هرکس در این جهان، شهری آرمانی و آرزویی ایمانی برای خود دارد. هنگامی که این آرزو و آرمان در آدمی به شیفتگی و دلدادگی تبدیل شود بیبیم و هراس شده و در او، نیرویی شکل میگیرد که به آن «عشق پاک» گفته میشود؛ عشقی که با وارستگی، راستی و دوستی درآمیخته و تمام ناخوشیهای روزگار و ناگواریهای زندگانی را برای آدمی شیرین و دوست داشتنی میکند؛ همچنان که آب شور دریا برای ماهی، گوارا و زندگیبخش است.
زبان کنایی شاعر ـ صائبتبریزی ـ ناظر به این است که در راه عشق، دشواریها و نامرادیهای بسیار وجود دارد؛ همچنان که تلخی و شوری آب دریا. اما عاشق حقیقی، همانند ماهی است که از این تلخیها و ناهمواریها هراسی ندارد و شیرینی حیات خود را در همین تلخیهای زندگانی یافته است. هنگامی که اندوه شادی میشود، عشق آفریده شده و تلخی با شیرینی برابر میشود.
شاعر، هنرمندانه با این برابر کردن و اندازهگیری میان عاشقان و ماهیها، از یکسو و تلخیهای عشق و آب دریا از سویی دیگر، ما را به مضمونی تامل برانگیز و ژرف متوجه میکند: اینکه اگر عشق و شوقی برای رسیدن به معشوقی و معبودی در میان باشد، تلخی ظاهری به شیرینی باطنی تبدیل میشود.
آیا این خوشی و بیپروایی، نتیجه گونهای معرفت نمیتواند باشد؟
آیا در این تبدیل، نتیجه این معرفت همان حقیقت و زیبایی اَزَلی نیست که در عاشق حقیقی بروز کرده و او را بیپروا و دلیر و شادکام گردانیده است؟
آیا وقتی شادکامی به تجربه احساس خشنودی و خرسندی تبدیل میشود، ماندگار نمیماند؟
سعدی مبر اندیشه که در کام نهنگان
چون در نظر دوستنشینی همه کام است
عبدالحسین موحد/ پژوهشگر ادبیات
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد