اما آیا این فقط یک حس نوستالژیک محض است از خاطراتی که ما از دوران کودکی از هیات امام حسین داریم؟ در ایام کودکی وقتی پدر دست کوچک ما را میگرفت و به هیات عزاداری امام حسین(ع) میبرد، پیراهن مشکی، اشکهای پدر، بوی گلاب، دسته منظم سینهزنی و خستگی سینهزنی به عشق حسین(ع) باعث میشد که غذای نذری هیات آنقدر به جان ما بنشیند که هر سال با خوردن قیمه محرم، آن خاطرات شیرین تجدید شود.
در فرهنگ زبان ما، «یاد دادن» مترادف با آموزش دادن، و «یاد گرفتن» مترادف با آموزش دیدن است. اما از سوی دیگر به نظر میرسد در همین زبان شیرین مادری ما، «یاد دادن» و «یاد گرفتن» با کلمه «یادآوری» قرابت دارد، و یادآوری به معنای آموزش دادن یا آموزش دیدن چیزی برای نخستین بار نیست، بلکه یادآوری به معنای تجدید خاطره چیزی است که قبلا میدانستیم، و مدتی فراموش کردیم. بنابراین به نظر میرسد در زبان ما، هر نوع آموزشی، به نوعی یادآوری نیز هست، تو گویی ما چیزی را برای اولین بار آموزش نمیبینیم، بلکه همه چیز را در بدو تولد میدانستیم، اما آنها را فراموش کردیم.
عزاداری امام حسین (ع) نیز نوعی آموزش است و در عین حال این آموزش، یک یادآوری است. غذای نذری محرم، یک یادبود است و یادبود، تذکری است برای ما که همیشه استعداد فراموشی «واقعه» را داریم و فراموشی، جزء ذاتی انسان است، انسان فراموشکار است و مناسک محرم، یادآوری است برای ما انسانهای فراموشکار، یادآوری برای ما که مرز بین بدبختی و خوشبختی ابدی، یک تصمیم است، تصمیمی که معنابخش کل زندگی ما و بلکه کل تاریخ است و شرکت در مناسک محرم، شرکت کردن در واقعهای است که هر سال یاد آن را گرامی میداریم.
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد