریدان خاندان حسین«ع») و مرد (از سپاهیان یزید و عاملان قتل امام سوم شیعیان و یارانش) را بعد از وقوع فاجعه کربلا، بهانه ورود به وقایع کربلا قرار دهد تا از این طریق بر بستر داستانی خیالی، بینیاز از رجوع مستقیم به واقعه، درامی مذهبی آفریده شود. اما نمایش «حلقه» با مبنا قرار دادن پیشفرضی عرفانی درخصوص عشق حقیقی و عشق مجازی، همچنان همان دو قطبی جاری در سنت نمایشهای مذهبی ایرانی و نمایشوارههای آیینی را مبنای عمل دراماتیک خود قرار میدهد و با محدود ساختن اشخاص نمایش به پذیرش سرنوشتی از پیش معین شده، در محدوده همان درامهای مذهبی پیش گفته گام برمیدارد، با این تفاوت که در پرداخت صحنهای، بهخاطر انتخاب قالب مدرن روایت صحنهای مبتنی بر فرم، تصویر، حرکت و اصوات دراماتیک، فضای دراماتیک و تراژیک قدرتمندی شکل میگیرد که در نوع خود در میان «تئاتر»های مذهبی معمول در سه دهه گذشته، شاخص و نوآورانه جلوه میکند.
نمایش «حلقه» با تاکید بر عنصر تصویر و حرکت و با بهرهگیری مدرن و دراماتیک از روایت، زمینه خلق نمایش پرتحرک سنتگریزی را فراهم میکند که در آن، عناصر باز پرورده شدهای از نمایشهای مذهبی و سنتهای نمایش ایرانی، در نظم و ساختاری مدرن کنارهم قرار میگیرند و فضایی جذاب و تاثیرگذار برای مخاطب فراهم میکنند. در نمایش «حلقه» فرآیند رمزگشایی مخاطب از نشانههای صحنهای و تصویرسازیهای خلاقه بازیسازان به کمک بدن و آکسسوارهای محدود صحنهای، بربستری از آواها و اصوات موسیقایی و کشمکشهای کلامی میان دو شخصیت نمایش، همچون حلقههای مفقوده «تئاتر»های مذهبی پیشین عمل کرده و به عامل تضمینکننده مشارکت مخاطب در فرآیندهای صحنهای تبدیل میشود.
اما آنچه در این قبیل رویکردهای نوآورانه و سنت گریز حائزاهمیت است، رمزگذاریها و نشانهپردازیهای دقیق و حساب شده است، در نمایش «حلقه» مجموعهای از نمادها و نشانههای اجرایی معناداری همچون کلاهخود و پر و روبندههای سرخ (برگرفته از تعزیه و آیینهای مذهبی)، چوبدستی های بلند و کوتاه (نوع تحول یافته چوبدست نقال و ادوات نمایشی و موسیقایی شرقی)، حلقه لاستیکی (وسیلهای آشنا با کاربردهای اجرایی متنوع) مورد استفاده قرار گرفته که در طرح کاربردی آنها دقتها و تمایزهای نشانهای لازم به کار نرفته است و همین عامل، دامنه و ابعاد مشارکت مخاطب با رویدادها و کنشهای صحنهای را در مواردی چند، محدود و مغشوش کرده است.
صمد چینیفروشان
مدرس و منتقد تئاتر
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد