در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
وقتی اسم مراسم نامتعارف و چشم و همچشمی میآید، همه ذهنشان به سمت بادا بادا مبارک بادا میرود، اما بهتراست کمی دقیقتر نگاه کنید تا متوجه شوید که نشان دادن پول و ثروت حتی در آخرین سفر زندگی که برگشتی هم ندارد، این روزها باب شده و اموات محترم که خدا رحمتشان کند، خیری از این گونه بریز و بپاشها نخواهند برد و بازماندگان محترم که قرار است در اینگونه مراسم بیاعتباری دنیا را شاهد باشند و درسی بگیرند برای مابقی روزهای باقیمانده بیشتر به زرق و برق دنیا دلبسته میشوند و فراموش میکنند این عجوزه هزار داماد به متوفی وفا نکرد و تنهایش گذاشت.
آداب و رسوم ما از تولد و ازدواج تا مرگ، خوبیهایی دارد و بدیهایی که ما به عنوان انسان اهل تفکر باید آنها را غربال کنیم. قبل از اینکه در مورد تجملات دست و پا گیر آخرین سفر با هم صحبت کنیم بد نیست سری به یکی از این مراسم بزنیم. تسلیتی بگوییم و با نحوه مرگ به شیوه با کلاس آشنا شویم. بعد از آن کمی واقعبینانهتر میتوانیم به دنبال راهی برای تغییر در تقلیدهای اشتباه فرهنگیمان باشیم.
یک دقیقه سکوت به جای فاتحه
وقتی خبر فوت آقای رادمند را شنیدم، خیلی ناراحت شدم، پیرمرد مهربان و خوشسیمایی که همیشه خوش برخورد و خندان بود. البته سالهای گذشته از او خبری نداشتم. وقتی بیشتر فرزندانش از ایران رفتند او هم راهی خارج شد و حدود ده سالی بود که با همسرش خارج از ایران زندگی میکرد و در سال یکبار به خانهشان در ایران سری میزدند و کارهای بانکیشان را انجام میدادند و دوباره راهی میشدند. من هم فرصت نکرده بودم در این سر زدنهای کوتاهمدت، به دیدنشان بروم و حالا او وصیت کرده بود که در ایران به خاک سپرده شود.
صبح روز خاکسپاری که به در منزلشان رفتیم اولین چیزی که به چشم من خورد ازدحام پلاکاردهای نصب شده مشکی رنگ برای تسلیت در منزلشان بود. صدای قرآن نمیآمد و همه خیلی آرام با لباسهای زیبا و آرایشهای مخصوص مراسم خاکسپاری در انتظار جمع شدن بقیه و راهی شدن به سمت بهشت زهرا بودند. وسیله عمومی تهیه نشده بود و همه با ماشینهایشان راهی شدند و ما هم به دنبالشان. خیلی وقت بود که به مراسم خاکسپاری نرفته بودم، اما فکر نمیکردم تکنولوژی در اینگونه مراسم هم موثر باشد و مرور زمان بتواند این تغییرات زیر بنایی را ایجاد کند.
اقوام درجه یک متوفی در تمام طول مراسم عینکهای آفتابیشان را به چشم داشتند و گاهی دستمالی را به نشانه پاک کردن قطره اشکی به زیر عینک میبردند. کفشهای پاشنه بلند و آرایشهای البته تیره و مناسب عزا به همراه کت و شلوارها و کراواتهای تیره رنگ باعث شده بود نتوانند وارد قطعه شوند و به خاطر خاکی شدن ظاهرشان کمی دورتر دست بر آتش داشته باشند. مراسم خیلی بیسر و صدا و در کمال آرامش انجام میشد. تاج گلهای خیلی بزرگی که از طرف دوستان فرزندان آقای رادمند آورده میشد یا حتی از طرف دوستانی که نتوانسته بودند بیایند، فرستاده میشد خیلی زیبا و خیرهکننده بود.
پارچه ترمهای که روی پیکر آن مرحوم کشیده بودند تا ظروفی که مخصوص پذیرایی بر سر مزار بود، همه شیک و باسلیقه بودند و بعدها متوجه شدیم به یکی از شرکتهایی که مخصوص چنین مراسمی است واگذار شده و پول و هزینه زیادی هم پرداخت کردهاند تا هیچ چیز کم نباشد حتی نوازنده فلوت!
برای شب هفت دعوتید
مراسم روز سوم در یک مسجد مجلل برگزار شد و در همان مراسم کارتهایی برای شبهفتم به برخی از مهمانان داده شد. یکی از آن مهمانان که افتخار دعوت به آن ضیافت را پیدا کرده بود، من بودم که با دیدن سر و شکل مهمانان در مراسم خاکسپاری و مراسم روز سوم، تنها مشکلم این بود که با چه لباسی در مراسم حاضر شوم.
باید یک لباس مجلسی و شیک به رنگ مشکی تهیه میکردم. مراسم در یک هتل در نواحی شمال تهران برگزار شد. از دم در تاج گلهای بزرگ با گلهای گرانقیمت که با روبان مشکی تزئین شده بود، برای خوشامد صف کشیده بودند و روی آنها با خط درشت اسامی اهداکنندگان به منظور مطلع شدن صاحبان عزا و جبران این هزینه انشاءالله در شادیهایشان، نوشته شده بود.
بعد از ورود به سالن هتل، برای چند لحظه از دیدن عکس بزرگ آن مرحوم مغفور که با شمعهای زیبا و گلهای ارکیده تزئین شده بود، میخکوب شدم.
به رسم مراسم آن طرف آبی جای نشستن مهمانها مشخص شده بود. بر سر میزی که برایمان تعیین شده بود نشستیم و مشغول دیدن فیلم مرحوم در مراسمهای ازدواج فرزندانش شدیم. بعد از آن کسی در نهایت هنر کمی فلوت محزون نواخت و یکی از فرزندان در مورد پدر و خوبیهایش حرف زد. در نهایت مهمانان برای صرف شام دعوت شدند و من یکی از مجللترین سفرههای زندگیام را دیدم.
انواع غذاها و دسرها بر سر میز وجود داشت. غذاهای دریایی و زمینی، دسرهای کشورهای مختلف. نمیدانم فاتحهای خوانده شد یا نه اما مراسم آبرومندانه بود، البته فکر میکنم بیشتر خانواده او از این مراسم بهره بردند. در هر صورت پیرمرد خندهروی ما رفت و در سرزمین مادریاش به خاک سپرده شد و بعد از مراسم هفت هرکدام از فرزندان به سرزمین موعود خود برگشتند .
دستهگلهای غولپیکر و سنگ قبرهای میلیونی
شنیدهاید که میگویند، خانه آخرتت آباد؟ بچه که بودم فکر میکردم قرار است خانهای بسازند و برایش یک در بزرگ و زیبا قرار دهند و هرچه آدم بهتری باشی جایی که در آن تو را خاک میکنند شیکتر و سرسبزتر خواهد بود. شاید دلیل آن این بود که یکبار مقبره خانوادگی مجللی را دیدم و فکر میکردم همه در اتاقهایی خانوادگی دفن میشوند. بعدها که متوجه شدم قبر و سنگ قبر چیست بازهم فکر میکردم سنگ قبرهای بزرگ و زیبا و گل و گیاههای زیاد معنی همان خانه آخرتت آباد است، اما فقط من در دنیای کودکانهام چنین تصور غلطی نداشتم، خیلی از بزرگترها هم اینطور فکر میکنند. سری به بهشت زهرا بزنید و خودتان ببینید تصور خیلی از ما در مورد خانه آخرتت آباد چیست. اینکه جای قبر کجا باشد و سنگش چقدر زیبا باشد مطمئنا برای متوفی فایدهای ندارد، اما خانواده او هستند که حظ بصری میبرند و شاید برای همین خیلی از سالمندانی که از خانههای سالمندان خصوصی به بهشت زهرا منتقل میشوند هم سنگهای آنچنانی خواهند داشت. ما انسانهای قرن بیست و یکمی بیشترین اهمیت را به خودمان و لذتهایمان میدهیم حتی اگر دیدن یک سنگ قبر آنچنانی برای نزدیکانمان باشد.
مشکل اینجاست که گاهی فلسفه هر چیز را فراموش میکنیم، مثلا قبر برای گذاشتن جسم متوفی است و سنگ روی آن یک یاد بود که اطرافیان بتوانند به او سر بزنند، فاتحهای بخوانند و برایشان یادآوری شود که دنیا ماندگار نیست. اصرار برای دفن کردن در یک قطعه گران و سفارش سنگ قبر با قیمت بالا، تنها دل بازماندگانی را شاد میکند که اینجا هم به دنبال نشان دادن توانایی مالی خود هستند. برای کسی که میرود، این چیزها هیچ ارزشی ندارد.
تشریفات، آن هم در آخرین سفر
اینکه مد باشد به جای ماشین عروس از هلیکوپتر استفاده شود، روی میزهای سالن عروسی گلهای گرانقیمت بگذارند یا برای به دنیا آمد یک فرزند در تالاری لوکس مهمانی مفصلی بگیرند، هر چند اشتباه اما آنقدر تاسفانگیز نیست که گاهی شنیده میشود مراسم شبهفتی در یک هتل گرانقیمت با منویی کامل و سبد گلهایی تشریفاتی البته با روبان سیاه برگزار شده است. اصطلاحی بین ما مرسوم است که به متوفی میگوییم: دستش از دنیا کوتاه شده است. برای او سوت پایان مسابقه زده شده و دیگر نمیتواند کاری انجام دهد، اما برای خانوادهاش چنین نیست.
برگزاری مراسم عزاداری یک زنگ هشدار به زندگان است و میتواند یک توشه راه برای فرد از دست رفته باشد. اگر این چشم و همچشمیها باب شود، هر کس عزیزی را از دست میدهد دیگر مشکل فقدان وسوگواری نخواهد داشت، بلکه نگران برگزاری مراسم به گونهای است که از دیگران بهتر باشد و آبرویش حفظ شود.
ریخت و پاشهای پرهزینه و اسرافهایی که هیچ ثمری جز معذب شدن روح متوفی ندارد، در فرهنگ کشوری که مسلمان است و اعتقادات دینی دارد نباید وجود داشته باشد.وقتی در این شهر افرادی هستند که از خوردن یک وعده غذای گوشتی در هفته محرومند. وقتی کودکانی بدون لباس گرم در زمستان به مدرسه میروند، سفره چند رنگ برای مراسم چهلم اشتباهی مضاعف است در حالی که میتوان با هزینه صحیح این پول،آرامش و مغفرت برای عزیزی ایجاد کرد که دیگر دستش از دنیا کوتاه شده است.
هفت شب و هفت روز مراسم
در هر کشوری با توجه به دین و فرهنگ آن کشور، نحوه خاصی از مراسم عزاداری مرسوم است. حتی در کشور ما به دلیل قومیتهای مختلف این مراسم در شهرهای مختلف هم تا حدی با هم متفاوت است. اما به طور کلی مراسم خاکسپاری، ختم، شب هفت، چهلم و سالگرد در تمام مناطق مرسوم است. اینکه ما با یکدیگر همدردی میکنیم جزو صفات خوبمان محسوب میشود، اما گاهی مراسم اولیه در حالی که خانواده داغدار و شوکزده است با مخارج و حاشیههایی همراه خواهد بود که فشار مضاعفی را بر فرد سوگوار وارد خواهد کرد.
اینکه همه فامیل در روز خاکسپاری مهمان خانواده متوفی هستند هم خود حکایتی دارد. از طرفی در برخی خانوادهها رسم است تا روز ختم خانه متوفی را خالی نگذارند و افرادی که عزیزی از دست دادهاند باید به فکر پذیرایی و شام و ناهار فامیل نیز باشند. این در حالی است که در این روزها افراد نیاز به خلوت و سکوت و تنهایی دارند. در حالی که در دین ما درست رفتاری متفاوت سفارش شده است.
امام صادق میفرمایند: هنگامیکه جعفر بنابیطالب به شهادت رسید، رسولخدا(ص) به فاطمه زهرا(س) دستور داد تا سه روز غذا طبخ نموده و برای همسر و خانواده او ببرند و این به صورت یک سنّت جریان پیدا کرد که برای صاحبان مصیبت سه روز غذا ببرند.
ما مراسم میگیریم تا...
مرگ واقعهای است که هر انسان در پایان حیات خود آن را تجربه میکند. آداب و رسوم و اعتقادات درباره مرگ قسمتی از فرهنگ انسانها و جوامع را تشکیل میدهد. امروزه به دلیل رشد و پیشرفت فناوری و حرکت جوامع به سمت صنعتیشدن و رواج شهرنشینی، آداب و رسوم نیز رنگ دیگری به خود گرفته و دچار تجملات و زواید بسیاری شده است.شاید یکی از مهمترین عوامل رواج یافتن تشریفات زائد در مراسم سوگواری و مجالس ختم و فاتحهخوانی، این است که نمیدانیم علت اصلی چنین مراسمی چیست. ما مراسم میگیریم تا بازماندگان را تسلی دهیم. آنها که عزیزی را از دست دادند را تنها نگذاریم و در غمهایشان هم کنارشان باشیم. حمایت کنیم و نگذاریم احساس تنهایی داشته باشند.ما مراسم میگیریم تا به خودمان به عنوان بازماندگان و نفرات بعدی این سفر تذکر دهیم که دنیا ماندگار نیست و نباید برای چند روزی که در آن هستیم زندگی ابدیمان را فراموش کنیم. یاد قیامت، مرگ، معاد، روز حساب و... بسیار سازنده است و انسان را از خواب غفلت بیدار میکند.
ما مراسم میگیریم تا حقی را که عزیزی در زمان حیات به گردن ما داشت بعد از مرگ او جبران کنیم با خواندن فاتحهای و نمازی و قرآنی. از حقوق مسلم مومنان نسبت به یکدیگر عیادت به هنگام بیماری، شرکت در تشییع جنازه، حضور در نماز میت، وجوب غسل میت و دفن و کفن اوست. اینکه مومنین در نماز میت و قنوتهای آن به نیکوکار بودن میت شهادت میدهند و برایش دعا میکنند و در مجلس ترحیم برای مغفرت و علو درجات او آیاتی از قرآن را تلاوت میکنند و بر او رحمت میفرستند روشن است که تأثیر بسیار زیادی در وضعیت او خواهد داشت، اما بدیهی است که در اینجا نیز باید نیّت را خالص کرد تا تأثیر این اعمال قطعی شود.
گذشتهها گذشته
در گذشته زمانی که کسی از دنیا میرفت خانواده متوفی به بستگان و آشنایان خبر میدادند و تلاش میکردند مقدمات خاکسپاری و مراسم او را فراهم کنند تا فرد فوت شده با احترام هر چه تمامتر کفن و دفن شود. در برخی شهرها بستگان دورتر تا هفت روز برای بازماندگان طعام تهیه میکردند تا بتوانند قدمی برای تسکین درد و کاهش غم و اندوه آنان بردارند، بدون اینکه چشمداشتی برای انجام این کار داشته باشند. همچنین کسانی که وضعیت اقتصادی مناسبی نداشتند، اهالی محل و بستگان تا حد توان کمک میکردند تا جنازه روی زمین نماند و با آبرومندی مراسم او برگزار شود. امروزه این خبرها نیست یا باید افرادی که داغدار هستند خودشان به دنبال جور کردن مراسم و تشریفات باشند یا اینکه کار را به شرکتهای مخصوص بسپارند که در منوی پیشنهادیشان از قبر 200 هزار تومانی تا چند ده میلیون تومانی و همچنین پلاکاردها و خرما و حلوای تزئین شده و بقیه مخلفات وجود دارد. موارد فوق مختص کسانی است که توانایی پرداخت خرج و مخارج درگذشت عزیزشان را دارند که از این میان طبقه خاصی قادر به برگزاری مراسم باشکوه سوگواری هستند؛ اما کسانی که تمکن مالی ندارند چه باید بکنند؟ بعضی افراد زیر قرضهای سنگین میروند تا متوفیشان را آبرومندانه راهی سفر آخرت کنند. سفری که لباس آن جیب ندارد و نمیشود با خود چیزی را برد.
گزینههای جایگزین روی میز
اگر اندکی در مخارج صرفهجویی کنیم و تجملات را کنار بگذاریم و باور کنیم بسیاری از کارهایی که به نام متوفی انجام میدهیم به کام خودمان است، میتوانیم کارهای زیبا، ماندگار و پر فایدهای هم برای او و هم خودمان انجام دهیم. میتوانیم با هزینههای زائد خاکسپاری و سوگواری مشکلات بسیاری از نیازمندان جامعه را برطرف کنیم. اعمال خیری چون صاحب خانه کردن یک زوج جوان نیازمند، نجات یک زندانی از بند، فراهم کردن سرمایه کار برای چند جوان بیکار، تامین هزینه تحصیل، تهیه جهیزیه، مداوای بیماران نیازمند، گرفتن دست فقرا و نیازمندان، پیش قسط ودیعه مسکن و... که این عمل علاوه بر برکاتی که برای بازماندگان دارد خیرات و برکات فراوانی نیز به روح متوفی که در آن دنیا بشدت نیازمند خیر و نیکی است میرسد. کسی را میشناسم که بهجای هزینه برای مادر خود، ده ویلچر با امکانات خوب تهیه کرد و به بیمارستانها بخشید. بیمارستانهایی که در مناطق محروم هستند و امکانات بالایی ندارند، این کار مفیدتر است یا دادن یک شام مفصل به اقوام به بهانه شبهفت؟ بنابر آنچه گفته شد بهتر است به سنتهای گذشته برگردیم و پیش از آنکه این آداب و رسوم دست و پاگیر تبدیل به یک آسیب اجتماعی و بحران شود، مراسم سوگواری را تبدیل به مجالس تذکر کنیم و با حذف زواید و تجملات، ضمن بزرگداشت عزیز از دست رفته در جهت رضای الهی قدم برداریم و از اتلاف سرمایههای مادی و معنوی خویش جلوگیری کنیم.
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در واکنش به حمله رژیم صهیونیستی به ایران مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
رییس مرکز جوانی جمعیت وزارت بهداشت در گفتگو با جام جم آنلاین:
گفتوگوی «جامجم» با سیده عذرا موسوی، نویسنده کتاب «فصل توتهای سفید»
یک نماینده مجلس:
علی برکه از رهبران حماس در گفتوگو با «جامجم»: