در جنوبی‌ترین منطقه پایتخت زمزمه «الغوث الغوث» فضای بزرگ‌ترین آرامگاه کشور را پر کرده است. در تاریکی بهشت زهرا (س) افرادی خود را با یک جوشن کبیر و قرآن کنار قبر عزیزانشان رسانده بودند تا شب قدر را آنجا سحر کنند.
کد خبر: ۸۱۵۷۴۴

شمعی، روشنایی شب تار آنهاست و فارغ از دلبستگی‌های دنیا از همه وابستگی‌ها دل کنده بودند تا با درک ایستگاه پایانی زندگی برای بخشش گناهان، قرآن به سر بگیرند و صدای «العفو العفو»آنها به آسمان گره بخورد. به سمت قبرهای جدید که می‌روی، افرادی در دل خاک خانه کرده‌اند که سال قبل در این شب‌ها بی‌خبر از سرنوشت خود، از خدای خود می‌خواستند گناهان آنها را پاک کرده و بهترین مسیر را در زندگی مقابلشان قرار دهد.

در این شب‌ها خانواده‌ها به یاد سال‌های قبل کنار قبور آنها احیا گرفتند تا همچون سال‌های قبل این شب‌ها نیز کنار هم باشند. سعید که سه ماه قبل پدرش را در یک سانحه از دست داده است، می‌گوید: هر سال همراه پدرم به مسجد محل می‌رفتیم و شب قدر را سحر می‌کردیم. او همیشه در این شب از خدا بهترین مسیر را برای زندگی طلب می‌کرد و سرانجام او به آرزویش رسید. امسال در مراسم احیا در کنارم نیست، اما می‌دانم او با رفتنش به چهار بیمار زندگی بخشید و خدا از طریق پدرم بهترین مسیر زندگی را برای اهدای عضو مقابل ما قرار داد.

پیرزن همراه خود رادیویی کوچک آورده و دعای جوشن کبیر را گوش می‌دهد. کنار قبر دختر جوانش نشسته و زیر لب دعا را زمزمه می‌کند. «من سواد ندارم. هر سال دخترم کنارم می‌نشست و دعا می‌خواند و من زمزمه می‌کردم. امسال دیگر او کنارم نیست و من با رادیو آمدم تا باز هم کنار او احیا کنم. وقتی دعا از رادیو پخش می‌شد حس می‌کردم دخترم نیز کنارم است و با من دعا می‌خواند.

شهدای گمنام نیز امسال میزبان مهمان خدا بودند که شب قدر را گمنامانه با صدای «الغوث الغوث» سحر کردند. زمینیانی که دست به سوی آسمان بلند کرده و از خدای خود می‌خواستند همچون شهدا بهترین راه را نشانشان دهد. فانوس‌ها و شمع در کنار قبور چراغ هدایتی برای یافتن شهیدی گمنام است. کنار هر کدام از قبور جوانانی را می‌بینی که چفیه‌ای روی سر خود انداخته‌اند تا شناخته نشوند و برخی از آنها بعد از غروب آفتاب خود را به آنجا رسانده بودند تا جایی خلوت برای راز و نیاز کنار شهدا پیدا کنند. آنها شهدا را واسطه بین خود و خدا قرار داده‌اند تا امسال بهترین مقدرات برایشان نوشته شود.

زوج جوان قبل از ماه رمضان جشن عروسی خود را برگزار کرده بودند و در اولین سال زندگی مشترک کنار قبور شهدا آمده بودند تا شب قدر را با شهدای گمنام سحر کنند. «برای رسیدن به همسرم خیلی سختی کشیدم. یک روز که به دیدن عموی شهیدم آمده بودم با قبر شهید گمنامی روبه‌رو شدم. نمی‌دانم چه شد که کنار آن قبر نشستم و با آن شهید درد دل کردم. بعد هم از او خواستم تا کمکم کند. مشکلات را پشت سر گذاشتم و بالاخره با دختر مورد علاقه‌ام ازدواج کردم. این شهدا شاید گمنام باشند، اما حلقه واسط بنده و خدا هستند. امشب هم کنار قبر همین شهید آمدیم تا پیش خدا ضامن مقدرات امسال ما باشد.»

در کنار قبور شهدا نیز پدر و مادران را می‌بینی که به سختی خود را کنار قبر فرزند شهید خود رسانده‌اند و نوای الغوث الغوث آنها سکوت هر شب بهشت زهرا را شکسته است.

دبیر گروه حوادث

محمد غمخوار

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰
فرزند زمانه خود باش

گفت‌وگوی «جام‌جم» با میثم عبدی، کارگردان نمایش رومئو و ژولیت و چند کاراکتر دیگر

فرزند زمانه خود باش

نیازمندی ها