این تصمیمگیری در ظاهر خیرخواهانه و از روی عشق و محبتی است که فرد به همسرش دارد، اما در عمل همیشه اینطور نیست و ممکن است مشکلاتی در پی داشته باشد و طرف مقابل را در مسیری ناخواسته قرار دهد.
همسرم به حرفم گوش نمیدهد
حسین ناراحت وارد اتاق مشاوره شد. نمیدانست در برابر رفتار همسرش چه واکنشی باید نشان دهد. او زندگی و همسرش را دوست داشت و نمیخواست آنها را از دست بدهد، اما زن جوان اصرار داشت که آنها باید از هم جدا شوند.
او به مشاور میگوید: «پیش از ازدواج همدانشگاهی بودیم، یک سال با هم همکار بوده و در یک شرکت کار میکردیم. بعد از چهار سال آشنایی و شناخت همدیگر، تصمیم به ازدواج گرفتیم و الان هم پنج سال است با همسرم زندگی میکنم.
زندگی ما زبانزد همه بود و همه میدانستند ما چقدر به هم علاقه داریم، اما حالا چیزی نمانده همین زندگی شیرین که سالها در آرزویش بودم، به خاطر بچه به جدایی برسد. دلم نمیخواهد فقط به خاطر بچه زندگیام از هم بپاشد. ازدواج که کردیم، با هم قرار گذاشتیم تا چند سال و تا زمانی که اوضاع زندگیمان بهتر شود و خانهای بزرگتر بخریم، بچهدار نشویم. همین کار را هم کردیم و تا سه چهار سال اول زندگی، به فکر بچه نبودیم.
کمی که وضعمان بهتر شد، تصمیم گرفتیم بچهدار شویم. تا ماههای اول خبری نبود و همه میگفتند صبر داشته باشید و عجله نکنید. تا یک سال پر از دلهره و اضطراب بودیم، اما هرچه گذشت کمتر نتیجه گرفتیم. کمکم داشتیم به این نتیجه میرسیدیم که ما هرگز پدر و مادر نخواهیم شد.
دکتر گفت، مشکل از همسرم است و درمان ساده نخواهد بود. هرچه میگذشت اوضاع بدتر میشد و من و همسرم سر هر چیز بیاهمیتی مشاجره و دعوا میکردیم. چند بار زنم قهر کرد و به خانه پدرش رفت و من رفتم و آوردمش.
یک بار که رفته بود، وقتی از او خواهش کردم که به خانه برگردد، جلوی خانوادهاش تو روی من ایستاد و گفت نمیآیم. شرایط طوری شد که پدر و مادرش دخالت کردند و او را به خانه بازگرداندند. در طول مسیر مدام میگفت من به تو حسی ندارم و دوست ندارم به زندگی با تو ادامه بدهم، اما من میدانستم مشکل کجاست و چرا همسرم بد اخلاقی میکند.
به او میگفتم صبر داشته باش همه چیز درست میشود، زندگی که فقط بچه داشتن نیست. به او میگفتم من برای بچهدار شدن و پدر شدن با تو ازدواج نکردم که حالا که بچهدار نمیشویم، از تو جدا شوم، اما او باز حرف خودش را میزد. حتی کار به جایی رسید که چند جلسه پیش مشاور خانواده رفتیم، ولی باز حرف خودش را میزند و به هیچ عنوان راضی به زندگی نیست.
همسرم را مدام آرام میکنم و میگویم مهم نیست بچهدار شویم یا نه. من نمیخواهم حرمت بین من و همسرم شکسته شود؛ آن هم به خاطر بچه. من همسرم را دوست دارم و نمیخواهم او را از دست بدهم. از او خواستهام یک فرصت کوتاه به من بدهد تا به نحوی این مشکل را حل کنیم. او زن بسیار حساسی است و همه چیز را زود به دل میگیرد.
گاهی حرفهایی میزند که حسابی ناراحتم میکند. به من میگوید من با این جدایی به تو شانس پدر شدن را میدهم، حتی برای اینکه من را وادار به ازدواج دوباره کند، یک ماه تمام با من قهر بود و حرف نمیزد.»
همدیگر را دوست بدارید
دکتر افسر افشارنادری، جامعهشناس: زمانی که دو نفر همدیگر را برای زندگی انتخاب میکنند؛ آنهم زندگی مداوم، باید با مهر و محبت تا آخر عمرشان با هم زندگی کنند و ادامه بدهند، چون بقیه چیزها وسیله زندگی هستند، اما ما همیشه تاکیدمان بر این است که خانه داریم یا نداریم؟ بچه داریم یا نداریم؟ اما هدفمان زندگی است. اگر زوجی بچه ندارند، این همه بچه بیسرپرست وجود دارد که آنها هم روزی پدر و مادر داشتند. این را در نظر بگیرید که پدر و مادری که در حال حاضر بچه دارند، فرزندشان پس از 20 سال ازدواج میکند و سر خانه و زندگی خودش میرود و باز پدر و مادر تنها میمانند. بچه بیسرپرست هم میتواند همان بچه خودشان باشد و بچه بیسرپرستی را بزرگ کنند و تحویل جامعه دهند، اما چیزیکه همیشه در جامعه و فرهنگ ایرانی وجود داشته این بوده که باید بچه داشته باشید تا زندگیتان ادامه پیدا کند. این نوع طرز تفکر باعث شده با آمدن بچه، مهر و محبت میان آنها از بین برود. برای اینکه پدر ومادر تمام محبتشان را به بچه داده و خودشان را فراموش میکنند. این در حالی است که بچه پس از مدتی دنبال زندگی خودش میرود. این فرهنگ غلطی است که در جامعه ایرانی وجود دارد؛ غافل از این که ما همدیگر را انتخاب میکنیم نه بچه را.
فقط به دنبال بچهدار شدن هستیم و بچه داشتن تبعات و آسیبهایی به دنبال دارد. اولین آسیب آن این است که یک خلأ روانی برای فردی ایجاد میشود که به دیگری علاقهمند است و او را میفرستد سراغ زن یا مرد دیگری تا بچهدار شود. در واقع این خلأ برای هر دو فرد ایجاد میشود، نه یک نفر. حرف ما این است که همه چیز زندگی بچه داشتن و بچهدار شدن نیست. بچههای بیسرپرست مثل یک لوح پاک هستند و زوجهایی که نابارور هستند و فرزندی ندارند، میتوانند آنها را در یک محیط پاک پرورش دهند. در سطح جامعه نیز وقوع این مساله آسیبهایی به دنبال دارد.
بچه مهم است، اما ضامن خوشبختی نیست
نسیم کمونه، روانشناس: در شروع بحث ابتدا باید به فشار اجتماعی اشاره کنیم. فشار اجتماعی به پدیدهای گفته میشود که در آن، فرهنگ غالب در آن اجتماع شخص را مجبور میکند طبق میل و فرهنگی که در جامعه جریان دارد، رفتار کند. در بعد دیگر، ما پدیده ساعت اجتماعی را داریم که در آن از شخص انتظار میرود در سن خاص و زمان خاصی کار خاصی را انجام بدهد. یعنی به طور مثال در زمان خاصی از دانشگاه فارغالتحصیل شود، در سن خاصی ازدواج کند و بعد هم دو سه سال دیگر بچهدار شود. زوجینی که سالهای متمادی بهرغم تلاشهای فراوان برای بچهدار شدن، نتوانند بچهدار شوند، از نظر ساعت اجتماعی و فشار اجتماعی، تحت فشار روانی هستند و در این روند و به خاطر بچهدار نشدن ممکن است هدف پرسش بسیاری از اطرافیان و دوستان خود قرار گیرند و شما نمونهاش را میبینید که میپرسند چرا بچهدار نشدی؟ سنت دارد بالا میرود چرا هنوز باردار نشدهای؟ اولین پرسش ما از زوجین این است که اصلا هدف ما از ازدواج چیست؟ هدف درواقع رسیدن به آرامش است و آرامش چطور به دست میآید؛ با تعهد و صمیمیت و دوستی که همسران باید در میان خود داشته باشند، اما الزاما اینطور نیست که ما آرامش را حتما با داشتن بچه و بچهدار شدن به دست بیاوریم. ما زوجهایی هم داریم که بچه دارند، اما متاسفانه رنگ آرامش را نمیبینند. موضوع دیگری که باید به آن توجه داشت این که توجه صرف و کامل به بچهدار شدن در زندگی میتواند تبعاتی از دو بعد فردی و اجتماعی به دنبال داشته باشد. از بعد فردی، وقتی فرد نابارور از همسرش جدا میشود، درگیر انزوا شده و افسرده میشود و حتی نمیتواند دوباره ازدواج کند. برای اینکه میداند ظاهرا چه عیب بزرگی دارد. فرد سالم و همسر او از این قضیه مستثنا نیست و او نیز درگیر احساس گناه میشود که علاقهاش به زندگی را به خاطر داشتن بچه نادیده گرفته و دچار یک نوع خودسرزنشگری میشود. در بعد اجتماعی نیز طبیعتا قبح طلاق از بین میرود و افراد فکر میکنند تا کوچکترین مشکلی پیش میآید، باید از هم جدا شوند. در حالی که میتوانند راهحلهای مختلفی را امتحان کنند و روابط را بهینهسازی کنند. در وجود هر زن و مردی حس پدری و مادری کردن وجود دارد و میتوانند این حس و محبتشان را نثار بچه دیگری کنند که بچه واقعی آنها نیست. میدانیم که بچه فاکتور مهمی است، اما به این نکته هم باید توجه داشته باشیم که تعیینکننده و تمامکننده نیست. با تعهد و صمیمیتی که زوجین به یکدیگر دارند، میتوانند این راه سخت را برای یکدیگر هموار کنند.
لیلا حسین زاده / تپش (ضمیمه چهارشنبه روزنامه جام جم)
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
دانشیار حقوق بینالملل دانشگاه تهران در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
یک پژوهشگر روابط بینالملل در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح کرد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتوگوی «جامجم» با نماینده ولیفقیه در بنیاد شهید و امور ایثارگران عنوان شد