استقبال از این مجموعه 13 قسمتی اینقدر خوب بود که مدیران تلویزیون در سالهای بعد بارها و بارها آنرا بازپخش کردند. با دیدن دوباره این سریال، یاد روزهایی میافتیم که تنها دغدغهمان تمام کردن تکالیف کلاس و گرفتن نمره 20 و قهر و آشتیهای کودکانه بود. در حالی که صدای قدمهای ماه مهر به گوش میرسد، تجدید خاطرهای داریم با چهار شخصیت اصلی این سریال.
اکبر عبدی در نقش محسن
نقش «محسن» را اکبر عبدی بازی میکرد که آن زمان 23 سال سن داشت. اکبر عبدی در ابتدای راه بود و هنوز بسیاری از هنرهایش (بازی در نقش زن و پیرزن و پیرمرد) را رو نکرده بود. این بازیگر یکبار با ذکر خاطرهای از سریال بازم مدرسهم دیر شد گفت که برای هر قسمت سریال هزار تومان دستمزد گرفته است. همان موقع فیلم سینمایی با دستمزد 500 هزار تومان به او پیشنهاد شده که همان کاراکتر بازم مدرسهم دیر شد را بازی کند، اما چون تکراری بوده، قبول نکرده است.
محسن، کودکی خونسرد و الکیخوش بود که خیلی به درس و مدرسه علاقهای نداشت. در طول راه رسیدن به مدرسه کلی بازیگوشی میکرد و آن لحظات آخر مجبور میشد دواندوان خودش را به مدرسه برساند. هنگامی که با در بسته مواجه میشد، به در تکیه میداد و با چهرهای پریشان رو به دوربین میگفت: «بازم مدرسهم دیر شد! حالا میگین چی کار کنم؟»
عواملی که باعث میشدند محسن دیر به مدرسه برسد، زیاد بودند. او گاهی سر راه با دیدن بساط لواشک و برگه هلو، آب دهانش راه میافتاد و درس و مدرسه را فراموش میکرد. گاهی وقتها سر صبح یادش میآمد که باید مشقهایش را بنویسد؛ گاهی هم به خاطر پاره بودن جوراب، شلوار و پیراهنش چندساعتی معطل میشد.
اگر نقش اصلی بازم مدرسهم دیر شد را بازیگری چون اکبر عبدی بازی میکرد، این سریال تا این حد موفق جلوه نمیکرد. عبدی شکل و شمایل یک پسربچه تنبل و در عین حال شیرین را بخوبی اجرا کرد. روشنترین تصویری که از محسن در ذهن داریم، پسربچه کپلی است که دکمههای پیراهنش را به زور بسته و دارد فکر میکند که چطور از شر مدرسه خلاص شود.
عنایت شفیعی در نقش مرشد
عبا و کلاهی داشت که او را شبیه به معلم مکتبخانه میکرد. چوبی هم در دست داشت که هنگام صحبت کردن و پند دادن آن را در هوا میچرخاند. قبل از شروع هر قصه «مرشد» را میدیدیم که میگفت: حالا میریم به خانه او تا کارهاش رو نظاره کنیم؛ بلکه بتونیم مشکلش رو چاره کنیم». هنگامی که یک قصه به پایان میرسید، سر و کله مرشد و بچه مرشد پیدا میشد. این دو نفر در جمع بچهها و بزرگترها میخواستند مشکل «محسن» را ریشهیابی کنند. مرشد سخنش را با نام خدا آغاز میکرد و میگفت: سخن آغاز با نامش چه نیکوست/ که یادش میکند دلهای ما شاد/ توکل چون کنی در کار بر او/ دل و جانت شود از غصه آزاد
مرشد و بچه مرشد بررسی میکردند که علت دیر رسیدن محسن به مدرسه چه بوده است. مثلا وقتی میدیدند او سر صبح دنبال لباسهایش گشته، میگفتند: شلوار و پیراهنت رو شب قبل کن آماده... پس از این کالبدشکافی کارشناسانه! نوبت به خداحافظی میرسید. در پایان هر برنامه این قطعه خوانده میشد: تو بگو وقت چیه/ وقت خداحافظیه/ از شما داریم التماس دعا/ میسپاریم همگی را به خدا/ علی یارتون/ دست حق به همراهتون
زندهیاد مهین شهابی در نقش مادر
نقش کلیشهای و تثبیت شده مادران نمایشی در دهه 60 را تکرار میکرد. در اغلب مواقع او را در حال آشپزی، پهن کردن رخت روی بند و خیاطی میدیدیم. در هنگام عصبانیت پدر محسن، مادر سپر بلا میشد. به پسرش چشمک میزد و میفهماند که باید مراقب کارهایش باشد.
زندهیاد اسماعیل داورفر در نقش پدر
از آن پدرهای باصفا بود که وسط باغچه میرفت و کله صبح همه را از خواب بیدار میکرد. بیشتر اوقات داخل حیاط مشغول باغبانی بود. وسط حیاط خانه حوض گردی قرار داشت و مرغ و خروسها دور این حوض میچرخیدند. تکیه کلامش «چه نیکو» بود و صبحها وقتی خیلی سرخوش بود، این دیالوگ را بر زبان میآورد. بعضی وقتها به پسرش دیکته میگفت. محسن چهارزانو پشت آن میز کوچکش مینشست و دیکته پدر را مینوشت.
اکبر عبدی جایگزین پسرم شد
عنایت شفیعی همان بازیگری است که در سریال «مختارنامه» نقش عبدالله بن کامل (یار مختار ثقفی) را بازی میکرد. او 32 سال پیش یکی از بازیگران مجموعه بازم مدرسهم دیر شد بود و در نقش مرشد جلوی دوربین رفت.هنگامی که با شفیعی تماس میگیرم و سوژه گزارش را با او در میان میگذارم، «یادش بخیر» بلندی میگوید و خاطرات قدیمیاش را بازگو میکند. از این بازیگر میپرسم چطور شد که شما برای این کار انتخاب شدید که او پاسخ میدهد: حسین افصحی (کارگردان) به من محبت داشت. او میدانست که تخصص من در نقالی و تئاتر خیابانی است و به همین خاطر از من برای بازی در نقش نقالی دعوت کرد.
شفیعی درباره نحوه انتخاب اکبر عبدی هم چیزها را به خاطر میآورد. «ابتدا قرار بود پسر من نقش محسن را بازی کند. او آن موقع کلاس دوم ابتدایی بود. من خودم «اکبر عبدی» را پیشنهاد دادم. گفتم اگر بازیگر این نقش یک کودک باشد، لحن کار نصیحتگونه میشود؛ یعنی حرفهایمان شبیه همان چیزهایی میشود که معلمان در مدارس میگویند.»
دنبال نصیحت مستقیم نبودیم
بازیگر نقش مرشد در سریال بازم مدرسهم دیر شد ادامه میدهد: همبازی من مجید رزار بود که چند سالی است که از او خبری ندارم. او ممیز اداره مالیات بود و در کنار کار اصلیاش، بازیگری هم میکرد. در آن سریال نقش بچهمرشد را بازی میکرد. این بازیگر درباره علت استقبال بالای مردم از سریال میگوید: آن زمان میخواستند برای بچههای اول دبستانی کاری طنزآمیز تولید کنند که نصیحت مستقیم نداشته باشد. این سریال درباره چیزهایی حرف میزد که همه بچهها و بزرگترها با آن درگیر بودند. زمان پخش سریال هم همزمان با بازگشایی مدارس بود و همین موضوع بینندهاش را بیشتر میکرد. خانم میرجهانگیری که تهیهکننده بودند، نیروهای خوبی دور هم جمع کردند. همه زحمت زیادی برای این کار کشیدند و نتیجهاش هم خوب شد. یک ماه پشت سر هم کار کردیم تا این 13 قسمت تولید شد؛ البته هر قسمت کار خیلی کوتاه بود و حدود 15 دقیقه زمان داشت.
احسان رحیم زاده / چمدان (ضمیمه پنجشنبه روزنامه جام جم)
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
شکیبا حسینی، رهبر ارکستر سمفونیک رنسانس در گفت و گو با «جام جم» مطرح کرد
عضو کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح کرد
در گفتوگو با مهندس حمیدرضا هلالی، عکاس، پژوهشگر و مدرس انجمن سینمای جوانان ایران مطرح شد
دانیال نوروش از لذت مضاعفش در سریالی گفت که یادآور «روزیروزگاری» بود