خلیج فارس؛ شاهراه حیاتی منطقه

مهمانان ناخوانده خلیج فارس

برخی تحلیلگران بر این گمانند آنچه سبب رشد استعمار در جهان طی قرن‌های شانزدهم تا نوزدهم میلادی شد، توسعه نیروی دریایی بود.
کد خبر: ۷۹۲۰۱۳
مهمانان ناخوانده خلیج فارس

نیرویی که می‌توانست قدرت‌های جهانی را فراتر از مرزهای منطقه‌ای خود در منافع اقتصادی و سیاسی مناطقی سهیم کند که این‌سو و آن‌سوی جهان می‌توانستند نقش مستعمره‌های تازه را به عهده بگیرند.

به این ترتیب با کمک نیروی دریایی، هم انگلیسی‌ها توانستند خود را به هند برسانند و هم پرتغالی‌ها عزم خلیج فارس کنند. با این حال سرنوشت این قدرت‌ها در بازی‌های منطقه‌ای در هر خطه‌ای متفاوت بود و گرچه انگلیسی‌ها توانستند آمریکا یا هند را به مستعمره خود تبدیل کنند، اما اوضاع و احوال بازیگران فرامنطقه‌ای در خلیج فارس حکایتی دیگر داشت. وجود دولتی مقتدر در طول تاریخ در ایران همواره باعث می‌شد بازیگران فرامنطقه‌ای با دیده تردید و گاهی وحشت به نقش ایران در تحولات منطقه‌ای نگریسته و حتی طی ادواری از 400 سال اخیر که دولت مرکزی در ایران دچار ضعف بود، باز هم از تلاش برای استعمار آشکار کشورمان پرهیز کنند. با وجود این‌که فعالیت‌های دیپلماتیک کشورمان در طول تاریخ و قدرت نظامی دولت‌های ایران در ادوار مختلف، یکی از دلایل مهم احتیاط بازیگران فرامنطقه‌ای از ایفای نقش در خلیج فارس بود، اما ورای آن، روحیه استقلال‌طلبی ایرانی‌ها و بومی‌های حاشیه خلیج‌فارس، یکی از مهم‌ترین عواملی بود که هیچ‌گاه نگذاشت بازیگران فرامنطقه‌ای از تحولات در خلیج فارس کاملا خرسند باشند.

تلاش تهران برای بازی با بازیگران منطقه‌ای و فرامنطقه‌ای با کمک دیگر بازیگران صاحب نقش در تحولات منطقه از یک‌سو و استفاده از روحیه ضداستعماری مردم جنوب کشورمان باعث شد که نه پرتغالی‌ها، نه اسپانیایی‌ها و بعدتر، بریتانیای کبیر و امروز هم ایالات متحده، هیچ‌یک نتوانند برای مدتی طولانی کنترل خلیج فارس را به عهده داشته باشند و این واقعیتی است که امروز هم مورد اذعان صاحب‌نظران است و چندی قبل وزیر دفاع ایالات متحده اذعان کرد: «ایران با ترکیبی از جنگ افزارهای تهاجمی و دفاعی به چالش و تهدیدی برای نیروی دریایی ما در منطقه خاورمیانه تبدیل شده است.»

در دوره‌ای از تاریخ معاصر روابط بین‌الملل، بخش بزرگی از بازیگران فرامنطقه‌ای در خلیج فارس که به قدرت ایران برای مهار روس‌ها یا کنترل رفتار امپراتوری عثمانی نیاز داشتند، حاضر بودند برای حفظ منافع خود در خاورمیانه، امتیازاتی را به تهران داده و کنترل این منطقه را به کشورمان بسپارند. هر چند آنگاه که این بازیگران راضی به امتیازدهی نمی‌شدند، قیام‌های مردمی یا رویارویی نظامی ایران با قدرت‌های بزرگ آنها را مجبور می‌کرد پا از خلیج فارس بیرون گذاشته یا به حضوری نمادین، بدون خدشه وارد کردن بر قدرت نیروی دریایی ایران اکتفا کنند.

با این همه منافع اقتصادی حاصل از حضور بازیگران فرامنطقه‌ای در خلیج فارس باعث می‌شد در خلأ حضور یک قدرت، قدرتی دیگر برای پُر کردن جای خالی او تلاش کند. چنین بود که در نبود پرتغالی‌ها، پس از مدتی انگلیسی‌ها هوس استقرار نیرو در خلیج فارس را کردند و با خروج بریتانیا از منطقه پس از جنگ جهانی دوم، سفارتخانه‌های آمریکا در کشورهای منطقه زمینه حضور این کشور در منطقه را ایجاد می‌کردند. بی‌تردید اگر ایفای نقش قدرت‌های جهانی در منطقه، تنها معطوف به تجارت و کسب سهم از ثروت نهفته در خلیج فارس باقی می‌ماند، شاید این کشورها شانس بیشتری برای تعامل با سایر بازیگران منطقه‌ای داشتند، ولی دخالت این بازیگران در معادلات سیاسی، تغییر مرزهای جغرافیایی منطقه ـ چنان که پس از خروج انگلستان از منطقه رخ داد ـ و زیرپا گذاشتن استقلال سیاسی سایر کشورها باعث شد تا همواره حضور این بازیگران در منطقه پرتنش و البته پرمنفعت خلیج‌فارس یکی از عوامل بی‌ثباتی و درگیری‌های منطقه‌ای به‌شمار برود؛ بویژه آن که برخی اعراب منطقه بدشان نمی‌آید از این بازیگران برای تضعیف رقبای منطقه‌ای خود استفاده کنند.

همین نقش مخرب باعث شده که ناوهای بیگانه در خلیج‌فارس، چه پرچم پرتغالی داشته باشند و چه انگلیسی و چه آمریکایی، «پیام‌آوران جنگ» در خلیج فارس و تهدیدکننده امنیت و ثبات بازار انرژی باشند. سرکوب جزیره‌نشینان خلیج فارس از سوی پرتغالی‌ها، شیطنت بریتانیا در این منطقه یا درگیر شدن ایالات متحده در جنگ‌های منطقه‌ای خلیج فارس ـ از شلیک به هواپیمای مسافربری ایران در جریان جنگ تحمیلی هشت ساله گرفته تا ورود به جنگی کلاسیک پس از حمله عراق به کویت ـ همه و همه از جمله مستندات تاریخی است که نشان می‌دهد بازیگران فرامنطقه‌ای، فراتر از تجارت و روابط اقتصادی در خلیج‌فارس، نوعی سلطه سیاسی و نظامی را در این منطقه دنبال می‌کنند و این البته موضوعی نیست که برای تهران به‌عنوان یگانه دولت ثبات‌بخش خلیج فارس در طول تاریخ، قابل‌پذیرش باشد.

به این ترتیب با نگاهی به تاریخچه فراز و نشیب‌های دیپلماتیک در حوزه خلیج فارس می‌توان دریافت هرچند تهران همواره از دادوستد با قدرت‌های جهانی و استفاده از تکنولوژی و توانمندی‌های ناشی از انقلاب صنعتی در غرب استقبال کرده، اما هرگاه حرف از همزاد رنسانس غربی، یعنی استعمار به میان آمده موضع تهران در قبال رفتارهای استعمارگرایانه، سخت و محکم بوده و این درسی است که واشنگتن به عنوان مهمان ناخوانده امروز آب‌های نیلگون خلیج فارس باید درک بهتری از آن داشته باشد.

یوسف آبشاریان ‌‌/‌‌ جام‌جم

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها