بررسیهای دقیق آماری نشان میدهد صهیونیستها و یهودیها در مراکز مهم و راهبردی آمریکا سلطه دارند. برای مثال 70 درصد وکلای دادگستری، 60 درصد پزشکان، 77 درصد تجار و 38 درصد کارمندان در این کشور یهودی هستند. بنابراین درک میکنیم چرا آمریکا مستعمره صهیونیست هاست و حفظ موجودیت و امنیت اسرائیل جزو خطوط قرمز ایالات متحده است. صندوق بینالمللی پول که ستون فقرات سازمان ملل است، سازمان تجارت جهانی، شعبه حقوق بشر سازمان ملل و بسیاری دیگر از مراکز و نهادهای به اصطلاح بینالمللی، تحت تاثیر لابیهای صهیونیستها هستند.
قدرت لابی صهیونیستی
یهودیانی که تنها یک درصد از جمعیت آمریکا را تشکیل میدهند آنچنان بر مناصب قدرت در آمریکا سیطره دارند که اجازه نمیدهند هیچ منتقد یا مخالف سیاستهای رژیم صهیونیستی در آمریکا به مناصب اقتصادی و سیاسی دست پیدا کند. لابی صهیونیستها در جامعه آمریکا به اندازهای به قدرت رسیده که اثرگذاریشان در شرایط سیاسی این کشور به یک باور عمومی تبدیل شده است. این باور نه تنها در بدنه جامعه که در سطح مسئولان سیاسی این کشور نیز قابل مشاهده است.
لابی صهیونیستی این شعار را در بدنه مسئولان آمریکا به یک باور تبدیل کرده است که «هر کس دشمنی بیشتری با ایران داشته باشد، از حمایت تلآویو بیشتر بهرهمند خواهد شد.» مخالفت با ایران بزرگترین تابلویی است که هر سیاستمدار آمریکایی باید آن را با خود یدک بکشد، در غیر این صورت نهتنها از سوی لابی صهیونیستی حمایت نمیشود، بلکه خواب حضور در مناصب سیاسی آمریکا را باید به گور ببرد. در حقیقت برای لابی صهیونیستی نه حزب جمهوریخواه دارای اهمیت است و نه حزب دموکرات، بالاتر از آن نه سیاه برایش اهمیت دارد و نه سفید؛ آن چیزی که برای تلآویو حائز اهمیت است، اندیشه اسلامستیزی است. از همینروست که وقتی ران پل مطرح میکند آمریکا باید به جای زبان تهدید از دیپلماسی در برابر ایران استفاده کند، توسط یهودیان آمریکا طرد میشود. این یک واقعیت است که پایتخت ایالات متحده آمریکا نه واشنگتن که تلآویو است. نبض سیاستهای کشور بزرگی چون آمریکا نه در کاخ سفید که در سرزمینهای اشغالی میزند و آمریکا و سیاستمدارانش قدرت خود را وامدار رژیم اشغالگر قدس میدانند. قدرت آیپک (کمیته امور عمومیاسرائیل و آمریکا) کار را به جایی رسانده که ایالات متحده بهطور ناخواسته در استعمار لابی صهیونیست قرار گرفته است بهگونهای که مناسبات ایالات متحده آمریکا تحت تاثیر این رژیم اشغاگر قرار دارد. در واقع از سال 1972 آمریکا تنها کشوری بوده که بهطور انفرادی 42 قطعنامه محکومیت اسرائیل به دلیل نقض قوانین بینالمللی و حقوق بشر را وتو کرده است. از سوی دیگر حمایت آمریکا از اسرائیل بدون در نظر گرفتن هزینه آن، مهر تائیدی است بر این اعتقاد فلسطینیها که واشنگتن ناتوان از ایجاد تغییرات است. بهطور خلاصه میتوان گفت آمریکا به طور مداوم علیه منافع خود عمل میکند تا منافع دولت راستگرای صهیونیستی را تامین کند.
فشارها علیه ایران
جفری بلنکفورت، فعال رسانهای در آمریکا، براین باور است که فشارهای اقتصادی آمریکا علیه ایران اگر برخلاف منافع ملی این کشور هم باشد باز هم با فشارهای لابی اسرائیل در کنگره پیش خواهد رفت. این لابی، واشنگتن را بهعنوان مهمترین مستعمره اشغالی خود در آورده که در آن نامزدهای ریاست جمهوری و کنگره برای این که کمکهایی برای مبارزه انتخاباتی خود به دست آورند و آرای یهودی را داشته باشند، باید عشق و ارادت خود را به اسرائیل نشان دهند. بلنکفورت میگوید: این قدرت یهودی در آمریکاست که این کشور را به سوی جنگ و تنش با ایران سوق میدهد. علاوه بر آن کمیته یهودیان آمریکا به عنوان بازوی سیاست خارجی لابی اسرائیلی در واشنگتن با رهبران و مقامهای نظامی اروپایی و دیگر نقاط جهان لابیگری میکند تا حین این که آمریکا تحریمهایی را علیه ایران وضع میکند، آنها هم مواضع سختتری در برابر تهران اتخاذ کنند. وی میگوید: من فکر نمیکنم آمریکا و ناتو خواهان جنگ با ایران باشند، زیرا پیامدهای اقتصادی آن بسیار وحشتناک خواهد بود. همانطور که جیمیکارتر رئیس جمهور اسبق آمریکا گفته است: چنین جنگی بدتر از آنچه در عراق دیدیم، خواهد بود. در همان هنگام اسرائیل از طریق تسلط بر کنگره آمریکا به فشار برای تحریم ایران به عنوان یک راهحل جایگزین ادامه خواهد داد حتی اگر این فشارها سبب افزایش قیمت نفت و ضربه به اقتصاد آمریکا باشد. این مفسر رسانهای در آمریکا درباره تهدید بستن تنگه هرمز از سوی ایران که بسیاری آن را نه یک پیام نظامی، بلکه یک پیام سیاسی میدانستند، میگوید: تهدید به بستن تنگه هرمز که بیشتر آن در آبهای ایران قرار دارد پاسخی قابل درک نسبت به آخرین دور تحریمها بود که جنگ اقتصادی تمام عیاری را علیه ایران اعلام کرد. آنچه هرگز رسانههای آمریکایی از رهبران سیاسی خود نپرسیدند این بود که «آمریکا چه حقی دارد تا دست به هر نوع جنگی علیه کشور دیگری مانند ایران بزند، کشوری که هرگز به کشور دیگری حمله نکرده و تهدید به حمله به هیچ طرف دیگری از جمله اسرائیل هم نکرده است.»
پاول رابرتز، معاون وزیر اسبق خزانهداری آمریکا، طی مقالهای که هفتهنامه «امریکنفریپرس» آن را منتشر کرده به بررسی وضع فلسطینیان در سرزمینهای اشغالی پرداخته و مینویسد: آمریکا در حقیقت مستعمره اسرائیل است. لابی اسرائیل چنان قدرتی در آمریکا دارد که حتی جیمی کارتر که دوست خوب اسرائیل نیز محسوب میشود، به این دلیل که سیاستهای رژیم صهیونیستی را آپارتاید و نسلکشی آرام فلسطینیان خوانده بود، مورد حمله شدید لابیهای صهیونیستی قرار گرفت.
برای لابی صهیونیستی نه حزب جمهوریخواه دارای اهمیت است و نه حزب دموکرات، بالاتر از آن نه سیاه برایش اهمیت دارد و نه سفید؛ آن چیزی که برای تل آویو حائز اهمیت است، اندیشه اسلام ستیزی است |
رابرتز ادامه میدهد: آن عده معدودی از جمعیت سرزمینهای اشغالی که هنوز وجدان دارند، سعی میکنند علیه رژیم ضدبشری اسرائیل، اعتراض کنند. به طوری که جف هالپر و آنگلا گادفری گلداشتاین، سران کمیته اسرائیلیان مخالف تخریب خانهها با ایجاد این گروه اقدام به اعتراض و مقاومت بدون خشونت علیه تخریب خانههای فلسطینیان ساکن در سرزمینهای اشغالی به دست رژیم اسرائیل کردند.
قوانین بینالملل یک اشغالگر را که از نیروهای نظامیاستفاده میکند، از ربودن زمینهای اشغال شده، منع کرده است . با این حال و با حمایت چند دههای ایالات متحده رژیم صهیونیستی بارها قوانین بینالملل را نقض کرده و آمریکا با وتوی قطعنامههای سازمان ملل متحد از این رژیم حمایت کرده است.
یک روزنامهنگار باسابقه آمریکایی با بیان این مطلب که دولت آمریکا از قدرتش برای جلوگیری از پاسخگویی اسرائیل به قوانین بینالمللی استفاده کرده است، میافزاید: در مارس 2003، راشل کوری شهروند آمریکایی، در مقابل یک بولدوزر اسرائیلی که ساخت شرکت کاترپیلار بود و برای تخریب خانههای فلسطینیان به سرزمینهای اشغالی فرستاده شده بود، ایستاد. اما عمل شجاعانه این زن در اعتراض به تخریب خانههای فلسطینیان موجب آزردگی صهیونیستها شد و راننده اسرائیلی بولدوزر وی را زیر گرفت و به قتل رساند. اما هرگز اسرائیل به خاطر قتل یک شهروند آمریکایی، تحت هیچ پیگردی قرار نگرفت و به کسی پاسخگو نبود.پاول رابرتز، با اشاره به تبلیغات جانبدارانه رسانههای غربی مینویسد: ما همواره در رسانههای آمریکایی که تحت کنترل اسرائیل هستند میشنویم فلسطینیان تروریستهایی هستند که مواد منفجره را به خود میبندند تا اسرائیلیهای بیگناه را بکشند. یا آن که با شلیک موشک به شهرهای اسرائیل، موجب ترس و وحشت مردم میشوند. این در حالی است که با یک نگاه به نقشههای سرزمینهای اشغالی میتوان دریافت چه کسی تروریست واقعی است.
پروپاگاندای صهیونیستها
وی در ادامه گزارش خود با تاکید بر این که موفقیت پروپاگاندای صهیونیست در مواجهه با حقایق واضح موجب جهل و نادانی آمریکاییها شده است، مینویسد: روزنامه صهیونیستی هاآرتص در گزارشی نوشت: «سابقه هر کسی که در دولت آمریکا منصوب میشود باید به طور کامل توسط جامعه یهودیان آمریکایی بررسی شود.» این روزنامه همچنین تاکید کرد هر مقامی رئیسجمهور این کشور برای انتصاب در دولت پیشنهاد میدهد باید مورد تائید لابی اسرائیل نیز باشد.
هاآرتص همچنین چارلز فریمن را که رئیسجمهور اوباما قصد داشت او را به عنوان رئیس شورای اطلاعات ملی منصوب کند، به عنوان یک نمونه ذکر میکند. امریکنفریپرس در اینباره مینویسد: لابی اسرائیل با ممانعت از انتصاب فریمن به بهانه آن که وی گرایشات ضد اسرائیلی دارد، بار دیگر ثابت کرد از رئیسجمهور آمریکا هم قدرتمندتر است. در تلاش بعدی اوباما کوشید چاک هاگل، سناتور جمهوریخواه سابق را به سمت ریاست شورای اطلاعات ملی منصوب کند، اما اینبار نیز هاگل به بهانه آن که سابقهای در حمایت از اسرائیل ندارد، مورد انتقادهای وسیعی قرار گرفت. رابرتز ادامه میدهد: لابی اسرائیل مانع انتصاب هاگل توسط رئیسجمهور اوباما شد. زیرا این فرد نمیخواست در راستای منافع اسرائیل وارد جنگ با ایران شود. همین امر موجب شد تا مورتون کلین، رئیس سازمان صهیونیستی آمریکا، با وی مخالفت کند.
سیاستمدار اسبق آمریکایی توضیح میدهد: ایالات متحده، تنها ابرقدرت دنیا، هیچ صدای مستقلی در امور خاورمیانه ندارد. و قدرت واقعی همچنان در دستان لیبرمن، مهاجر آدمکش، معاون نخستوزیر اسرائیل و وزیر امور خارجه (سابق) این رژیم است. رابرتز میافزاید: این فرد (لیبرمن) سیاست خاورمیانهای دولت اوباما را کنترل میکند. و حتی اوباما را وادار کرده تا دستورش مبنی بر توقف شهرکسازیهای غیرمجاز در سرزمینهای اشغالی را لغو کند. معاون وزیر اسبق خزانهداری آمریکا در انتهای مقاله خود با تاکید بر نفوذ رژیم صهیونیستی در آمریکا مینویسد: «ایالات متحده یک کشور نیست، بلکه یک مستعمره است.»
مستعمره فرهنگی
از سوی دیگر آمریکا مستعمره فرهنگی اسرائیل است و شبکههای سیاسی زیادی در آمریکا در دست صهیونیسم است. البته نکته مهم این است که امپراتوری صهیونیستها در حال ریزش است. شبکههای رسانهای آنها در حال تزلزل است. نسل جدید دنیا حقایق را در شبکههای صهیونیستها نمیبینند و از مجاری دیگر و رسانههای جدید اینترنتی جستجو و پیدا میکنند. در حقیقت کنترل آمریکا دست لابیهای صهیونیستی است. آنها نظریه آشوب را در دنیا پیگیری میکنند و معتقدند اگر هرج و مرج باشد کنترل ملتها راحت تر خواهد شد و از این رو مدام دست به تشویش افکار جهانی و آشوب میزنند. آنها خوب میدانند چگونه هرج و مرج ایجاد و آن را اداره کنند. آنها با استفاده از آثار فرهنگی مثل سینما و تصویر و رسانه مردم را مجاب میکنند که قرار است عدهای شما را بکشند و ناامنی و وحشت ایجاد میکنند و آنها را قانع میسازند این افراد خطرناک هستند. پدیده ایران هراسی و اسلام هراسی در جهان راه انداختهاند. متاسفانه صهیونیستها قدرتمندترین رسانهها را برای رسیدن به اهداف و آمالشان در دست دارند و خود آمریکا نیز، از این قضیه احساس خطر میکند. هالیوود ماشین تبلیغات منفی و ایدئولوژی منفی صهیونیستهاست. هالیوود بدون کمک صهیونیستها نمیتواند کار کند. صهیونیستها یک بمب قوی و خطرناک دارند و آن قدرت و ابزار رسانهای آنهاست. صهیونیسم یک سرطان برای دنیاست که با پول، رسانه و مافیای سیاسی خود را به دنیا تحمیل میکند.
تنفر آمریکاییها از رژیم صهیونیستی
اگرچه لابیهای صهیونیستی، پستهای کلیدی در ایالات متحده را در چنگ خود دارند اما هم اکنون کاخ سفید زیر فشار افکار عمومیبه نوعی وارد منازعه با آنها شده و در این میان موضوع مذاکرات هستهای ایران به سوژهای برای تشدید اختلافات تبدیل شده است. در حقیقت، آمریکاییها دیگر حاضر نیستند به عنوان یک مستعمره، هزینه اقدامات رژیم صهیونیستی از جیب آنها پرداخت شود و همین موضوع موجب تشدید اختلافات آنها شده است. موج تنفر از جنایات ضد بشری رژیم صهیونیستی، علیرغم سانسور شدید رسانههای وابسته در آمریکا قابل لمس است و بسیاری از مالیاتدهندگان آمریکایی از این که آنها هزینههای اقدامات ضدبشری اسرائیل را پرداخت کنند ابراز نارضایتی میکنند.
معصومه زارع
بینالملل
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد