نصیحت در دین اسلام چگونه است؟

فرهنگ نصیحت در اسلام

ادبیات شفاهی

چو فردا شود ‌فکر فردا کنیم

این عبارت را بارها شنیده‌اید: «قدیمی‌ها یه چیزهایی می‌دانستند که می‌گفتند.» در چنین مواقعی فردی که در مقام نصیحت‌گویی است و قصد دارد برخی مشکلات و مسائل به وجود آمده برای جامعه را براساس دیدگاه‌های خود تحلیل کند، ضمن ارائه نظرات خود درباره موضوع مورد بحث و با قصد منطقی نشان دادن حرف‌هایش به یکی از ضرب‌المثل‌های رایج در سطح جامعه اشاره و سعی می‌کند مخاطب یا شنوندگان را برای ترغیب یا پرهیز از انجام کاری آماده کند.
کد خبر: ۸۴۱۰۳۸
چو فردا شود ‌فکر فردا کنیم

ضرب‌المثل‌ها بی‌شک در برخی مواقع رفتار اجتماعی ما را می سازند. برخی سلوک و رویه‌های مشخص زندگی که رفتار افراد قابل مشاهده است ناشی از عمل کردن به توصیه‌هایی است که به عنوان مثل‌ها و متل‌ها از زبان ریش‌سفید یا آدم دنیادیده‌ای شنیده‌اند و با مطلوب تشخیص دادن آن همان سبک زندگی را در پیش گرفتند.

گذشت روزگار نشان داده است توجه به برخی پندها و اندرزها و سخنان حکمت‌آموز حاصل تجربه نسل‌های متمادی بوده و در عمل کارایی خود را به اثبات رسانده و باعث بهبود رویه زندگی مردم شده است. در عین حال گروهی که بدون توجه به جغرافیای زمانی و مکانی ضرب‌المثلی که در آن ساحت ساخته شده، آن را در موقعیتی کاملا متفاوت بیان می کنند و توقع دارند مردم با بهره‌جویی از چنین تعابیر مسیر درست زندگی خود را انتخاب کنند. طبیعی است در چنین شرایطی نیاید انتظار رفتار مفید اجتماعی را از فرد عمل‌کننده به چنین ضرب‌المثل‌هایی داشت.

از این پس بنا داریم هر پنجشنبه در قاب و قالبی مختصر و کوتاه و گذرا به چند ضرب‌المثل پرکاربرد در ادبیات اجتماعی جامعه اشاره و ضمن بیان برخی از ظرف های تاریخی که باعث پیدایش آن ضرب‌المثل شده شرحی از مصادیق و کاربردهای آن ارائه کنیم.‌اولین گام را با توضیح این ضرب‌المثل برداشتیم:

چو فردا شود فکر فردا کنیم

درباره‌شان تاریخی این مثل گفته‌اند که جمال‌الدین ابو اسحاق اینجو که از امرای دودمان چنگیزخان بود، در روزگاری که در شیراز به قدرت رسید بیش از آن که به امور دولت بپردازد در پی عیش و نوش بود. از سوی دیگر، محمدمظفر سال 754 هجری با لشکری از یزد برای برانداختن سلطنت ابواسحاق در آستانه رسیدن به شیراز بود و هر چه بزرگان کشوری و لشکری درصدد نشان دادن عمق فاجعه به شاه خوشگذران بودند، ابواسحاق اعتنایی نمی‌کرد و حتی اطرافیان خود را از دادن خبرهای بد برحذر می‌داشت. سپاه محمد مظفر که درآستانه دروازه شیراز قرار گرفت معتمدان شاه بی‌خیال به بهانه دیدن منظره دوردست شهر، شاه را به پشت‌بام قصر بردند. ابواسحاق در یک لحظه چشمش که به انبوه سپاهیان خصم که آن سوی دروازه اردو زده بودند افتاد، ماجرا را جویا شد. معتمدان گفتند این سپاه محمدمظفر است که قصد تصرف شیراز را دارد و باید چاره‌ای اندیشید. می‌گویند ابواسحاق تبسمی کرد و گفت: «عجب ابله مردکی است محمد مظفر که در چنین نوبهاری خود را و ما را از عیش دور می‌گرداند» این بیت از اسکندرنامه نظامی گنجوی را بر خواند و از بام فرود آمد:‌ همان به که امشب تماشا کنیم چو فردا شود فکر فردا کنیم نتیجه چنین رفتاری، سقوط سطنت ابواسحاق بود.

به نظر می‌رسد کسانی که معمولا از این ضرب‌المثل‌ها در موقعیت‌های اجتماعی استفاده می‌کنند، بیشتر دم را غنیمت می‌شمارند و به فکر فردا نیستند. فردایی که برای بهتر ساختن آن چاره‌ای غیر از دوراندیشی و تمهید تدابیر لازم در امروزمان نداریم. تجربه نشان داده است فرصت‌های زندگی آنقدر محدود است که تلاشمان برای استفاده بهتر از فردایمان ممکن است به ثمر نرسد. بنابراین قدر فرصت‌ها و دقایق زندگی را باید دانست که فردا دیر است.

فتاح غلامی

دین و زندگی

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها