در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
سروان میری در اداره آگاهی در حال بازجویی از مظنون به قتلی بود. صدای زنگ تلفن همراه کشیک قتل که به صدا درآمد متوجه شد، قتلی رخ داده و باید خود را برای رفتن به صحنه جنایتی دیگر آمده کند. وقتی تلفن را جواب داد، حدسش درست بود. مرد جوانی در پاتوق معتادان به قتل رسیده بود. راهی محل جنایت شد و حدود یک ساعت بعد خود را به خانه موردنظر در شرق تهران رساند.
اهالی در محل تجمع کرده بودند و ترافیک سنگینی در خیابان منتهی به محل قتل ایجاد شده بود. سروان با مشاهده جای پارکی، خودرو را پارک کرد و بقیه مسیر را پیاده رفت. در اطراف خانه نوار زرد رنگ بررسی صحنه جرم کشیده شده بود. کارآگاه کارتش را به سربازی که اجازه نمیداد اهالی به خانه نزدیک شوند، نشان داد و وارد خانه قدیمی شد.
جسد در مقابل در ورودی افتاده بود و تیم جنایی در حال بررسی صحنه قتل بودند. افسر کلانتری با مشاهده سروان او را شناخت. سال گذشته با هم روی یک پرونده قتل کار کرده بودند. خودش را به کارآگاه رساند و پس از سلام و احوالپرسی گزارش اولیه صحنه قتل را اعلام کرد.
مقتول به نام سعید به تنهایی در این خانه زندگی میکرد و به گفته اهالی از قاچاقچیان حرفهای موادمخدر بود. او این خانه را به پاتوقی برای معتادان تبدیل کرده بود و اهالی به خاطر شرارتهای او جرات شکایت نداشتند. امروز پیک رستوران محل وقتی به اینجا آمده با جسد او روبه رو شده و موضوع را به پلیس اطلاع داد.
کسی مورد مشکوکی ندیده؟
هر روز افراد زیادی به اینجا رفت و آمد داشتند که اهالی امروز دو نفر از آنها به نام مهران و امید را دیده بودند. آنها در همین محل زندگی میکنند که دستور احضار آنها صادر شده است.
سروان سپس سراغ دکتر رفت که او هم در گزارش خود گفت: حدود سه ساعت از قتل میگذرد و اصابت ضربه نوک تیز به سینهاش مرگ او را رقم زده است. آثار درگیری روی بدن مشاهده نمیشود و به احتمال قوی او غافلگیر شده است.
کارآگاه میری از مامور کلانتری خواست پیک موتوری را برای تحقیق نزد او بیاورد. پسر جوان هنوز شوکه بود.
چطور جسد را پیدا کردید؟
امروز سعید با مغازه ما تماس گرفت و سفارش جوجه کباب داد . ابتدا تعجب کردم چون همیشه کباب برگ سفارش میداد. چون صدایش گرفته بود تصور کردم بیمار است و به همین خاطر سفارش غذا را تغییر داده است. وقتی به اینجا آمدم زنگ زدم ولی کسی در را باز نکرد. در نیمه باز بود. آن را کامل باز کردم و چند بار صاحبخانه را صدا کردم. ناگهان با جسد او روبهرو شدم. خیلی وحشت کرده بودم. نمیدانستم چکار کنم به همین دلیل با پلیس 110 تماس گرفتم.
سروان اظهارات پسر جوان را نوشت و سراغ دو مظنون به قتل رفت. ابتدا از امید بازجویی کرد. او آشفته بود اما سعی میکرد با تمرکز به پرسشها پاسخ دهد.
امروز چرا به اینجا آمدید؟
حدود ساعت 9 صبح به اینجا آمدم تا موادبخرم. سعید عصبی بود. مواد را داد و گفت زود از اینجا برو. من هم رفتم.
تنها بود؟
بله. من کسی را ندیدم. من شاید معتاد باشم اما قاتل نیستم.
پول مواد را از کجا آوردی؟
از جیب پدرم دزدیم.
کارآگاه از او خواست در محل منتظر باشد و سراغ مهران رفت.
امروز چه ساعتی به اینجا آمدی؟
حدود دو ساعت قبل.
برای مواد؟
نه. من از سعید مواد نمیخریدم.
پس اینجا چکار داشتی؟
با سعید اختلاف حساب داشتم. آمدم تا با هم صحبت کنیم. او خیلی آرام بود و بدهی خودش را بدون بحث داد و من به خانه رفتم تا اینکه با تماس پلیس متوجه قتل شدم.
سروان میری با سه مظنون در این پرونده رو به رو بود. پیک موتوری، امید و مهران. یک بار صحنه جرم را بررسی کرد و بعد از مرور اظهارات مظنونین دستور بازداشت قاتل را صادر کرد.
پاسخ معمای قتل در واحد شماره 7
سروان با اشاره به دلایل زیر سمیعی و سرایدار را به عنوان قاتل معرفی کرد:
1ـ تناقض آنها در اعلام مشخصات قاتل.
2ـ سمیعی مدعی بود صدای شلیک شنیده در حالی که اسلحه صدا خفه کن داشته است.
3ـ سمیعی ادعا کرد لحظاتی پس از جدا شدن از سوسن صدای شلیک شنیده در حالی که غذای روی گاز با این حرف تناقض داشت.
در مسابقه هفته گذشته 2714 نفر شرکت کرده بودند که 240 نفر پاسخ صحیح دادند و از میان افرادی که پاسخ صحیح دادهاند، جواد سلیمانی پیکانی از اصفهان به قید قرعه برنده شده است.
شما خواننده گرامی با دو دلیل بگویید قاتل سعید کیست؟
پاسخ خود را همراه نام و نام خانوادگی به شماره 300011224 پیامک کنید.
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در واکنش به حمله رژیم صهیونیستی به ایران مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
گفتوگوی «جامجم» با سیده عذرا موسوی، نویسنده کتاب «فصل توتهای سفید»
یک نماینده مجلس:
علی برکه از رهبران حماس در گفتوگو با «جامجم»:
گفتوگوی «جامجم» با میثم عبدی، کارگردان نمایش رومئو و ژولیت و چند کاراکتر دیگر