رسولزاده در آثار خود، قالبهای مختلف را تجربه کرده است و تقریبا هیچکدام از کتابهایش تکرار تجربیات قبلی دستکم در فرم نیست، گرچه این موضوع را برخی منتقدان شاید از این منظر هم بنگرند که شاعر هنوز مسیر اصلی خود را برنگزیده است و مانند پرندهای از سکویی به سکوی دیگر میرود. در ادامه به پنج فراز از این مجموعه اشاره میکنیم:
1) ایجاز در بیان
شاعر در سه کتاب خود، مسیر تکامل در ایجاز را بخوبی پیموده و در اثر آخر خود به شاعرانگی موجزی رسیده است. چنانچه از شکل شعرها که همه در کوتاهترین شکل ممکن ولی همراه با پیام و توانایی انتقال مفاهیم مورد نظر شاعر است، برمی آید که سراینده به نوعی اجرا و رفتار در زبان دست یافته که گویی تنها اشارهای کافی است تا ناگفتنیها را بگوید:
ماه که باشی / پتو هم / پلنگی میشود
که هزاران حرف قبل و بعد از این شعر نهفته است اما گویی همه در همین چند کلمه مختصر و ساده پنهان شده است.
2) عشق و مرگ
موضوع کلی اشعار کتاب را میتوان به دو بخش تقسیم کرد؛ عشق و مرگ. البته هست اشعاری که خارج از این دو سروده شده و گاهی از فلسفه پنهان شاعر حکایت دارد، فلسفهای که معترف قدرت لایتناهی حضرت حق است:
عادلانه نیست! / همه چیز / تمام میشود / به نفع خدا / همیشه همان میشود / که او / میخواهد...
شاعر از همه اتفاقات محیط خود الهام میگیرد تا عشق را به زیباترین شکل به تصویر بکشد. حتی اتفاقات سادهای که شاید در نگاه اول هیچ الهام عاشقانهای نتوان از آنها برداشت کرد.
و مرگ، اتفاقی که از زاویه نگاه شاعر، تلنگرهای زیادی برای آن هست:
برنجم تمام شده / باید / قرصش را بخورم
3) تصویرسازی:
هر چه کلام شعر طولانیتر و بلندتر باشد امکان تصویرسازی شاعر بیشتر است. شاعر میتواند از واژههای بیشتری برای بیان مفهوم استفاده کند و سرمایه واژگانی بیشتری در اختیار دارد.
شاعر در این کتاب قالبی کوتاه را برگزیده است که در نتیجه باید از کمترین واژگان برای بیان مفهوم استفاده کند. اما میتوان گفت در این زمینه بسیار موفق عمل کرده است.
دستهایت را / بلند میکنی / تسلیم میشوم...
حتی شاعر خود را به زحمت و تکاپو نمیاندازد تا برای بیان منظورش از کلماتی دشوار استفاده کند. گویی کلمات ساده، پیش رویش است و آنها را فقط در پازل خود قرار میدهد و همین سادهگویی نیز دلیلی بر تصویرسازی بهتر مفاهیم مورد نظر در شعر است.
تو / رفتهای / پیازها را / بهانه میکنم...
و این اتفاقی است که برای همه قابل لمس است. پس سخن شاعر را برای مخاطب بسیار قابل فهم میکند و همزمان تصویر و حس با آن همراه میشود.
4) سپیدخوانی و تامل
رسولزاده همه چیز را در شعرش نمیگوید و در پایان بعضی قطعهها از مخاطب میخواهد که خودش شعر را ادامه بدهد و در ذهن کامل کند.
این کار باعث میشود مخاطب شعر، ذهن فعالی داشته باشد و با خواندن شعر آن را کنار نگذارد بلکه ادامهاش را در خیال خودش بازسازی و تصویر سازی کند.
و گاهی شاعر به مخاطب امکان میدهد که از ظاهر عبارتها به درون آنها نفوذ کند و با اندکی تامل مفهوم مورد نظر شاعر را استنباط کند:
روزنه / فرصت زندگی ست / رگهایم / باید هوا بخورند!
و گاهی شاعر نمیگذارد که مخاطب براحتی از شعرش عبور کند و انگار او را به چالشی کهن میکشاند:
شریک جرم خوبی بود / حوا / برای آدم
جابر تواضعی / جامجم
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد