سروان میری در اتاق کارش مشغول بررسی پروندهای بود که صدای زنگ تلفن همراهش بلند شد. خود را سریع به تلفن رساند تا قبل از بیدار شدن بچهها صدای زنگ را قطع کند. وقتی به تلفن جواب داد، افسر کلانتری 16 تهران از سقوط مرموز دختر جوانی از طبقه چهارم خوابگاه خبر داد. کارآگاه آدرس خوابگاه را گرفت و راهی محل حادثه در شرق تهران شد.
خودروی کلانتری و آمبولانس پزشکی قانونی مقابل خوابگاه توقف کرده بودند. ماموران کلانتری از دانشجویان که خیلی ترسیده بودند میخواستند اطراف محل حادثه را خلوت کنند تا گروههای مختلف کار خود را به راحتی انجام دهند. سروان ابتدا خود را به محل کشف جسد رساند. خون زیادی از سر دختر جوان روی زمین جاری شده بود. پزشک جنایی پس از معاینه جسد گفت: علت مرگ ضربه مغزی است. شدت ضربه به حدی بوده که دختر جوان در دم جان سپرده است.
کارآگاه سپس همراه افسر کلانتری راهی طبقه چهارم ساختمان شد. در طول مسیر گروهبان در گزارش خود گفت: نرگس دانشجوی سال دوم رشته فیزیک و اهل یکی از استانهای غربی بود. دو هماتاقی او برای درس خواندن به کتابخانه خوابگاه رفته بودند و او در زمان حادثه تنها بود. با شنیدن صدای فریاد او دانشجویان و نگهبان به محوطه آمده و با جسد او روبهرو شده بودند. در ابتدا از نگهبان خوابگاه تحقیق کردم که او مدعی شد، زمان حادثه در اتاق نگهبانی نشسته بودم که ناگهان صدای فریاد دختر جوان و اصابت جسمی با زمین را شنیدم. ابتدا فکر کردم دانشجویان با هم درگیر شده اند. اما وقتی خود را به ساختمان رساندم نرگس را بی جان روی زمین دیدم.
افسر کلانتری ادامه داد: تحقیقات از دانشجویان و هماتاقیهای او نشان داد، نرگس دختر آرامی بود و اغلب روی تختش دراز میکشید و کمتر با دانشجویان حرف میزد. او چندی قبل عاشق یکی از دانشجویان میشود و قرار بود با هم ازدواج کنند که پسر جوان در یک تصادف جان خود را از دست میدهد. از آن زمان نرگس دچار مشکلات روحی و گوشهگیر شده بود.
کارآگاه وارد اتاق 403 در طبقه چهارم شد. بههم ریختگی در اتاق دیده نمیشد و همه وسایل سر جایش بود. او به سمت بالکن رفت بخشی از لبه دیوار نیم متری خوابگاه خراب شده و خاک و سیمان روی بالکن ریخته بود. جسد دختر درست مقابل بالکن روی زمین افتاده بود.
سروان از افسر کلانتری خواست، دو هم اتاقی نرگس را برای تحقیق به اتاق بیاورد. دو دختر جوان شوکه شده بودند و یک لحظه گریه شان قطع نمیشد.
لیلا ابتدا وارد اتاق شد و درباره نرگس گفت: دو سال است با نرگس دوست هستم. او دختر درس خوان و سر زندهای بود. ترم دوم با پسری به نام محسن آشنا شد و قرار بود با هم ازدواج کنند. محسن پسر خوبی بود و عاشقانه به نرگس ابراز محبت میکرد. اما ناگهان همه چیز به یکباره خراب شد و محسن در یک سانحه رانندگی جان خود را از دست داد. این موضوع ضربه سختی برای نرگس بود و او تغییر رفتار داد. نه علاقهای به درس داشت و نه زندگی. همیشه روی تخت دراز میکشید و به سقف خیره میماند. امشب من و مژگان برای درس خواندن به کتابخانه رفته بودیم. با صدای جیغ و فریاد متوجه حادثهای بد در خوابگاه شدیم. خود را به مقابل در رسانده و با جسد نرگس روبهرو شدیم. او سرانجام بهدلیل شکست عشقی دست به خودکشی زد.
مژگان نیز در بازجوییها حرفهای هم اتاقیاش را تکرار کرد و گفت: نرگس نتوانست در برابر غم از دست دادن محسن طاقت بیاورد و خودکشی کرد.
صبح روز بعد کارآگاه در گزارش نهایی خود با اشاره به سهدلیل، مرگ نرگس را براثر خودکشی اعلام کرد.
پاسخ معمای کورس مرگ
سروان میری با توجه به دو دلیل زیر اشکان را بهعنوان قاتل معرفی کرد:
1ـ زمانی که اشکان مدعی بود به باشگاه سوارکاری آمده میثم به قتل رسیده بود پس اگر او راست گفته بود همان ابتدا جسد را دیده بود.
2ـ وجود ماسه در محل جنایت نشان میداد قاتل از پیست اسبسواری وارد رختکن شده است.
در مسابقه این هفته 1012 نفر از خوانندگان تپش شرکت کردند که 403 نفر پاسخ صحیح دادهاند. از میان خوانندگانی که پاسخ صحیح دادهاند سامان مشیری از گلپایگان برنده اعلام میشود.
شما خواننده گرامی با اشاره به 3 دلیل کارآگاه برای اثبات خودکشی نرگس میتوانید در مسابقه معمای پلیسی شرکت کنید. پاسخ خود را همراه نام و نام خانوادگی به شماره 300011224 پیامک کنید.
وحید شکری / تپش (ضمیمه چهارشنبه روزنامه جام جم)
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
دانشیار حقوق بینالملل دانشگاه تهران در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
یک پژوهشگر روابط بینالملل در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح کرد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتوگوی «جامجم» با نماینده ولیفقیه در بنیاد شهید و امور ایثارگران عنوان شد