دستانش آزاد است و بی قرار پشت در شعبه بازپرسی راه می‌رود تا منشی صدایش کند. جرمش فرار از خانه همراه دختر مورد علاقه‌اش است. پس از شکایت خانواده‌ها پلیس تحقیق برای یافتن آنها را آغاز کرد و خیلی زود فرار آنها ناتمام ماند و بی پول که شدند، بازگشتند.
کد خبر: ۷۹۹۹۶۳

خودت را معرفی کن؟

جواد 16 ساله. خانه‌مان شهر پرند است.

به چه جرمی دستگیر شدی؟

همراه دختر مورد علاقه‌ام که بچه خزانه تهران است به شمال کشور رفتیم. وقتی برگشتیم پدرش شکایت کرد و مرا دستگیر کردند.

در آنجا چه کار کردی؟

چند روزی ویلا اجاره کردم و بعد از چند روز برگشتیم.

خانواده‌اش می‌دانستند با توست؟

نه. موضوع را فقط به یکی از دوستانش گفته بود تا با مادرش درمیان بگذارد تا او نگران نشود.

توقع داشتی از تو شکایت نکنند؟

چرا باید شکایت کند.

تو دخترشان را از خانه فراری دادی؟

نه. لیلا با میل خودش آمد. گناه من چیست که عاشق شدم.

فکر نمی‌کنی در این سن باید درس بخوانی و الان در مدرسه باشی؟

درس خواندن بس است. می‌خواهم کار کنم تا با دختر مورد علاقه ام ازدواج کنم.

این راهش است؟

باور کنید من کاری نکردم و فقط شمال رفتیم. نمی‌دانم چه کار کنم تا به او برسم.

فکر نمی‌کنی چندسال صبر و درس خواندن بهترین راه است؟

شاید اما او را دوست دارم. درست است سنم کم است، اما باور کنید می‌توانم از پس زندگی بر بیایم.

می دانی چه عاقبتی در انتظارت است؟

رضایت پدرش را گرفتم تا به کانون اصلاح و تربیت نروم. الان هم سخت کار می‌کنم تا به دختر مورد علاقه‌ام برسم.

حالا چرا شمال رفتید؟

می خواستیم آنجا زندگی کنیم، اما بعد از چند روز تفریح، بی پول شدیم و برگشتیم.

حرف آخر...

شرمنده مادرم شدم که باید از پرند برای پیگیری پرونده‌ام بیاید و برود. او را به زحمت انداختم.

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها