انگار گفته باشد «خوب مچتو گرفتم خاله!» چشمانش دودو میزند. کیسه دستمال کاغذیها را تکان میدهد و آن جمله را یک بار دیگر، اما این بار رو به من تکرار میکند: «خاله تو رو خدا یه دونه بخر» پاسخش را با لبخند میدهم و همین مهر تائیدی است بر تضمین خریدش که به این سو بیاید.
از فاصلهای نزدیکتر چشمانش خیس است. عمر دستهای کوچکش خیلی بیشتر از سن کودکانه خودش است؛ دستهایی چروک و قرمز. دوباره همان فکرهای همیشگی به ذهنم هجوم میآورد و با خودم کلنجار میروم که خریدنم کمکه یا نخریدنم؟! هیچ جواب قاطع و قانعکنندهای برای این سوال ندارم. یا باید پانصدی را از کیفم درآورم و اگر نداشتم بیشتر بدهم و قید بقیهاش را بزنم.
تقریبا هر روز میبینیمشان، تعدادشان مشخص نیست؛ هفت میلیون، دو میلیون یا 20 هزار نفر. دختران و پسرانی پنج تا 14 ساله با چیزهایی که میفروشند. همانقدر که آنها همیشه هستند، تردید بخرم یا نخرم هم با ماست.
خرید از کودکان یعنی تداوم ماندن آنها در خیابان یا نخریدن یعنی بیاعتنایی به وضعیت رقتانگیز آنها؟ اینکه چگونه با این کودکان رفتار کنیم که شخصیت کاملنشدهشان آسیب نبیند. یا چطور نگاه و رفتار توام با ترحم آزاردهندهمان باعث ضربههای روحیشان نشود. اینها مواردی هستند که به کمک چند آسیبشناس اجتماعی جمعآوری شده است.
خوراکیهای مناسب رشد بدهیم
برخی جامعهشناسان معتقدند پولهای ناشی از خرید فال توسط ما، سودی نصیب کودکان فالفروش نمیکند. بنابراین بهتر است به جای آن غذای مناسب و مغذی به این کودکان داده شود. مثلا خشکبار و میوه مفید است و به رشدشان هم کمک میکند. متاسفانه اغلب این کودکان غذای مناسب نمیخورند. پس خریدن مواد غذایی مناسب و شیر کمک خوبی خواهد بود. بنابراین اگر فکر میکنید پول و فال خریدن گزینه مناسبی نیست فراموش نکنید راههای دیگری هم برای
کمک هست.
لباس گرم و مناسب هدیه خوبی است
کاملا روشن است که اغلب کودکان کار لباس مناسبی به تن ندارند. خیلیهاشان هم لباسهای بزرگتر یا کوچکتر از خودشان به تن میکنند که مشخص است برای خودشان خریداری نشده یا اگر شده دیگر اندازهشان نیست؛ خصوصا هنگام سرما و زمستان نیاز به پوشش گرم برای تکتکشان ضروری است. خریدن لباس گرم یا بخشیدن لباس خوب و نو به آنها فکر بسیار خوبی خواهد بود. شاید که دستهای کوچکشان در سرما کمتر بلرزد.
کتاب خوب و مناسب سنشان پیدا کنیم
برای بچههایی که سواد دارند میشود کتاب برد. کتابهایی که متناسب با سنشان است. همین که بتوانند نگاهی به کتابها بیندازند خوب است. خصوصا آنهایی که یکجانشین هستند میتوانند کتاب هم بخوانند.
چانه بزنیم، آنها واقعا فروشندهاند
معمولا این کودکان با التماس و خواهش سعی میکنند چیزهایی را که در دست دارند؛ بفروشند. حوصله به خرج بدهیم. از سر نباید بازشان کرد. با خوشرویی قیمت بپرسیم. طوری رفتار کنیم که احساس ترحم نکنند. حتی چانه بزنیم که گران میدهی، اما دست آخر بخریم. این حس را باید به این کودکان القا کرد که جامعه دشمن آنها نیست و آنها فروشنده هستند نه گدا.
نانآوران کوچک نیازمند توجهند
براساس آمارها، بیشترین گروه کودکان کار در تهران کسانی هستند که در خانه و با خانواده خود زندگی میکنند و به دلیل فقر مجبور به کار در خیابانها شدهاند. این کودکان از خانوادههای کمدرآمد و پرجمعیت آمدهاند و علت بودن آنها در خیابان کسب درآمد است.
این گروه اکثریت کودکان خیابانی را تشکیل میدهند. برخی فعالان حقوق کودک معتقدند، برخلاف تصور عموم، کودکان کار اجیر شده باندهای تبهکاری نیستند و اکثریت آنها با خانواده زندگی میکنند. آنها میگویند اگر باندی هم وجود داشته باشد در حد همان خانواده است که کودکان خود را مجبور به کار در خیابان میکنند.
تصمیمگیری در رابطه با خرید یا عدم خرید از این کودکان سخت است. فعالان حقوق کودک مصرانه تاکید میکنند باید با این کودکان مانند یک انسان معمولی برخورد کرد و با احترام به آنها نگریست. با توجه به شرایط و میزان بالای آسیبپذیری این کودکان پول دادن به آنها چندان خطا نیست. هرچند خوراکی و لباس هم گزینه مناسبی برای جایگزین کردن پول به این بچههاست، اما تا کی میتوان با چنین جایگزینهایی رفع نیاز اصلی آنها را به تعویق انداخت.
شهروندان باید براساس احساسات و عواطف شخصی خود تصمیم بگیرند و به یاد داشته باشند که این کودکان نیازمند هستند؛ نیازی که علاوه بر حق تحصیل و خوراک و پوشاک حس دوست داشته شدن و محبت عاری از ترحم از سوی جامعه را هم شامل میشود.
مرضیه امیری - چمدان (ضمیمیه پنچشنبه - روزنامه جام جم)
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد