نادری این روزها در نمایش «یک فیلم مستند داستانی» نقش یک وکیل را بازی میکند که به دلیل لغزش، زندگی مشترک با همسرش در معرض خطر فروپاشی قرار میگیرد. این نمایش که نویسندگی و کارگردانی آن را سعید هاشمیپور به عهده دارد، هر روز ساعت 18 در تئاتر باران اجرا میشود و بهجز نادری، بازیگران دیگری چون ریحانه سلامت، سولماز نادری و مهران مرادی هم در آن بازی میکنند. به بهانه اجرای این نمایش و نقش متفاوت نادری با او به گفتوگو نشستیم که در ادامه میخوانید.
در نمایش «یک فیلم مستند داستانی» نقش وکیلی به نام فرهاد را بازی میکنید که دچار خیانت یا به عبارت بهتر لغزش و اشتباه شده است. از این که یک وکیل خطاکار را نشان میدهید، از زمان شروع اجرا تا این لحظه با اعتراض ویژهای از سوی وکلا و حقوقدانان روبهرو نشدهاید؟
نه، چون من پیش از بازی در این نقش با چند وکیل مجرب صحبت کردم تا بتوانم شخصیت باورپذیری را روی صحنه ارائه دهم. ضمن این که حقوقدانان و وکلا جزو معصومین که نیستند و مثل هر حرفه دیگری ممکن است میان آنها چند خطاکار هم باشد. فرهاد میتوانست وکیل نبوده و مثلا پزشک یا معلم باشد و همین اشتباهی را مرتکب شود که الان در نمایش میبینیم. مهم این است که این آدم به اشتباهش پی میبرد و دچار تردید میشود و ما لغزش و تردید را توامان در وجود او میبینیم. ما این نگاه را به قشر خاصی محدود نکردیم و میخواستیم بگوییم چنین لغزشی میتواند در طیف تحصیلکرده جامعه هم وجود داشته باشد. باورپذیری نقش و اثر هم به این دلیل است که ما چنین نگاهی را از جامعه گرفته و در نمایش به آن پرداختهایم.
این سوال را به این دلیل پرسیدم که هنگام پخش برخی سریالهای تلویزیونی و فیلمهای سینمایی، عدهای از صنوف مختلف تاب انتقاد ندارند و یک خطای شغلی در اثر نمایشی را به کل حرفه تعمیم میدهند. فکر میکنید چرا این اتفاق میافتد و مثلا پزشکان به آن شکل به «در حاشیه» مهران مدیری اعتراض میکنند و جامعه پرستاری درباره «شوکران» بهروز افخمی موضع میگیرد؟
این چیزی که میگویم نظر شخصی من است و به عنوان یک شهروند مطرح میکنم؛ این مساله به سطح شعور و آگاهی اجتماعی ما برمیگردد. ما در جامعه ظرفیت انتقاد بسیار کمی داریم، شما این موضوع را حتی در مناظرههای سیاسی و مدیریتی هم میبینید که چهار تا آدم تاب انتقاد را در یک برنامه زنده تلویزیونی و جلوی دوربین نمیآورند. اینها ناشی از نوع نگاه و فرهنگ کلی جامعه است. همه ما ضمن این که اذعان داریم جامعه ما روند رو به رشد خود را هم دارد، واقفیم که کاستیها و نواقصی هم موجود است. پس طبیعی است که نقدی هم میتواند وجود داشته باشد و در این میان هیچ طیف و قشری هم مبرا از نقد نیست. شاید ما پلیس خطاکار هم داشته باشیم، ولی در فیلم و سریالهای تلویزیونی شاید اصلا پلیس خطاکار نشان داده نشود. این یک واقعیت اجتماعی است، اما هنوز به آن سطح از آگاهی نرسیدیم که ظرفیت طرح آن را داشته باشیم. این یک مساله عمومی و به فرهنگ ما مربوط است و ربطی به یک نهاد یا ارگان یا صنف خاص ندارد. شما به همین خاطر میبینید که صنف تحصیلکردهای مثل پزشکان چه برخوردی با سریال آقای مدیری میکنند. ما در نمایش «یک فیلم مستند داستانی» با یک صنف خاص کار نداریم و فرهاد با این که یک وکیل است، اما نماینده وکلا نیست، بلکه نماینده یک قشر از جامعه است. تازه ما او را بد نشان نمیدهیم و او آدم بد و خبیثی نیست، بلکه فقط دچار لغزش و اشتباهی در زندگی شخصی خودش شده است. با این حال میبینیم خودش ترمز دستی خودش را میکشد و در صحنهای از نمایش میگوید: من دارم با زندگی خودم چه کار میکنم؟ نویسنده اینجا میخواسته خردمندی این آدم را نشان دهد، شاید اگر کس دیگری بود و فرهاد این هوش را نداشت، این لغزش عمق بیشتری در زندگیاش پیدا میکرد، اما فرهاد جایی پی به اشتباه خود میبرد و به نوعی به عامل بازدارنده خودش تبدیل میشود و با اتفاق پیش آمده منطقی برخورد میکند. در واقع فرهاد به صورت استدلالی با قضیه روبهرو میشود، حالا ممکن است تماشاگر به او حق بدهد یا ندهد. شاید نویسنده هم از بابت این نگاه قانونی و منطقی، وکالت را به عنوان حرفه فرهاد تعیین کرده است.
نمایش به واسطه شخصیت فرهاد این نگاه مشکوک جامعه به حرفه سینما را هم منعکس میکند و مرد به همسر کارگردانش اتهامات اخلاقی میزند که به نوعی محرک و انگیزه لغزش و خیانت خودش میشود. از نظر کسی که خودش در این فضا نفس میکشد، چه چیزی ضامن سلامت در این فضای مستعد التهاب است؟
تئاتر ما مثل اقتصاد سیاست و فرهنگ و سینمای ماست و همه چیز به همدیگر ربط دارد. اگر حال همه بد است، تئاتر هم بد است، اگر همه در حال خوب شدن هستند حال تئاتر هم در حال خوب شدن است |
ببخشید اگر صریح صحبت میکنم، اینجور سوءتفاهمها در جامعه ما طبیعی است. مثلا ما از عملکرد جامعه پرستاران خبر نداریم، اما ممکن است حرف و حدیثهایی درباره آن در جامعه مطرح باشد.این برمیگردد به همان سطح شعور و فرهنگ اجتماعی ما. چیزهایی در جوکها و طنزهای اجتماعی مطرح میشود که زاییده تفکرات جامعه است. دیالوگ فرهاد هم که به همسر کارگردانش میگوید سر لوکیشنها چه خبره؟ ناشی از عدم شناخت است و پیش خودش فکر میکند وقتی یک گروه هنری با هم کار میکنند، حتما روابطشان هم نامتعارف و نامعقول است. شاید او هم حق دارد، چون در یک فضای اداری نفس میکشد و وقتی سرصحنه میآید و میبیند آقا و خانم در فضای راحتتری کار میکنند، برایش ایجاد شبهه میشود. این مساله اینقدر باید باز شود و پشت صحنه فیلم و سریالها به مردم نشان داده شود تا همه ببینند و آگاه شوند. فکر کنم ماکسیم گورکی گفته است که ترس انسان از جهل اوست. ما همیشه از چیزی میترسیم که نمیدانیم چیست و ناشناختهها برایمان رعب آور است و به همین خاطر درباره آن قصهسرایی میکنیم. قضیه صنف هنری هم همین است، چون برای خیلیها قابل لمس نیست و نمیتوانند از نزدیک این فضا را ببینند و حرفهای نادرستی درباره آن میزنند. اگر ما هم مثل موزهها بازدید مردمی داشته باشیم و مردم عام بتوانند پشت صحنه فیلم و سریال و تئاتر را ببینند، خیلی از این قضاوتها و اظهارات نادرست دیگر وجود نخواهد داشت. فرهاد هم چون شناخت درستی از صنف همسرش ندارد و احتمالا فقط یکی دو بار به پشت صحنه فیلمهای او رفته است، تصورات دیگری سراغش میآید. چهبسا برخی موکلانش هم در این زمینه حرفهایی به او زدهاند یا حتی خودشان در کار سینما بوده و حرفهای بدی از این صنف به او گفتهاند، این ذهنیت در فرهاد تقویت هم شده باشد. معضلی هم اگر وجود دارد، فقط مربوط به تئاتر و تلویزیون و سینما نیست و به فرهنگ عمومی جامعه مربوط میشود. فرهنگ که مال وزارت ارشاد نیست، همان طور که هنوز نتوانستهایم این تفکر را جاری کنیم تئاتر فقط متعلق به وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی نیست، بلکه متعلق به فرهنگ کشور است و فرهنگ این کشور هم مال همه است. کما این که تعزیه فقط متعلق به ارشاد نیست، تعزیه متعلق به حوزه هنری، میراث فرهنگی و کانونهای مساجد هم است. همان تصوری که نسبت به تعزیه داریم باید به هنر مردمی نمایش هم داشته باشیم.
یک فیلم مستند داستانی ایده جذابی دارد، اما گمان میکنم اثر همپای سوژه پیش نمیرود و میتوانستیم بهخصوص در میزانسن و چیدمان صحنه و آن فیلم با اجرای جذابتر و ویژهتری روبهرو باشیم.
جسارتا این پرسشی است که بهتر است کارگردان به آن جواب بدهد، اما به عنوان بازیگر کار میگویم همه تلاش خودمان را برای ارائه نمایشی جذاب انجام دادهایم. اتفاقا در چند نقد مثبتی که درباره نمایش نوشته شده، روی همین چیدمان و طراحی صحنه تاکید کردهاند. ما در این نمایش مثل سینما، زاویه را به واسطه تغییر دکور عوض میکنیم و هربار بخش جدیدی از صحنه را پیش روی تماشاگر میگذاریم. در واقع ما دیوار چهارم را برداشتهایم تا تماشاگر خودش را در دل جریان اصلی قصه حس کند. به نظرم در حد همین امکانات هم اجرای خوب و جذابی را به مخاطب عرضه میکنیم، ولی طبیعی است که میشد نمایشی جذابتر از این هم روی صحنه ببریم، چون در هنر چیز مطلقی وجود ندارد.
شما سابقه مدیریت در دو مجموعه تئاتری مهم کشور را داشتید. برخوردهای دوستان تئاتری با شما پس از این دو دوره مدیریت فرق کرده است؟
این سابقه تاثیری در کارم نگذاشته است و دوستان چه قبل و چه بعد از این دوران، برخورد یکسان و دوستانهای با من داشتند و دارند. به هر حال من پیش از این که مدیر شوم، بازیگر بودم.
به عنوان کسی که همچنان سمت اجرایی و مدیریتی در تئاتر دارید، در اوایل آبان 94 چشمانداز تئاتر کشور را چگونه میبینید؟
تئاتر ما مثل اقتصاد، سیاست و فرهنگ و سینمای ماست و همه چیز به همدیگر ربط دارد. اگر حال همه بد است، تئاتر هم بد است، اگر همه در حال خوب شدن هستند، حال تئاتر هم در حال خوب شدن است. به هر حال همچنان امیدواریم وضعیت تئاتر خوب شود.
رفع تحریمها ربطی به بهبود وضعیت تئاتر دارد؟
چه تحریم باشیم چه نباشیم، هنرمند تئاتر دارد کار خودش را میکند، اما چیزی که برای ما اهمیت دارد، حمایتهای مالی دولت است. در جشن ملی سینما که من هم آنجا بودم، آقای وزیر ارشاد فرمودند تحریمها برداشته شده، ولی این بودجه تا بیاید امسال دستمان را نمیگیرد. در واقع با این جمله آب پاکی را روی دست همه ما ریختند دیگر! (میخندد) امیدواریم دستکم در بودجه سال 95 اتفاقات خوبی برای تئاتر بیفتد.
علی رستگار
گروه فرهنگ و هنر
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد