تولید هر نوع برنامه تلویزیونی یا فیلم سینمایی برای کودکان (و نه درباره کودکان) شاید در ظاهر کاری آسان به نظر برسد، اما در باطن عملی است دشوار و واجد ویژگی‌های حساس زیاد. روان‌شناسان کودک و متخصصان امور رسانه سال‌هاست به نقش پررنگ برنامه‌های تصویری در حیطه آموزش و پرورش کودکان پی برد‌ه‌اند و این قضیه که کودکان در مقابل رسانه‌های صاحب‌نفوذی مثل تلویزیون و سینما بسیار تاثیرپذیر هستند، موضوع هزاران مقاله و برنامه جدی در طول تاریخ رسانه‌های تصویری شده است.
کد خبر: ۸۱۲۸۶۳
کودکان در انتظار دوره طلایی تلویزیون

بنابر همین میزان نفوذ، ساخت برنامه‌ برای کودکان به مراتب دشوارتر از ساخت برنامه برای مخاطب بزرگسال است، زیرا فرد بالغ قدرت تشخیص دارد و می‌تواند درست را از نادرست تشخیص دهد، اما مخاطب کودک به دلیل عدم بلوغ ذهنی و فرهنگ تصویری بسیار محدودی که دارد، بسرعت تحت ‌تاثیر آنچه که می‌بیند، قرار می‌گیرد و این موضوع در مقیاسی به اندازه یک کشور، بسیار مهم است؛ زیرا یک نسل را می‌توان با استفاده مناسب از برنامه‌های تلویزیونی بخوبی پرورش داد و نکات آموزشی فراوانی را از طریق برنامه‌های سرگرم‌کننده به آن آموخت. درواقع یکی از کلیدی‌ترین راه‌های ایجاد خلاقیت و پرورش قدرت تفکر در کودک‌ تصویر است و در این میان، سینما و بخصوص تلویزیون نقش بسیار مهمی دارند.

فیلمسازی بزرگان سینما برای کودکان

سابقه تولید آثار ویژه کودکان و نوجوانان در کشور ما تقریبا عمری معادل عمر ورود تلویزیون به کشور دارد. از همان دوران تلویزیون خصوصی برنامه‌های مخصوص کودکان از تلویزیون پخش می‌شد‌ اما شکل جدی‌تر و اصولی‌تر این تولیدات بازمی‌گردد به زمان تاسیس کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان. درواقع اهمیت دادن به پرورش کودکان از طریق آثار تصویری، اول از همه در کانون به شکل اصولی پایه‌گذاری و سرمنشاء تولید آثار فاخری برای کودکان و نوجوانان، حتی در سال‌های بعد از پیروزی انقلاب شد. تولیدات تصویری کانون علاوه بر کتاب‌هایی با موضوعات بسیار متنوع، بر ساخت فیلم‌های کوتاه و انیمیشن متمرکز بود و استادان بنامی مثل عباس کیارستمی، داریوش مهرجویی، نورالدین زرین‌کلک و عبدالله علیمراد شروع به ساخت فیلم‌های سینمایی‌مستند و انیمیشن برای کودکان کردند. در سال‌های بعد از انقلاب و همان اوایل دهه 60، گروه کودک و نوجوان در صداوسیما کارش را با جدیت ادامه داد و حتی این دهه را می‌توان دهه طلایی برنامه‌های کودک و نوجوان، هم در سینما و هم در تلویزیون دانست.

نسل پرورش یافته در کانون پرورش فکری با حضور در تلویزیون و تولید برنامه‌های مختلف آموزشی و بخصوص برنامه‌های عروسکی، دست به تولید آثار بسیار ماندگاری در این حوزه زدند. درواقع تربیت نسل جدیدی برای انقلاب از مهم‌ترین اهداف صداوسیمای جدید بود. هنرمندان جوان و تازه‌نفس هم با انگیزه و انرژی فراوان مشغول کار شدند تا همگام با پخش کارتون‌های مطرح خارجی، یک دهه طلایی برای کودکان و نوجوانان آن زمان کشور شکل بگیرد. مرضیه برومند با تیمی از مستعدترین بازیگران، عروسک‌گردانان و صداپیشگان جوان آن دوران مثل ایرج طهماسب و حمید جبلی‌فاطمه معتمدآریا و دیگران مشغول برنامه‌سازی شد و آثار مهمی مثل «مدرسه موش‌ها» و «خونه مادربزرگه» را تولید کرد. بیژن بیرنگ و مسعود رسام به تهیه و نگارش برنامه‌های بسیار موفق و محبوبی مثل «محله برو بیا»، «محله بهداشت»، «در خانه» و «چاق و لاغر» پرداختند.

بسیاری از بازیگران بزرگ تئاتر و سینمای ایران در حال حاضر، در اوج جوانی در مجموعه‌های محله بهداشت و محله برو بیا جلوی دوربین رفتند؛ مثل اکبر عبدی، آتیلا پسیانی و حمید جبلی. حسین افصحی در همان سال‌ها مجموعه دوست‌داشتنی «باز مدرسه‌ام دیر شد» را با هنرنمایی اکبر عبدی روانه آنتن کرد که بسیار مورد توجه مردم قرار گرفت. نکته مهم در مورد همه این آثار، هماهنگی بی‌نظیر فرم و محتوا بود. درواقع برنامه‌سازان آن دوران، همگی تحصیلکردگان معتبرترین دانشکده‌های هنر کشور بودند که همگی با انرژی و انگیزه و البته دانش زیاد، وارد حوزه برنامه‌سازی کودک و نوجوان شدند. این نسل از هنرمندان، علاوه بر عشق و علاقه، نسبت به کار کودک آگاهی و اشراف کامل داشتند و برنامه‌های تولید شده توسط آنان علاوه بر ابعاد سرگرم‌کننده فراوان، بار آموزشی اصولی و دقیقی هم داشت و مبتنی بر فرهنگ داخلی بود. به همین علت بیشتر کارهای تولید شده در آن دوران با وجود پیشرفت‌های فراوانی که در همه وجوه صورت گرفته‌ هنوز تازه و جذاب و دست‌نیافتنی به نظر می‌رسند.

به عنوان مثال، در مجموعه خونه مادربزرگه، دوستی و همزیستی مسالمت‌آمیز بین گونه‌های مختلف و حتی متضاد، به شکلی ظریف و هنرمندانه برای کودکان به تصویر درآمده بود و در آن سگ و گربه و گربه و جوجه بتدریج در طول داستان یاد می‌گرفتند که می‌توانند بدون مشکل با هم زندگی کنند و حتی همدیگر را دوست بدارند. تاثیر آموزش از طریق چنین برنامه‌ای که همه اجزای آن به شکل هنرمندانه‌ای کنار یکدیگر قرار گرفته بودند‌روی کودکان بسیار زیاد بود. وقت و حوصله زیادی که برومند و گروهش روی شخصیت‌پردازی عروسک‌ها‌ ساخت آنها، صداپیشگی کاراکترها و حتی ساخت دکور مناسب گذاشته بودند، بخوبی نشان می‌دهد که برخلاف تفکری که در سال‌های اخیر بر برنامه‌سازی کودک سایه افکنده و نشان از سردستی بودن کارها دارد، تولید برنامه برای مخاطب کودک و نوجوان از حساسیت بسیار زیادی برخوردار است و این همان نکته‌ای است که در آن سال‌ها در تلویزیون به شکلی تقریبا ممتاز مورد توجه قرار می‌گرفت. جلب توجه نوجوانان به رعایت مسائل فرهنگی و بهداشتی در مجموعه‌های محله بهداشت و محله برو بیا نیز حاکی از این است که نگاه مدیران وقت گروه کودک و نوجوان در این زمینه و توجه آنها به حساسیت موضوع تا چه اندازه تحسین برانگیز بوده. اقتباس درخشان کیومرث پوراحمد از مجموعه کتاب‌های «قصه‌های مجید»، شاهکار هوشنگ مرادی کرمانی نیز نشان از یک حلقه این روزها مفقوده دارد؛ دوره طلایی ادبیات کودک و نوجوان در آن ایام ناخودآگاه تاثیرش را روی سینماگران هم گذاشت و دست آنها را برای اقتباس‌های خوب تا حد زیادی گشود.

فاصله گرفتن از دوران طلایی

پرداختن به درخشان‌ترین مجموعه کودک و نوجوان در تاریخ تلویزیون ایران، یعنی مجموعه «کلاه ‌قرمزی» هم خودش مثنوی هفتاد من کاغذ می‌طلبد. حاصل کار ایرج طهماسب و حمید جبلی و گروه خبره آنها به قدری بی‌نظیر بود که این مجموعه بعد از گذشت ربع قرن از تولید آن، همچنان سرپا و در جذب مخاطب و آموزش کودکان و نوجوانان، با فاصله زیادی از دیگر برنامه‌ها بی‌رقیب است.

همین شکوفایی ظهور کرده در برنامه‌های تلویزیون در آن دوره طلایی، به طور طبیعی به سینما هم راه پیدا کرد و در فاصله ده ساله بین نیمه دهه‌های 60 و 70، سینمای کودک و نوجوان هم یک دوره طلایی را سپری کرد؛ به طوری که آثار درخشان و مهم سینمای این حوزه بر عکس 20 سال گذشته که موارد آن کمتر از انگشتان یک دست و محدود به تولیدات همان نسل از برنامه‌سازان بوده، شامل بیش از 20 عنوان فیلم سینمایی می‌شود. تولید آثار بسیار موفق و پرفروشی مثل کلاه‌قرمزی و پسرخاله، مدرسه پیرمردها، دزد عروسک‌ها، سفر جادویی، پاتال و آرزوهای کوچک، بهترین بابای دنیا، گربه آوازه‌خوان و چند اثر مهم دیگر، از تاثیر برنامه‌های موفق تلویزیونی روی رونق سینمای کودک و نوجوان حکایت می‌کند؛ تاثیری که متاسفانه در سال‌های اخیر تا حد زیادی مغفول مانده و باعث شده برنامه‌های موفق این حوزه، همچنان در انحصار همان نسل از سازندگان مثل زوج جبلی ـ طهماسب و مرضیه برومند باشد و سینما و تلویزیون هنوز نتوانسته‌اند حتی به نزدیکی آن دوران هم برسند.

در مورد چرایی این ناکامی می‌توان دلایل بسیاری را برشمرد. دانشکده‌های هنر در کشور در تربیت نسل‌‌های جدیدی از هنرمندان مستعد و باانگیزه تقریبا ناکام بوده‌اند. برنامه‌سازی کودک و نوجوان تا حدی منحصر شده به پخش آثار وارداتی و ساخت جنگ‌های مجری‌محور و زنده که خبری از آن هوشمندی‌های سابق در آن نیست. نویسندگان برنامه‌های کودک و نوجوان علی‌رغم در اختیار داشتن امکاناتی به مراتب بیشتر از آن دوران و وجود نعمتی مثل رایانه در زمینه پویانمایی، از خلق آثاری ماندگار و تاثیرگذار عاجز بوده‌اند. توفیق مجموعه خوبی مثل «شکرستان»، نشان‌دهنده این است که مخاطب ایرانی هنوز به تولیدات فاخر و فکر شده وطنی ایمان دارد، ولی این‌که چرا نمی‌توان چند برنامه دیگر با استانداردهای شکرستان تولید کرد، نکته‌ای است عجیب. تربیت نسل‌های مختلف یک کشور، نیازمند ساماندهی کردن آموزه‌هایی است که باید مبتنی بر عناصر فرهنگ داخلی باشد، بنابراین دل‌ بستن به محصولات وارداتی را به نوعی می‌توان تقدیم کردن عرصه فرهنگ به دیگران و پذیرفتن خطر گمگشتی هویت فرهنگی و تناقضات ذهنی در نسل‌های جدید تلقی کرد.

کار در عرصه کودک نیازمند تخصص است. برنامه‌سازان این عرصه، نویسندگان و همه عوامل تولید باید بخوبی به روحیات کودک، ویژگی‌های روانی و شناختی، احساسات، انگیزه‌ها و ادراکات او اشراف داشته باشند. هر نوع جهل و نبود شناخت در این عرصه، می‌تواند به لغزش‌های‌ جبران‌ناپذیری که حاصل آن ضایعات فرهنگی است، منجر شود. پس باید کار را دست کاردان سپرد. استفاده از روان‌شناسان حوزه کودک در اتاق فکرهای گروه کودک و نوجوان تلویزیون، آموزش دقیق برنامه‌سازان و تحقیق و پژوهش علمی و وسیع در مورد نیازهای کودک و جامعه از نکاتی است که رعایت آنها می‌تواند یک دوره طلایی دیگر را در این حیطه رقم بزند.

همان‌طور که رونق برنامه‌های استاندارد کودک در شرایط سخت جنگ، به سینما هم سرایت کرد و دو عنصر مهم آموزش و سرگرمی را استادانه به هم پیوند داد، چرا نشود در شرایط آرام فعلی به چنین درخششی اندیشید و در فکر احیای آن بود؟ حاصل همکاری و همفکری تهیه‌کنندگان باسواد و خوش‌فکر، روان‌شناسان و محققان و درنهایت هنرمندان خبره و خوش‌ذوق می‌تواند برنامه‌سازی کودک و نوجوان را از رکود نسبی فعلی برهاند. در سال‌های اخیر شاید به لحاظ کمی در ساخت برنامه‌های این حوزه موفق بوده‌ایم، اما به لحاظ کیفی هنوز خلأ‌های زیادی وجود دارد و جا برای پیشرفت بسیار است. موفقیت برنامه‌هایی مثل شکرستان یا عمو پورنگ نشان می‌دهد مخاطب ایرانی هنوز تشنه برنامه‌های خوب وطنی است و به این نوع برنامه‌ها بیشتر اعتماد می‌کند تا محصولات وارداتی و گروه کودک و نوجوان را می‌توان دوباره به محله برو بیا تبدیل کرد.

جـــام‌جــم

مهـران باقی

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰
فرزند زمانه خود باش

گفت‌وگوی «جام‌جم» با میثم عبدی، کارگردان نمایش رومئو و ژولیت و چند کاراکتر دیگر

فرزند زمانه خود باش

نیازمندی ها