استاد شهید مطهری در پاسخ به این پرسش می فرماید: «حقیقت این است که این مدح و ذمّ، از آن نیست که انسان یک موجود دو سرشتی است؛ نیمی از سرشتش ستودنی است و نیمی دیگر نکوهیدنی؛ نظر قرآن به این است که انسان همهی کمالات را بالقوّه دارد و باید آنها را به فعلیّت برساند و این خود اوست که باید سازنده و معمار خویشتن باشد.
شرط اصلی وصول انسان به کمالاتی که بالقوّه دارد «ایمان» است. انسانِ منهای ایمان، کاستی گرفته و ناقص است. چنین انسانی حریص است، خون ریز است، بخیل و مُمسک است، کافر است، از حیوان پست تر است، از ایمان، تقوا و عمل صالح و کوشش در راه خدا بر می خیزد. به وسیلهی ایمان است که علم از صورت یک ابزار ناروا در دست نفس اماره خارج می شود و به صورت یک ابزار مفید در می آید.(یادداشت های استاد مطهری، ج1)
آیات ستایشگر انسان
اول باید روشن شود که فلسفه کرامت انسان در قرآن چیست و چه نکاتی در آیه کرامت بیان شده است: «وَ لَقَدْ کَرَّمْنا بَنِی آدَمَ وَ حَمَلْناهُمْ فِی الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ وَ رَزَقْناهُمْ مِنَ الطَّیِّباتِ وَ فَضَّلْناهُمْ عَلیکَثِیرٍ مِمَّنْ خَلَقْنا تَفْضِیلا.» (الاسراء/70) و به راستی ما فرزندان آدم را گرامی داشتیم. و او را در خشکی و دریا به حرکت در آوردیم و به آنها از روزی های پاکیزه بخشیدیم و بر بسیاری از آفریده های خود برتری دادیم.
یکی دیگر از ویژگی های انسان از نظر قرآن، داشتن علم ویژه ای است که خداوند به انسان داده و او به ملائکه عرضه کرده و زمینه پذیرش و خضوع ملائکه شده است: وَ عَلَّمَ آدَمَ الْأَسْماءَ کُلَّها ثُمَّ عَرَضَهُمْ عَلَی الْمَلائِکَةِ فَقالَ أَنْبِئُونِی بِأَسْماءِ هوُلاءِ إِنْ کُنْتُمْ صادِقِینَ. و آنان پس از آگاه شدن از حقیقت این اسما، چنین پاسخ دادند: قالُوا سُبْحانَکَ لا عِلْمَ لَنا إِلاَّ ما عَلَّمْتَنا
مسجود فرشتگان
یکی از مبانی کرامت و از نشانه های ارزش وجودی انسان در قرآن، سجده فرشتگان بر انسان است. خداوند در سوره اعراف می فرماید: وَ لَقَدْ خَلَقْناکُمْ ثُمَّ صَوَّرْناکُمْ ثُمَّ قُلْنا لِلْمَلائِکَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلاَّ إِبْلِیسَ لَمْ یَکُنْ مِنَ السَّاجِدِینَ.(اعراف/11) خداوند در آغاز انسان ها را آفریده، سپس به او صورت انسانی داده و در همین صورتگری بوده است که خواسته او را خلیفه در روی زمین قرار دهد.(بقره/30)
از تعبیر جعل به جای خلق استفاده برده و آنگاه به ملائک دستور داده تا انسان را سجده کنند، از این آیه نه تنها استفاده می شود که انسان و نه آدم دارای مقام والا و متعالی است، بلکه برتری انسان بر ملائکه نیز استفاده می شود، زیرا اگر موجودی کامل تر از ملائکه و افضل بر آنها نبود، درست نبود که وجود کامل بر وجود ناقص خضوع و کرنش کند.
نکته دیگر، آنکه هر چند ملائکه در آغاز نسبت به خلیفه شدن انسان اعتراض داشتند، اما پس از آنکه معلوم شد انسان با همه اوصاف و خصوصیات بشری همچون فسادگری و خونریزی، باز ویژگی دارد که ناچار به اعتراف قصور فهم خود است، آنگاه که خداوند دستور به سجده می دهد، بلافاصله آنها هم (فَسَجَدُوا) سجده می کنند و این برتری را می پذیرند.
نکته سوم: آنکه در سجده ملائک به آدم خصوصیتی نیست تا کرامت برای آدم تنها ثابت شود، چون جعل خلیفه ناظر به انسان است و کرامت از بنی آدم است، دلیلی ندارد که کرنش و خضوع مخصوص آدم باشد، به ویژه آنکه آیه فوق (اعراف/11) سجده به آدم پس از آن مطرح می شود که خداوند در خطاب به همه انسان ها و از باب ذکر نعمت و امتنان می گوید: وَ لَقَدْ خَلَقْناکُمْ ثُمَّ صَوَّرْناکُمْ ثُمَّ قُلْنا لِلْمَلائِکَةِ اسْجُدُوا لآدَمَ فَسَجَدُوا إِلاَّ إِبْلِیسَ لَمْ یَکُنْ مِنَ السَّاجِدِینَ، یعنی سجده ملائکه به عنوان پدیدهای تاریخی بوده و در پدیده های تاریخی عینیت لازم است. در آن زمان به جز آدم کس دیگر نبوده است.
نکته دیگر و شاهد بر عمومیت سجده تعبیراتی است که در سوره حجر بیان شده است. در آنجا مسئله به صورت کلی آمده است: وَ لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ مِنْ صَلْصالٍ مِنْ حَمَإٍ مَسْنُونٍ (حجر/26) وَ إِذْ قالَ رَبُّکَ لِلْمَلائِکَةِ إِنِّی خالِقٌ بَشَراً مِنْ صَلْصالٍ مِنْ حَمَإٍ مَسْنُونٍ* فَإِذا سَوَّیْتُهُ وَ نَفَخْتُ فِیهِ مِنْ رُوحِی فَقَعُوا لَهُ ساجِدِینَ. (حجر/28ـ29) یعنی سجده ملائکه جنبه شخصی نداشته و ناظر به کلیت انسان با ویژگی او بوده است.
هر چند سخن درباره اشرف مخلوقات بودن انسان نگاهی دیگر به انسان و ارزش اوست، اما از آن جا که قرآن با تعابیر مختلف درباره جایگاه انسان سخن گفته، این تعبیر هم در نشان دادن کرامت انسان می تواند قابل توجه باشد
انسان، اشرف مخلوقات
یکی دیگر از شواهد کرامت ذاتی، آیاتی است که قرآن، انسان را اشرف مخلوقات می داند و خلق انسان را در نیکوترین صورت معرفی می کند و خداوند با آفرینش وی به کاری که انجام گرفته آفرین باد میگوید.
هر چند سخن درباره اشرف مخلوقات بودن انسان نگاهی دیگر به انسان و ارزش اوست، اما از آن جا که قرآن با تعابیر مختلف درباره جایگاه انسان سخن گفته، این تعبیر هم در نشان دادن کرامت انسان می تواند قابل توجه باشد.
قرآن کریم پس از شرح چگونگی آفرینش انسان و سیر مراحل آن می گوید: اللَّهُ الَّذِی جَعَلَ لَکُمُ الْأَرْضَ قَراراً وَ السَّماءَ بِناءً وَ صَوَّرَکُمْ فَأَحْسَنَ صُوَرَکُمْ وَ رَزَقَکُمْ مِنَ الطَّیِّباتِ ذلِکُمُ اللَّهُ رَبُّکُمْ فَتَبارَکَ اللَّهُ رَبُّ الْعالَمِینَ.(مومنون/14) آنگاه آفرینشی دیگر پدید آوردیم، آفرین باد بر خدا که بهترین آفرینندگان است.
در جایی دیگر آمده است: لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ فِی أَحْسَنِ تَقْوِیمٍ. (تین/4) به راستی انسان را در نیکوترین اعتدال آفریدیم.
این توصیف ها هر چند ناظر به بهترین آفرینش و نیکوترین صورت انسان است، اما سخنان دیگری در قرآن آمده است که برتری انسان به گونهای روشن تر را بیان می کند: وَ لَقَدْ کَرَّمْنا بَنِی آدَمَ وَ حَمَلْناهُمْ فِی الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ وَ رَزَقْناهُمْ مِنَ الطَّیِّباتِ وَ فَضَّلْناهُمْ عَلی کَثِیرٍ مِمَّنْ خَلَقْنا تَفْضِیلاً. (اسراء/70) تنها به انسان کرامت بخشیده، بلکه او را بر بسیاری از آفریده ها برتری داده است. به همین دلیل می توان به موقعیت انسان از نگاه قرآن به عنوان اشرف مخلوقات و در بهترین حالت، سخن گفت.
دارای علم ویژه خداوند
یکی دیگر از ویژگی های انسان از نظر قرآن، داشتن علم ویژه ای است که خداوند به انسان داده و او به ملائکه عرضه کرده و زمینه پذیرش و خضوع ملائکه شده است: وَ عَلَّمَ آدَمَ الْأَسْماءَ کُلَّها ثُمَّ عَرَضَهُمْ عَلَی الْمَلائِکَةِ فَقالَ أَنْبِئُونِی بِأَسْماءِ هوُلاءِ إِنْ کُنْتُمْ صادِقِینَ. (بقره/31) و آنان پس از آگاه شدن از حقیقت این اسما، چنین پاسخ دادند: قالُوا سُبْحانَکَ لا عِلْمَ لَنا إِلاَّ ما عَلَّمْتَنا. (تبیان)
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد