پیام‌های خودتان را به شماره 300011219 پیامک بزنید تا در صفحه پیامک‌های چاردیواری منتشر شوند.
کد خبر: ۸۴۲۱۴۷

آمانج وفایی از کردستان: با تو هستم ای مسافر، تا دلم آرام بگیرد، تا از این عالم عشق، یک عالمه جان بگیرد. از تبار خویش رها شدم من به امید فردای زیبا. اگرچه تنهایم، تنها. در عالم خویشم اما با وجود تو دل من شوق سفر ندارد. بی‌تو اما دل من هوای رفتن ندارد. در این کوچة خیالم در انتظار دیدار به تماشا می‌نشینم. ای مسافر قشنگ و زیبا، آبی بپاش بر دل من تا بزدایی گرد و خاکم را. من به دام تو اسیرم ای مسافر همیشه فردا.

امیری از کرمانشاه: توی چاردیواری از مردهای بدبین و بددهن و هتاک بنویسید و بگویید نحوه برخورد و تنبیه کردن آنها به چه صورت باید باشد.

مهندس مریم، مامان محمدعلی: برای دیدن بارون به شمال رفتیم و چه زیبا باران بدون منت در تهران ما هم بارید.

نرگس شکاری از یزد: وقتی از پشت شیشه سکوت به من می‌نگری، در جست‌وجوی معنای خاموشی‌ات روشنی چشمانت را گم می‌کنم.

قربانی: لطف کنید قصه‌های آموزنده خانوادگی رو و شرایط نگهداری گلهای آپارتمانی رو توی چاردیواری بگنجونید.

سیاوش هادی از نودهک نکا: در سایه دلشکستگی، در کنج خرابة آرزوهام، بر خاک آرمیدم. آواره شدن، حکایت تلخی نیست. کافی‌ست خودت باشی. آوارگی با بودنت عجین می‌شه اما اشکهای پاکی که بر بالش خاکی می‌چکد آواز سر می‌دهد: به گریه‌هام نخندین. لبخند همیشه نشان خوشبختی نیست. کاش به حقوق هم احترام بذاریم. انسانیت را حت‌تر از آواره کردن است.

حسین باوفا از گرگان: امروز برای تو نوشتم بابا. واسه تو که خیلی وقتا خستگیات رو ندیدم. نگاه مهربونت رو ندیدم. واسه تویی که این‌قدر هوام رو داشتی تا بفهمم تنها مردی که باید بهش تکیه کنم تویی. تنها پادشاه قلبم تویی و فقط تویی که هر وقت دست روی سرم می‌کشی از روی صداقت و عشقه. بابا این روزا از چین کنار چشمات می‌ترسم. از بزرگ شدن خودم و پیر شدن تو می‌ترسم. از این‌که موهات سفید شه می‌ترسم.

امین باقری از لاهیجان: دنیای بدی شده. همه مثل شیر می‌خوان سلطان جنگل باشن و هم رو گاز بگیرن!

لیلا موحد از تبریز: عجیب است. همه صداقت را یک ارزشی انسانی می‌دانند و لی هیچ کس تمایلی به شنیدن حقیقت ندارد.

مادر دلشکسته: به دخترها بگویید در ازدواجشان مادرشان را هم آدم حساب کنن. احساسی عمل نکنن تا مثل دختر من زندگی خود و پدر و مادر را تیره نکنن. روزی صد بار خودم را به جرم مادر بودن نفرین می‌کنم.

بدون نام: اگر امکان داره بیشتر چیزهایی بنویسید که مردم رو به افکار و اعمال نادرست آگاه و به سمت زندگی بهتر راهنمایی کند بخصوص برای نوجوان و جوانان. موفق باشید.

نجفی از اهواز: من دارای همسری مبتلا به وسواسم. آسایش و آرامش را از زندگی ما گرفته. از رفتن به پزشک خودداری می کند. روزگار تلخی را می‌گذرانم.

قنبر یوسفی لاویج از آمل: تهران که ترافیک حسابی دارد/ دود و دم آن چا بازتابی دارد!/ این شهر پر از موش و ترافیک و غبار/ خوب است که طرح فاضلابی دارد.

ناهید از گنبد: پدر و مادر عزیزم؛ لبخند زیبایتان را با دینا عوض نمی‌کنم. افسوس که از شما دورم ولی هر روز برای سلامتیتان دعا می‌کنم.

بدون نام: پدری دارم بسیار سختگیر و عصبی و شکاک. جان ما را به لب رسانده و زندگی را برای ما دشوار کرده. حرف کسی را هم گوش نمی‌دهد. حرف حرف خودش است. لطفا راهنمایی کنید.

بهنام از سیاهکل: هیچ وقت به خودت فشار نیار که متفاوت باشی به هر قیمتی. همین که آدم خوبی باشی یعنی متفاوتی.

عادل قربانی عوری از مشگین‌شهر: یکی از سخت‌ترین دوران زندگی، از دست دادن مادر است که سخت است بدون مادر زیستن. قدر مادر را بدانید که نعمتی‌ست بی‌پایان.

محمد کاظمی از خرم‌آباد: من می‌خوام از خانمم به خاطر تمام صبوی که در طول دورانن سخت دانشجویی داشت تشکر کنم و بهش بگم از این به بعد من می‌خوام براش جبران کنم.

اکرم از خوزستان: لطفا مهارت حل مسئله و مواجهه با بحرانهای زندگی رو آموزش بدید.

پژواک از اندیمشک: از زیستن و شادی نوجوانی و جوانی هیچی نفهمیدم. تا آمدم از ته دل بخندم، غم و غصه با پتک و چماق بر سرم ریختند و آن‌قدر کوبیدند که تا مدتها نتوانستم قد علم کنم. یعنی تاوان یک خنده از ته دل این‌قدر گران است؟ دنیا با همه این جور معامله می‌کند یا فقط دیوار من کوتاه است؟

اعظم محمدنژاد: کاش می‌شد همدلی رو قاب کرد، ساکنان شهر غم را خوابب کرد. کاش می‌شد نور چشمان تو را جانشین ثابت مهتاب کرد.

هایده گودرزی از بروجرد: در کشور یک روز به نام روز ازدواج نامگذاری شده اما در عمل مثلا یک مرکز همسریابی در همه شهرها مثل بروجرد تاسیس نشده. لطفا صدان من رو به همه برسانید.

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها