به گزارش جامجم، ساعت 9 شب 19 مرداد ماموران پلیس آگاهی در جریان دستبرد به یک طلافروشی در منطقه خانیآباد، خیابان ماهان قرار گرفتند.
با حضور ماموران در محل سرقت و تحقیقات مقدماتی مشخص شد، چهار مرد مسلح با لباسهای یکدست مشکی در حالی که دو نفر از آنها سلاح در دست داشتند، وارد مغازه شده و بعد از سرقت بیش از چهار کیلو طلا و تیراندازی در خیابان، با دو دستگاه موتورسیکلت تندرو فرار کردهاند.
صاحب طلافروشی در اظهاراتش به کارآگاهان گفت: من و برادرم داخل طلافروشی بودیم که چهار نفر سیاهپوش با دو قبضه سلاح وارد مغازه شدند و هر دو نفر ما را از مغازه بیرون کردند. در حالی که دو نفر از آنها مقابل در طلافروشی ایستاده و با تیراندازی هوایی (به حالت رگبار) مانع نزدیک شدن مردم به طلافروشی میشدند، دو نفر دیگر طلا و جواهرات داخل ویترین مغازه را سرقت کردند سپس با دو دستگاه موتورسیکلت بسرعت از محل متواری شدند .
در ادامه مرد طلافروش به تعقیب سارقان پرداخت و با یکی از موتورسیکلتها تصادف کرد. دو سارق که خود را در یک قدمی دستگیری میدیدند، به خودروی مرد طلافروش شلیک کرده و با رها کردن موتورسیکلت با تهدید راننده یک خودروی عبوری، فرار کردند.
کارآگاهان اداره یکم با بررسی سوابق موتورسیکلت به جای مانده از سارقان اطلاع پیدا کردند موتورسیکلت دارای سابقه سرقت در منطقه میدان شهدا بوده و 18 مرداد توسط دو جوان تنومند و قویهیکل، زورگیری شده است .
دستگیری متهمان
سرانجام یکی از مجرمان سابقهدار و از اراذل و اوباش سطح یک تهران به نام علیرضا 31 ساله بهعنوان سارق اصلی موتور شناسایی شد. در ادامه سه متهم دیگر پرونده به نام مراد 35 ساله، داوود 27 ساله و مهرداد 24 ساله نیز شناسایی شدند که این سه نفر نیز همانند علیرضا از محل سکونتهای خود متواری شده بودند .
بررسی سوابق سه متهم مشخص کرد، مراد، متهم تحت تعقیب اداره ویژه قتل پلیس آگاهی تهران است که سه تیر امسال در منطقه 13 آبان و طی یک نزاع و درگیری خیابانی مرتکب قتل شده بود.
سرانجام با انجام اقدامات پیچیده پلیسی، مخفیگاه هر چهار متهم در یک ویلای اجارهای در شهرستان عباسآباد شناسایی شد و در یک عملیات غافلگیرانه با همکاری فرماندهی انتظامی شهرستان عباسآباد هر چهار متهم دستگیر و دو قبضه سلاح با دهها فشنگ جنگی از آنها کشف شد .
اعتراف به سرقت
هر چهار متهم پس از دستگیری به سرقت مسلحانه از طلافروشی، در منطقه خانیآباد اعتراف و عنوان کردند طلاهای سرقت شده را در تهران به یک خریدار اموال مسروقه فروختهاند که این شخص نیز دستگیر و مقادیری از طلا و جواهرات سرقتی کشف شد. متهمان دیروز به محل سرقت منتقل شده و صحنه دستبرد به طلافروشی را بازسازی کردند.
مردم با حضور در مقابل این طلافروشی خواستار برخورد دستگاه قضایی با این افراد بودند. گروهی از شهروندان نیز در شعارهای خود از نیروی انتظامی تشکر کرده و خواستار اعدام این افراد بودند.
2 بار طعمه سارقان شدم
صاحب طلافروشی سهرابی، باورش نمیشد دزدان مسلح طلاهایش به این زودی دستگیر شوند. او در مورد روز سرقت به جامجم گفت: ساعت20 و 40 دقیقه 19 مرداد زنی جوان وارد مغازه شد و پشت سر او دو مرد مسلح نقابدار وارد مغازه شدند و از من خواستند بدون مقاومت طلاها را به آنها بدهم. سرقت در یک دقیقه اتفاق افتاد. برادرم خواست مقاومت کند که یکی از آنها تیری شلیک کرد که به دیوار مقابل او برخورد کرد. دزدان با برداشتن پنج کیلوگرم طلا و ریختن آنها در ساکی سرمهای رنگ فرار کردند.
آنها سوار موتور شدند و ما با زانتیا به تعقیبشان پرداختیم؛ اما وقتی ضربهای به یکی از موتورها زدیم چند تیر به سمت ما شلیک کردند که به بدنه خودرو خورد. فکر کردم این سرقت هم کار اعضای سارقان قبلی مغازه است. 17 اسفند سال گذشته دو مرد مسلح سه کیلوگرم طلا را با تهدید از ما سرقت کردند. در سرقت قبل سارقان با شکستن شیشه ویترین طلاها را سرقت کردند اما بعد از آن مغازه به شیشهنشکن، دوربین مداربسته و آژیر خطر مجهز شد. ما مسائل امنیتی را رعایت کرده بودیم.
کاهش سرقت مسلحانه در پایتخت
رئیس پلیس تهران بزرگ دیروز در حاشیه بازسازی صحنه سرقت توسط دزدان، از کاهش 19 درصدی سرقت در پایتخت خبر داد و گفت: این آمار از مقایسه شمارش سرقتهای مسلحانه از ابتدای سال جاری تاکنون به دست آمده است.
سردار حسین ساجدینیا در ارتباط با سرقت از طلافروشیها نیز گفت: متأسفانه برخی طلافروشان نکات ایمنی را رعایت نمیکنند که همواره از طرف نیروی انتظامی به اصناف آنها توصیه میشود این نکات را که شامل نصب دوربین، سیستم دزدگیر، سیستم آلارم و شیشه نشکن است، رعایت کنند.
در بازسازی صحنه سرقت علاوه بر ساجدینیا، سردار عباسعلی محمدیان رئیس پلیس آگاهی پایتخت نیز حضور داشت.
طلاها را فروختم، پولش را در بانک گذاشتم
علیرضا 31 ساله سردسته باند سرقت مسلحانه از طلافروشی در خیابان ماهان محله خانیآباد است.
چه شد به فکر سرقت افتادید؟
طمع باعث شد تصمیم به سرقت بگیریم. میخواستیم یکشبه پولدار شویم و علاقهای نداشتیم برای به دست آوردن پول خودمان را خسته کنیم،به همین خاطر نقشه سرقت مسلحانه از طلافروشیها را طراحی کردیم.سه روز قبل از سرقت، حوالی خانیآباد پرسه میزدیم که متوجه مغازه طلافروشی در حاشیه خیابان شدیم. از آنجا که محله خلوت و طلافروشی در گوشهای بود، به فکر سرقت افتادیم.
دوستانت را از کجا میشناختی؟
با سه نفر از آنها بچه محل هستم و با مراد چند ماه قبل در زندان آشنا شدم.
نقشه را چگونه اجرا کردید؟
ساعت 8:30 شب 19 مرداد همراه سه همدست دیگرم با دو موتور سیکلت به محل رفتیم و بعد وارد آنجا شدیم.
چگونه توانستید وارد شوید؟
چون در مغازه قفل بود، دوست دخترم که با آژانس به محل سرقت آمده بود، به عنوان خریدار وارد شد و بلافاصله ما مسلحانه وارد شدیم.
چرا آن طلا فروشی را انتخاب کردید؟
محلهای که طلا فروشی در آن بود خیابان پهنی بود و راه فرار زیادی داشت. مغازه در نبش خیابان بود و فاصله زیادی با کلانتری داشت.
بعد از سرقت چه کردید؟
به خانههایمان رفتیم و من با دوست دخترم تماس گرفتم اما او جوابگو نبود. دو روز بعد هم جواب تماسها را نداد به همین دلیل از ترس دستگیری فرار کردیم.
با چهار کیلو طلای سرقتی چه کردید؟
چهار کیلوگرم نبود؛ حین فرار با صاحب مغازه درگیر شدیم و مقداری از طلاها ریخت. ما 5/3 کیلو سرقت کردیم.
سهم خودت از سرقت را چه کردی؟
به یک مالخر به قیمت 51 میلیون تومان فروختم و پولش را در بانک گذاشتم.
می خواستی با پولها چه کنی؟
به جرم سرقت 200 کامپیوتر خودرو چندی قبل دستگیر شدم و میخواستم با این پولها رد مال کنم و رضایت شاکیها را بگیرم.
خودم را از بین میبرم
مراد 36ساله یکی از متهمان سرقت مسلحانه از طلافروشی است. او به خاطر خالکوبیهایش به «امید خالدار» معروف است.
چه شد به فکر سرقت مسلحانه افتادی؟
پنج سال است با علیرضا دوست هستم. سه شب قبل از سرقت با خودروی او مشغول خیابان گردی بودیم که پیشنهاد سرقت را داد. پس از سرقت میتوانستم راحت پولدار شوم. به همین خاطر پیشنهاد او را قبول کردم.
تو سلاح داشتی؟
سلاح را سه سال پیش دوستم برای تسویه حساب با فردی خرید اما از آن استفاده نکرد .من هم سلاح را از او قرض گرفتم؛ اما او در تصادف فوت کرد و آن سلاح دست من ماند.
از روز سرقت بگو؟
آن روز چهار نفری رفتیم و گفتیم اگر موفق هم نشدیم مهم نیست. وارد مغازه شدیم که صاحب آن مقاومت کرد و من هم یک تیر به سمت دیوار شلیک کردم. بعد از سرقت هم فرار کردیم.
خانواده ات میدانند این کار را کردی؟
دو فرزند 17 و هشت ساله دارم و بچه سومم بزودی به دنیا میآید. آنها زندگی من هستند و هیچ خبری از جرایمم ندارند.
در سابقه ات پرونده قتل است، چگونه مرتکب قتل شدی؟
تیرماه امسال دو پسر جوان که حالت عادی نداشتند به سمتم آمدند و چشم تو چشم شدیم. آنها به من حمله کردند و من در دفاع با چاقویی که همراهم بود، یکی از آنها را زدم که جانش را از دست داد.
چرا هربار دستگیر میشدی خودت را با نام دیگری معرفی میکردی؟
همیشه که نه، اما یک بار که به جرم سرقت دستگیر شدم، هویت برادرم را گفتم و به اسم او زندانی شدم.
خالکوبیهای روی بدنت چیست؟
اینها را در تایلند زدم. عاشق خالکوبیام و اگر امکان داشت روی صورتم هم میزدم.
فکر میکردی دستگیر شوی؟
همیشه به همدستانم میگفتم مثل جاروبرقی، جارو شده و دستگیر میشویم. من دیگر طاقت این زندگی را ندارم و وقتی به زندان بیفتم خودم را از بین میبرم.
وقتی بترسی شلیک میکنی
داوود 27ساله، سومین عضو باند سرقت مسلحانه از طلافروشی خیابان ماهان است. خودش میگوید جوشکار ساختمان است و یک دیدار با سردسته باند در قهوه خانه مسیر زندگیاش را تغییر داده است.
همدستانت میگویند تو در سرقت سلاح داشتی.
یک سال قبل در شهرستان به کار جوشکاری مشغول بودم و به جای طلب 5/1 میلیون تومانی اسلحه کلت را همراه 30 فشنگ از صاحبکارم گرفتم.
چه شد به فکر سرقت افتادی؟
من با علی در قهوهخانه دوست شدم و او نقشه سرقت را کشید. من هم چون به پول نیاز داشتم قبول کردم.
از روز سرقت بگو
من با کلت دم در ایستادم تا کسی نزدیک نشود. بعد از برداشتن طلاها فرار کردیم که صاحب طلافروشی تعقیبمان کرد. برای فرار، من و مراد هرکدام چند تیر هوایی شلیک کردیم و بعد خودروی زانتیا را هدف قرار دادیم.
نترسیدی کسی را بکشی؟
آن موقع میترسی و فقط شلیک میکنی .من نمیخواستم از دماغ کسی خون بیاید.
سلاحها را چه کردید؟
در خانه خواهر علیرضا مخفی کردیم.
چگونه دستگیر شدید؟
از ترس دستگیری چند روزی بود به شمال فرار کردیم اما ساعت 5 صبح سه شنبه وقتی در ویلا مشغول خوردن املت بودیم، ماموران سر رسیدند و دستگیر شدیم.
طلاهای سرقتی را چه کردی؟
طلاها را پیش دوستم امانت گذاشتم تا وقتی آبها از آسیاب افتاد آن را بفروشم.
چند ماه قبل هم شما به این طلافروشی دستبرد زدید؟
نه. من اولین بارم بود سرقت انجام میدهم و نمیدانستم قبلا هم از این مغازه سرقت شده است.
مجید غمخوار - حوادث
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد