ماجرای پُرشور اجراهای غیررسمی این ارکستر در روزهای پایانی سال 93 و نشستهای خبری متعدد علی رهبری به عنوان رهبر ارکستر از فرنگ برگشته ایران، همه را به فعالیت دوباره ارکستر امیدوار کرده بود؛ امیدواریای که البته خبرنگاران و برخی اهالی موسیقی نسبت به آن تردید داشتند، اما سکوت کرده بودند تا ببینند شرایط چگونه پیش میرود، چرا که ورای همه این امیدها و تردیدها یک خواسته مشترک وجود داشت و آن هم فعالیت دوباره ارکسترها بود.
اما حالا زمان آن رسیده که مسئولان پاسخ شفافی درباره برخی ابهامات بدهند. سال گذشته در روزهای میانی فروردین خبری اعلام شد مبنی بر اینکه سکان رهبری ارکستر سمفونیک تهران به منوچهر صهبایی سپرده شد و ارکستر ملی ایران هم با حضور فرهاد فخرالدینی، آهنگساز بزرگ و بنیانگذار این ارکستر دوباره فعال خواهد شد.
صهبایی پیش از این هم حدود یکسال و نیم رهبری ارکستر سمفونیک را عهدهدار بود و مدتی پس از رفتن او ارکستر فعالیتش متوقف شد. این آهنگساز آزمونهایی را برگزار کرد و هیچ عجلهای هم برای حضور روی صحنه و برگزاری کنسرت نداشت، بلکه قصد داشت برنامههایش را آرامآرام پیش ببرد و ارکستر را دوباره احیا کرده و به سطح گذشته بازگرداند. تا اینکه اواخر سال اتفاق جالبی رخ داد؛ یک پیامک و یک دعوتنامه برای خبرنگاران ارسال شد تا در نشست خبری علی رهبری، رهبر ارکستر سمفونیک و مدیر هنری ارکسترهای ملی و سمفونیک حضور پیدا کنند. این اتفاق واقعا عجیب بود. پس تکلیف منوچهر صهبایی و فعالیتهای چند ماه گذشته او چه میشد؟ پیروز ارجمند همان طور که همیشه سوالات را به قول معروف میپیچاند، با این موضوع هم همین رفتار را کرد و هیچ توضیح شفافی برای این موضوع ارائه نکرد. او تنها به بیان این نکته بسنده کرد که ما با صهبایی قراردادی نداشتهایم!
علی رهبری پس از حدود یک هفته تمرین، ارکستر را روی صحنه برد، البته اجرایی که نوازندهها در آن هرچند خوب نواختند، اما خسته بودند و اجرا روح لازم را نداشت. رهبری پس از این اجرا باز هم نشست خبری برگزار کرد و از لوس و نُنُر بودن روحیه ایرانیها سخن به میان آورد و یک روز بعد از برگزاری این نشست خبری بود که حاشیههای اعتراض نوازندگان به برخی موضوعات مربوط به اجرای ارکستر و برخوردهای علی رهبری در روز کاری پایان سال به گوش رسید؛ حاشیههایی که البته در تعطیلی رسانهها تقریبا مسکوت ماند و چندان به آنها پرداخته نشد.
ارکستر وقتی هفته پیش نخستین اجرای رسمیاش را روی صحنه برد، جای بسیاری از نوازندگان برجسته روی صحنه خالی بود. کسانی که وقتی با آنها تماس گرفته میشود، میگویند ترجیح میدهند فعلا سکوت کنند، اما اگر روزی لازم شد سکوتشان را خواهند شکست.
حرکات شبهکودتایی، اما باز هم به اینجا ختم نشد. آقای رهبری دوباره نشست خبری برگزار کرد و این بار با چهرهای بسیار بشاش خبر از ادغام ارکستر سمفونیک تهران و ارکستر ملی ایران داد و گفت از این بعد ارکستر سمفونیک ایران خواهیم داشت؛ اتفاقی که حالا واکنش فرهاد فخرالدینی را هم برانگیخته است. او در این باره میگوید: نمیدانم ترکیب جدید به چه شکلی خواهد بود، اما تاکید میکنم ارکسترهای تخصصی فضای تخصصی خود را طلب میکند. این موضوع را کسی میگوید که سابقه حضور در ارکسترهای متعدد با هنرمندان بزرگ موسیقی این سرزمین را دارد و به نوعی بنیانگذار ارکستر ملی ایران بعد از انقلاب است. ای کاش عزیزان در وزارت ارشاد که تاکید زیادی بر اجراهای با کیفیت از موسیقی ملی داشتند اینچنین من را تنها نمیگذاشتند.
فخرالدینی درباره وعدههای محققنشده هم میگوید: متاسفانه دوستان به تمام وعدههایی که به من داده بودند عمل نکردند و فکر میکردم وعده آقای روحانی، رئیسجمهور کشورمان که در دیدار با هنرمندان تاکید داشتند ارکسترهای ملی و سمفونیک تهران به صورت مجزا و مستقل کار خود را آغاز کنند، عملی نشد و ماجرا شکل دیگری به خود گرفته است. به هر حال در این چند روز دوستان زیادی تماس گرفتند و میخواستند پاسخگوی فضای ایجاد شده باشم، اما به اعتقاد من آقای مرادخانی، معاون هنری باید به این شبهات و موارد پاسخ دهند. اگر بخواهم صادقانه جواب بدهم باید بگویم من واقعا نمیدانم در پس پرده چیست که یکباره چنین تصمیمی اتخاذ میشود.
او تاکید میکند: به طور حتم آقای مرادخانی و دیگر دوستان در جریان تصمیمات اتخاذ شده از سوی آقای رهبری بودهاند؛ بنابراین آنها باید در این فضا پاسخ لازم را بدهند. من به سهم خود برنامههای خوبی برای پویایی ارکستر ملی داشتم، اما گویا عزیزان در وزارت ارشاد نظر دیگری داشتند که در نتیجه به این فضا رسیدهاند. من باز هم اعلام میکنم با شرایطی که به وجود آمده من همکاریای با مجموعه ارکسترها نخواهم داشت.
البته رهبری در نخستین نشست خبریاش به طور غیرمستقیم موضوعاتی را عنوان کرد که با گفتههای امروزش قابل انطباق است. او از دوره حضورش در ارکستر استاد دهلوی در دوران نوجوانیاش خاطراتی را بیان کرده و از این ارکستر با عنوان خالتور! یاد کرد.
صهبایی هم وقتی با این سوال مواجه میشود که نظرتان درباره علی رهبری چیست، میگوید: من ایشان را از زمان کودکی میشناسم، اما اظهارنظری درباره ایشان نمیکنم. فقط مسأله اینجاست که اگر نظر دفتر موسیقی ارشاد روی ایشان بود، چرا در این مدت به من چنین پیشنهادی دادند؟ مگر میتوان به شکل همزمان هدایت تعدادی از ارکسترها را در دست داشت و ظرف یکی تا دو روز تمام آنها را رها کرد و به ایران آمد؟
او اظهار میکند: در واقع اصلا برای من مهم نیست که چه کسی رهبری این ارکستر را به عهده داشته باشد. هدف من تشکیل ارکستر سمفونیک با پایهگذاری درست بود وگرنه اگر قرار بود تنها نوازندگان را جمع کنم تا کنسرتی برگزار کنند و همهچیز به حالت سابق بازگردد، در همان ابتدای ورودم به ایران میتوانستم این کار را انجام دهم. اما ما پیش از این چنین تجربهای را داشتیم. همان زمان به خاطر پرداخت نشدن حقوق نوازندگان، آنان اعتصاب کردند و ارکستر از هم پاشیده شد. الان هم متأسفانه اتفاق خاصی در این زمینه رخ نداده و ما همچنان با مشکلات بسیاری مواجهایم و این ارکستر راه به جایی نخواهد برد.
میتوان تا حد زیادی به گفتههای صهبایی صحه گذاشت، چرا که هنوز هم منابع مالی برای تامین ارکسترها مشخص نشده است. هنوز تکلیف هیچ چیز مشخص نیست و تنها چند اجرا آن هم به باور برخی کارشناسان شتابزده روی صحنه رفته است. علی رهبری تنها به خاطر یک تماس تلفنی علی مرادخانی، معاون هنری وزارت ارشاد تمام برنامههای فشردهاش در ارکسترهای مطرح دنیا را رها کرده و به ایران آمده است تا مدام روزهای تاریخیاش را رقم بزند!
بامداد محمدی / جامجم
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد