فیلم سینمایی «نبرد استالینگراد» (فیودور باندارنچوک ‌‌/‌‌‌ 2013) بعد از اکران، تبدیل به پرفروش‌ترین فیلم تاریخ روسیه شد و به بخش فیلم‌های خارجی جشنواره اسکار نیز راه یافت. داستان این فیلم مربوط به جنگ جهانی دوم است. زمانی که در تابستان 1942 آلمان هجوم خود را به شهر استالینگراد آغاز کرد؛ شهری که دروازه غله و خواربار شوروی جنگ‌زده محسوب می‌شد.
کد خبر: ۸۰۰۷۸۳

طی شش ماه بعد، شهر در محاصره چند لشکر نازی بود، اما مقاومت مردم و ارتش راه را بر ارتش آلمان بست. زمستان 1943 سرفرماندهی ارتش آلمان چنین بیانیه‌ای صادر کرد: «پیشوا علاقه‌ای به حفظ جان ساکنان این شهر بزرگ ندارد. با همه امکانات و تجهیزات، شهر را نابود کنید» با این همه، باوجود محاصره شدید شهر و بروز قحطی و گرسنگی و نبود امکانات پزشکی و غذایی، مقاومت مدافعان ادامه یافت و با شکست ارتش آلمان و اسارت بیش از 44 افسر بلند پایه نازی خاتمه یافت؛ شکست سنگینی که برای آلمان‌ها بدشگون بود و تا سال 1945 و سقوط رایش سوم امتداد پیدا کرد. ماجرای این نبرد، دست‌کم برای 50 سال دستمایه تولید فیلم‌های متعدد سینمایی بوده است که یکی از بهترین آنها «دشمن پشت دروازه‌های شهر» (ژان‌ژاک‌آنو ‌‌‌/‌‌‌ 2001) است. در کارنامه نبرد هشت ساله کشور ما نمونه‌ای مشابه به چشم می‌خورد: تهاجم عراق، محاصره 44 روزه خرمشهر و سپس آزادی آن در عملیات بیت‌المقدس. می‌خواهیم نگاهی سریع به جایگاه نبرد بیت‌المقدس در سینما و تلویزیون کشورمان بیندازیم و ببینیم هنرمندان ما چقدر توانسته‌اند حق این سوژه را ادا کنند و احیانا اگر نتوانسته‌اند، چرا؟

کارنامه

احمدرضا درویش در فیلم‌های سرزمین خورشید، کیمیا و دوئل به نوعی نام و یاد خرمشهر را متذکر می‌شود، رویکرد او به جنگ اساسا از زاویه‌ای است که طرح این سوال بنیادی او را شکل می‌دهد: آدم‌ها در موقعیتی ناخواسته چه می‌کنند؟ فیلم «آخرین پرواز» هم بر چنین درونمایه‌ای استوار است، خلبانی که همسر و فرزندش گروگان منافقین هستند و از او می‌خواهند به عراق پناهنده شود؛ یک موقعیت تصادفی و ناخواسته.

مرحوم رسول ملاقلی‌پور ازجمله فیلمسازانی است که به سینمای جنگ علاقه داشت و از پرکارترین فیلمسازان این حوزه به شمار می‌رفت.

مرحوم ملاقلی‌پور نگاهی خاص به سینمای داستانی داشت. او معتقد بود تاریخ، مدیون سینماست و نه سینما مدیون تاریخ. چنین منظری او را وادار می‌کرد به استنادات تاریخی توجه نکند و بکوشد روایت خود را از تاریخ ارائه دهد. داستان فیلم «پرواز در شب» بهترین مصداق این مدعاست. تصویری که مرحوم رسول ملاقلی‌پور از مقاومت و شهادت فرمانده گردان کمیل ارائه می‌دهد با آنچه در تاریخ جنگ رخ داده، کاملا متفاوت است و البته از نظر نگارنده، این ایراد محسوب نمی‌شود. مرحوم ملاقلی‌پور فیلمنامه «عصر روز دهم» را هم نوشت که داستانی است درباره خرمشهر اما عمرش کفاف نداد این فیلم را تولید کند و مجتبی راعی آن را با همین نام تولید کرد. این فیلم نیز ازجمله ساخته‌های سینمای ایران است که در خرمشهر اتفاق می‌افتد، اما حضور خرمشهر در این فیلم، پس‌زمینه‌ و اساسا بستری است برای شکل‌گیری و گشایش داستان. با این همه تصویری تقریبا کامل از مقاومت و سقوط شهر ارائه می‌دهد.

محمدحسین لطیفی، کارگردان دیگری است که با ساخت فیلم «روز سوم» کوشید مقاومت و سقوط شهر را دستمایه داستان خود کند. این فیلم ازجمله فیلم‌های قابل قبولی است که تصویر واقع‌گرایانه و درستی از حماسه مقاومت خرمشهر و تهاجم سنگین و جنایات فجیع ارتش عراق داده‌اند با این همه، آزادسازی خرمشهر و روایت عملیات‌هایی که به آزادی این شهر منجر شد مورد توجه کارگردان قرار نگرفته است.

تلویزیون هم در طول سال‌های اخیر فیلم‌های تلویزیونی متعددی تولید کرده که به ماجرای اشغال و آزادسازی خرمشهر اشاره دارد، با این همه، تولیدات تلویزیون به دلیل ضعف بودجه هرگز استعداد لازم را برای پوشش جامع و کامل داستان مقاومت، اشغال و آزادسازی خرمشهر نداشته است.

آسیب‌شناسی

اگر آثاری را که خرمشهر، اشغال و آزادی آن را دستمایه داستان خود قرار داده‌ است کنار هم قرار دهید و به ترتیب ببینید، متوجه 2 ایراد جدی می‌شوید:

بودجه‌های عظیم و رویایی: بیشتر این فیلم‌ها داستان قوی و «متناسبی» ندارد. وقتی می‌گوییم داستان متناسب، از فیلمنامه‌نویسی حرف می‌زنیم که با معضلات و مسائل تولید آشناست و هرگز فیلمنامه خود را در موقعیت‌هایی طراحی نمی‌کند که به بودجه و امکانات عظیم مالی و پشتیبانی نیاز داشته باشد. در حاشیه دوست دارم به فیلمنامه‌ای اشاره کنم که نوشته یکی از نویسندگان خوب و نام‌آشنای تلویزیون است. این فیلمنامه، از زیبایی و قوت کم‌نظیری برخوردار است، اما مشکلی جدی دارد: قابل تولید نیست! ساخت لوکیشن‌ها و محیط‌های طراحی شده به قدری گران از آب درمی‌آید که جدا از تلویزیون، حتی سینما نیز قادر به تهیه چنین فیلمی نیست و در نگارش چنین فیلمنامه‌هایی ضروری است که نویسندگانی آشنا به شرایط تولید قلم بزنند. گو این‌که تعداد فیلمنامه‌نویسانی از این دست، زیاد نیست. متاسفانه اغلب فیلمنامه‌نویسان خود را از تیم تولید جدا می‌دانند و تمایلی به حضور در صحنه و آشنایی با ساز و کارهای فیلمسازی از خود نشان نمی‌دهند.

بی‌توجهی به داستان‌های ناب: ضروری نیست که از نقش والا و تعیین‌کننده فیلمنامه در خلق سینمای خرمشهر صحبت شود. همه به اهمیت چنین متونی واقفیم. مرور فیلم‌هایی که به مقوله خرمشهر پرداخته‌ است نشان می‌دهد که اغلب سازندگان آشنایی عمیقی با تاریخ دفاع مقدس ندارند. ضعف تحقیق یا اعتقاد نداشتن به ماهیت تحقیق علت عمده این نقیصه است. من هم می‌پذیرم که تاریخ چیزی است و داستان چیز دیگری اما از قضا مواردی هست که نه‌تنها به تاریخ مستند است بلکه به خودی خود، داستانی است چند لایه، دراماتیک، پرفراز و فرود و جذاب. داستان آزادسازی خرمشهر از این مقوله است و تا کنون کمتر ـ یا کمتر از کمتر! ـ مورد توجه قرار گرفته است. قبل از هر مثالی، اجازه دهید خلاصه دو فیلمنامه را بنویسم، طرح‌هایی که هنوز ساخته نشده‌ است:

طرح اول: فیلمنامه آزادسازی خرمشهر ‌‌‌/‌‌‌ عملیات فتح‌المبین

مقدمه آزادسازی خرمشهر در عملیات بیت‌المقدس، درواقع در عملیات فتح المبین چیده شد. از تابستان سال 60 تیم‌های اطلاعاتی بسیجی، شناسایی نقاط استقرار، استعداد نظامی و لجستیک ارتش عراق را در غرب عمق مواضع ارتش عراق شروع کرده‌اند. بررسی‌ها نشان می‌دهد که مواضع عراق آرایشی کلاسیک دارد: خط اول: نیروهای پیاده‌‌‌/‌‌‌ خط دوم تانک‌ها و تسلیحات نیمه سنگین‌‌‌/‌‌‌ خط سوم: تدارکات و لجستیک و بالاخره در دورترین نقطه از خط اول (نقطه تلاقی نیروهای ایرانی و عراقی) توپخانه دوربرد عراق. قرار می‌شود که یک گردان از نیروهای لشکر 27 به فرماندهی شهید محسن وزوایی به عمق خطوط عراقی نفوذ کنند و بعد از طی مسافت 25 کیلومتر، توپخانه عراق را تصرف کنند! طرحی که تا آن لحظه در هیچ یک از جنگ‌های مدرن جهان سابقه‌ای نداشت! به عبارت بهتر، باید 600 نفر نیروی مسلح بسیجی از میان خطوط دشمن مسلح بگذرند و بدون درگیری و با رعایت کامل سکوت 25 کیلومتر پیش بروند و مستقیما به توپخانه حمله کنند! پس از این حمله، گردان‌های دیگر بسیج و سپاه و ارتش در دو محور دیگر حرکت خود را شروع کنند و پیش بروند!

گره اول: شب عملیات، هنگام پیشروی، شهید وزوایی راه را گم می‌کند!

طرح دوم: شب بیست و سوم

نیمه شب دهم اردیبهشت 61 عملیات بیت‌المقدس آغاز می‌شود و یکی از اهداف اصلی این عملیات، آزادسازی خرمشهر است. تا شب سوم خرداد، خرمشهر از شمال و جنوب به محاصره در‌می‌آید، اما سه مشکل جدی هست که حل کردنشان ساده به نظر نمی‌رسد: اول این‌که نیروهای عمل‌کننده، بعد از 23 شبانه روز جنگ سنگین، خسته، مجروح و آسیب دیده‌اند و نیرویی برای ترمیم گردان‌ها و گروهان‌های بسیجی نمانده. دوم این‌که عراق، خرمشهر را تبدیل به دژی فولادین کرده و تعداد زیادی از نیروهایش را در مواضع ایذایی و کمین‌های متعدد، سازماندهی کرده و می‌تواند ارتشی مجهز را در چند ساعت قتل عام کند. سوم این‌که مردم کشور منتظر خبر آزاد سازی خرمشهرند. به قول شهید صیاد شیرازی، اگر چه در جریان عملیات بیت‌المقدس بخش‌های وسیع و حساسی از خاک خوزستان آزاد شده بود، اما مردم فقط منتظر شنیدن خبر آزادی خرمشهر بودند. حال باید چه کرد؟ در این شرایط، فرماندهان عملیات تصمیم می‌گیرند که یک گردان فدایی و از جان گذشته را راهی خرمشهر کنند تا شاید روزنه‌ای باز شود، اما گرفتاری بر سر پیدا کردن چنین نیروهای از جان گذشته‌ای است.

آنچه خواندید طرح فیلمنامه نیست، عین تاریخ است! شاید باور کنید اما تخیل و خلاقیت هیچ نقشی در طرح داستان‌هایی که نوشتم، نداشت! البته شهید وزوایی به گونه‌ای عجیب راه خود را در آن شب تاریک یافت و نیروهای از جان گذشته‌ای هم پیدا شدند و پذیرفتند که در آن شرایط خرمشهر وارد شهر شوند و شدند که اگر چنین نمی‌شد معلوم نبود آزادی خرمشهر چقدر عقب می‌افتاد. برای خواندن جزئیات این داستان‌های واقعی، به منابع مکتوب ـ ازجمله کتاب همپای صاعقه ـ مراجعه کنید. در این صورت هم می‌توانید ماجرای شگفت‌انگیز آزادسازی خرمشهر را مستقیما مطالعه کنید و هم اگر روزی فیلمنامه‌نویس شدید، جزئیاتی دست اول و حیرت‌انگیز در اختیار خواهید داشت که بی‌هیچ تغییری می‌تواند تبدیل به اجزای فیلمنامه شما شود.

امید بهشتی (فیلمنامه‌نویس)‌

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰
فرزند زمانه خود باش

گفت‌وگوی «جام‌جم» با میثم عبدی، کارگردان نمایش رومئو و ژولیت و چند کاراکتر دیگر

فرزند زمانه خود باش

نیازمندی ها