معما

آتش در ساختمان نیمه کاره

صدای انفجار سکوت محله را شکست و اهالی سراسیمه از خانه‌های خود بیرون آمدند. آنها ساختمان نیمه‌ساز انتهای کوچه را دیدند که در میان شعله‌های آتش می‌سوخت. دقایقی بعد با تماس اهالی، آتش‌نشانان خود را به محل رسانده و به خاموش کردن آتش پرداختند. پس از خاموش کردن آتش، آنها با جسد سوخته‌ای در اتاقک نگهبانی رو به رو شدند.
کد خبر: ۷۹۳۵۴۲
آتش در ساختمان نیمه کاره

سروان در مسیر رفتن به اداره آگاهی بود که از مرکز پیام کلانتری با او تماس گرفتند و مرگ مردی را در آتش‌سوزی ساختمان گزارش دادند. نشانی محل حادثه را گرفت و پس از هماهنگی با رئیس اداره قتل، راهی محل حادثه در غرب تهران شد. حوالی ساعت هشت صبح به آنجا رسید.

تعدادی از اهالی هنوز در مقابل ساختمان ایستاده و نظاره‌گر عملیات آتش‌نشانان بودند. شعله‌های آتش خاموش شده و بوی سوختگی فضا را پر کرده بود. آتش‌نشانان در حال لکه‌گیری بودند. رئیس کلانتری که در محل حضور داشت به سوی سروان آمد و بعد از سلام و احوالپرسی گفت: ساعت پنج صبح با تماس اهالی متوجه آتش‌سوزی شده و خود را به اینجا رساندیم. ساختمان شعله ور بود و آتش‌نشانان سعی می‌کردند از سرایت آن به خانه همسایه‌ها جلوگیری کنند.

بعد از یک ساعت شعله‌های آتش خاموش شد. ابتدا تصور کردیم کسی در ساختمان نبوده اما در بازرسی اتاق نگهبانی با جسد سوخته‌ای رو‌به‌رو شدیم. به علت شدت سوختگی، جسد قابل شناسایی نیست. مالک ساختمان را تلفنی احضار کردیم که در راه است. کارشناسان آتش‌نشانی هم تحقیقات برای پیدا کردن منبع آتش‌سوزی را آغاز کرده‌اند.

سروان وارد ساختمان شد. آتش‌سوزی گسترده تمام وسایل را سوزانده بود. خود را به اتاق نگهبانی رساند. تمام وسایل اتاق هم سوخته بود و بخاری واژگون شده بود. جسد روی تخت قرار داشت و شدت سوختگی بالا بود. کارآگاه مشاهداتش را یادداشت کرد و سراغ فرمانده عملیات آتش‌نشانان رفت که در حال عکسبرداری از محل بود. خودش را معرفی کرد و خواست نتیجه بررسی‌های اولیه را بگوید. فرمانده هم برگه‌ای از جیبش بیرون آورد و بر اساس گزارش اولیه خود گفت: شدت آتش‌سوزی بالا بود. وسایل قابل اشتعال زیادی در ساختمان وجود داشت که علت این موضوع است. چند کپسول گاز هم منفجر شده که بر شدت آتش افزوده است. منبع آتش سوزی اتاق نگهبانی بوده و به نظر می‌رسد علت آن واژگونی بخاری بوده اما نکته قابل بررسی شدت گرفتن ناگهانی آتش است. آتش سوزی خیلی زود گسترده شده و فردی که در اتاقک بوده هیچ عکس‌العملی نداشته است. به نظر می‌رسد همه چیز غیر طبیعی است و باید بیشتر بررسی کنیم تا گزارش کامل را آماده کنیم.

کارآگاه در حال صحبت با فرمانده آتش‌نشانان بود که رئیس کلانتری همراه مرد میانسالی به سمت آنها آمد. مرد میانسال مالک ساختمان بود و پس از مشاهده جسد او را شناسایی کرد.

«جناب سروان من مالک ساختمان هستم و هنوز از این حادثه شوکه‌ام. خسارت مالی برایم مهم نیست فقط از مرگ ناصر خیلی ناراحتم. او حدود یک سال است اینجا به عنوان نگهبان کار می‌کند. مردی منظم و خوش برخورد است که همه کارگرها رابطه خوبی با او داشتند. نمی‌دانم حالا چطور به زن و بچه‌اش خبر بدهم.»

آخرین بار کی او را دیدید؟

دیروز عصر که حقوق کارگرها را دادم.

فقط ناصر شب‌ها اینجا می‌ماند؟

نه دیروز یکی از دوستانش هم پیش او بود. مرد جوانی به نام حسن تازه از شهرستان آمده بود و قرار بود کارهای سیم کشی ساختمان را انجام دهد. دیروز وقتی اینجا را ترک می‌کردم حسن هم حضور داشت و قرار بود از صبح امروز کارش را شروع کند.

ناصر با کسی مشکل نداشت؟

نه. همانطور که گفتم او رابطه خوبی با همه داشت. این موضوع را از همسایه‌ها هم می‌توانید بپرسید.

در همین زمان مرد جوانی وارد ساختمان شد که مرد میانسال به او اشاره کرد و گفت: این حسن است. می‌توانید از او سوال کنید چون آخرین بار او با ناصر بوده است.

سروان، حسن را صدا کرد تا از او هم تحقیق کند. مرد جوان که مشخص بود اعتیاد شدیدی به موادمخدر دارد سعی کرد خود را ناراحت نشان دهد.

دیروز تا کی اینجا بودید؟

تا ساعت ده شب. بعد به پارک رفتم و آنجا خوابیدم.

چرا اینجا نخوابیدی؟

حس کردم ناصر دوست ندارد شب‌ها اینجا بخوابم به همین دلیل بعد از شام رفتم. البته اگر نرفته بودم من هم در حادثه واژگونی بخاری به سرنوشت ناصر دچار می‌شدم.

وقتی از اینجا می‌رفتی مورد مشکوکی ندیدی؟

نه همه چیز عادی بود. ناصر خودش را برای خواب آماده می‌کرد.

کارآگاه برای تکمیل گزارش سراغ همسایه‌ها رفت، اما آنها هم مورد مشکوکی را ندیده بودند. مرد جوانی که موضوع را به پلیس گزارش داده بود به سروان گفت: من در این محل مغازه سوپرمارکت دارم. تازه از خواب بیدار شده بودم که صدای انفجاری آمد. سریع به کوچه آمدم و با ساختمان که کاملا شعله ور بود رو به رو شدم. سریع با پلیس و آتش‌نشانی تماس گرفتم و اهالی هم به اینجا آمدند.

سرگرد یک بار دیگر صحنه را بررسی کرد و به رئیس کلانتری گفت: ناصر به قتل رسیده و حسن قاتل او است.

حسن دستگیر شد و در همان مراحل اولیه تحقیقات به قتل اعتراف کرد و گفت: وقتی متوجه شدم ناصر حقوق گرفته تصمیم به سرقت پول‌هایش گرفتم تا با آن مواد بخرم اما متوجه شد و با هم درگیر شدیم و او را به قتل رساندم. بعد هم آنجا را برای صحنه‌سازی آتش زدم.

پس از بازجویی از متهم، قاضی دستور بازداشت او را به اتهام قتل صادر کرد.

شما خواننده گرامی با اشاره به 2 دلیل کارآگاه برای اثبات قتل ناصر می‌توانید در مسابقه معمای پلیسی شرکت کنید. پاسخ خود را همراه نام و نام خانوادگی به شماره 300011224 پیامک کنید.

وحید شکری / تپش (ضمیمه چهارشنبه روزنامه جام جم)

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها