طلاهای مقتول همیشه وسوسه ام می‌کرد

احمد 33 ساله ابتدای تیر امسال برای سرقت وارد خانه برادر زنش شده بود، اما وقتی با مقاومت سعیده همسر او روبه‌رو شد با کشتن زن 33 ساله مقابل چشمان دو فرزندش و سرقت یک انگشتر از محل قتل در تهرانسر فرار کرد و پس از دو هفته در مخفیگاهش در کرج شناسایی شد. گفت‌وگویی را با این متهم انجام دادیم که می‌خوانید.
کد خبر: ۸۳۰۲۸۵
طلاهای مقتول همیشه وسوسه ام می‌کرد

سابقه کیفری داری؟

نه. تاحالا دستگیر نشده‌ام و برای اولین بار به اتهام قتل، دستبند به دستانم خورد.

به مواد مخدر اعتیاد داری؟

در حال حاضر نه، اما تا سه سال قبل تریاک می کشیدم که ترک کردم .

کار می کنی؟

جوشکار ساختمان بودم که اعتیاد کارم را از من گرفت. مدتی بیکار بودم که همین موضوع باعث ایجاد اختلاف در زندگی‌ام با همسر اولم شد.

مگر طلاق گرفتی؟

همسرم که از اعتیاد و بیکاری من خسته شده بود بدون این‌که طلاق بگیرد به خانه پدرش رفت و من و دو فرزندم را تنها گذاشت. چند سالی است که از او خبر ندارم.

دوباره ازدواج کردی؟

با یک زن دیگر به نام سمیرا آشنا شدم و ازدواج موقت کردم که از او نیز یک فرزند پسر دارم. سمیرا نیز در دام اعتیاد گرفتار و تنها دلیل زندگی ما با یکدیگر اعتیاد بود.

چگونه حاضر شد با یک مرد بیکار ازدواج کند؟

بیکار نبودم از دوستم نصب ماهواره را یاد گرفتم و بعد به عنوان نصاب ماهواره مشغول کار شدم. اما این کار هم سفارشی نداشت و پول خوبی از آن در نمی‌آمد.

چه شد به فکر سرقت از خانه برادر زنت افتادی؟

چندبار با سمیرا به خانه آنها در تهرانسر رفته بودیم. من همیشه نگاهم به طلاهای همسر حمید بود. او خیلی طلا به خودش آویزان کرده بود و من متوجه شدم او حداقل 100 گرم طلا دارد. چند ماهی بود که در کار نصب ماهواره، پول خوبی نصیبم نشده بود به همین خاطر تصمیم به سرقت طلاهای سعیده گرفتم.

از روز حادثه بگو.

مطمئن بودم سعیده دربرابرم مقاومت نمی کند و وقتی چاقو را ببیند از ترس طلاها را می‌دهد. آن روز از خانه‌ام در شهریار به سمت خانه برادرزنم راه افتادم. وقتی رسیدم در ساختمان باز بود و من داخل شدم. آنها در طبقه زیر همکف ساکن بودند به همین خاطر از داخل حیاط وقتی دید زدم متوجه شدم او روی کاناپه مشغول تماشای تلویزیون است.

آرام وارد ساختمان شدم اما او متوجه سر و صدا شد و قصد داشت در واحدش را هم ببندد که به طرفش حمله کردم. او با دیدن من شروع به کمک خواستن کرد که با یک دست دهانش را گرفتم و با چاقو تهدیدش کردم.

بعد چه شد؟

آمدم او را با چاقو تهدید کنم که چاقو به دست خودم خورد بعد هم چاقو با گلویش برخورد کرد. آن موقع ساکت شد که من از ترس چاقو را به پهلویش زدم. قصد داشتم فرار کنم که زن همسایه آمد و با او هم درگیر شدم .

قصد فرار از ساختمان را داشتم که پسر یکی از ساکنان با چوب چند ضربه به من زد اما بازهم توانستم از دست او فرار کنم.

بعد از قتل کجا فرار کردی؟

اول به خانه ام رفتم و مقداری لباس برداشتم و چند روزی در خیابان ها و پارک ها چرخیدم تا این‌که دلم برای بچه هایم تنگ شد و قصد داشتم آنها را ببینم که در کرج دستگیر شدم.

بچه هایت کجا زندگی می کنند؟

هر سه فرزندم را مادرم تر و خشک می کند و پیش او زندگی می کنند.

چقدر سرقت کردی؟

هیچی، وقت سرقت نداشتم و تنها با این کار جان یک انسان بیگناه را گرفتم و زندگی خود و فرزندانم را تباه کردم.

می دانی قتل مادر مقابل چشمان فرزندش چه تاثیری بر روحیه این کودک خواهد گذاشت؟

من خودم فرزند دارم و نمی‌خواستم این کودک را یتیم کنم. آن زمان به هیچ چیزی فکر نمی کردم و متوجه کودک نشدم.

می دانی چه سرنوشتی در انتظارت است؟

آدم کشتم و اعدام می شوم.

تپش (ضمیمه چهارشنبه - روزنامه جام جم)

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها