توانایی شناخت منافع یا راههایی که بشر به واسطه آن بهتر و کاملتر میتواند منافع خود را تأمین کند، در زبان اغراقگونه و آمیخته به تزئینات ادبی میشود «نبوغ». آدام اسمیت به ما نشان میدهد به جای اینکه در جستجوی نبوغ باشیم در جستجوی کاری باشیم که با توانایی متقاعد کردن دیگران از طریق آن، منافع خود را تأمین کنیم. البته این نتیجه تلویحی سخن اوست، در حقیقت آدام اسمیت در این فراز از ثروت ملل میخواهد به نکته بسیار مهمی از نظر تاریخ اشاره کند و آن اهمیت تقسیم کار است.
تقسیم کار؛ بستری برای ظهور استعدادها
تنوع مشاغل اساسا تنها برآمده از استعدادهای خرد متفاوت نیست، بلکه با رشد یک جامعه بستری برای ظهور تفاوت استعداد میشود. همه ما به نان نیاز داریم، اما اگر نان موردنیازمان را خود از ابتدا تا انتها درست میکردیم، دیگر هیچکس کاری جز تهیه مواد اولیه و پخت نان نداشت. تقسیم کار زمانی میسر میشود که پول و بازار عرضه و تقاضا بهوجود بیاید. تا زمانی که پول یا قراردادهای بشری برای مبادله وجود نداشت آدمها متوجه رهایی بخش بودن تقسیم کار نمیشدند. در حقیقت، پول بخشی از تکامل اجتماع بود که به تقسیم کار و تبلور مهارتها و استعدادها و نبوغهای مختلف که بخشی از تکامل بشر است، کمک کرد.
آدام اسمیت در کتاب ثروت ملل خود، تقسیم کار را ناشی از گرایشی معین در سرشت بشر به «معامله، دادوستد پایاپای و مبادله یک چیز با چیز دیگر» میداند. با این توضیح اسمیت استعدادهای مختلف را در بازار مبادله قابل ارزیابی میداند، اگر استعداد ما به حدی برسد که آدمها برایش حاضر باشند چیزی به ما بدهند و کار مارا یا نتیجه و تولید آن را در ازای آن چیز بگیرند، آن وقت ما میتوانیم به استعداد خود اطمینان داشته باشیم. به غایت رساندن و پخته کردن این استعداد را در یک جامعه درست که تقسیم کار در آن میسر میشود، در نهایت میتوان نبوغ نامید. پس چه استعدادها و چه نبوغهایی را میتوان تصور کرد که در جامعه رشد نیافته ـ که مشاغل در آن به شکل تخصصی تقسیم نشده است ـ هدر رفتهاند؟
رشد جامعه به موازات رشد افراد
اسمیت در کتاب اول ثروت ملل، بخش دوم مینویسد: تفاوت بین منشهای بسیار بیشباهت مثلا تفاوت فیلسوف با کارگر بیشتر برخاسته از عادت، رسم و آموزش است تا از طبیعت. هنگام تولد و در طول شش تا هشت سال نخستین زندگی، شاید [فیلسوف و کارگر] بسیار شبیه هم بودهاند و نه پدر و مادر، نه همبازیهایشان نمیتوانستند هیچ تفاوت قابل ملاحظهای بین آنها تصور کنند. در حدود سن معین یا کمی پس از آن است که در مشاغل بسیار متفاوتی استخدام میشوند. تفاوت استعدادها پس از آن مورد توجه قرار میگیرد و بسیار گسترش مییابد، تا اینکه برای فیلسوف دشوار میآید به هیچ شباهتی اعتراف کند، اما بدون سامانِ بده بستان و مبادله هر شخص میباید، هر نوع وسیله ضروری و آسایش زندگی را که به آن نیاز میداشت، خود برای خویش تحصیل کند. همه باید وظایف مشابهی میداشتند و کارهای مشابهی و چنان تفاوتی در استخدام وجود نداشت که بتواند موردی برای چنین اختلاف عظیم استعدادها شود.
این مساله در نهایت به منزله سود خصوصی و خیر عمومی است. جامعه رشد میکند به آن اندازه که افراد رشد کنند، همه بهرهمند میشوند به آن اندازه که هر فرد خود از استعدادی بهرهمند شود.
سهراب شکیب
جامجم
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد