انتقام از هوو

صدای فریاد زن جوان سکوت خانه را شکست. ساکنان مجتمع خود را به مقابل پنجره رسانده و با جسد زنی در حیاط خانه روبه‌رو شدند. سریع به حیاط آمدند. لیلا غرق در خون روی زمین افتاده و خون از پیشانی‌اش جاری بود. یکی از همسایه‌ها که پرستار بود، نبض او را گرفت که معلوم شد زن جوان جان باخته است.
کد خبر: ۷۹۱۲۹۱
انتقام از هوو

سروان بعد از یک روز خسته‌کننده در خانه مشغول تماشای تلویزیون بود که زنگ تلفن همراهش به صدا درآمد و مامور کلانتری 11 از سقوط مشکوک زنی خبر داد و با دستور بازپرس، سروان باید برای بررسی ماجرا راهی محل حادثه می‌شد. حدود نیم ساعت بعد کارآگاه خود را به آدرس مورد نظر رساند؛ خانه‌ای قدیمی‌ساز و پنج طبقه. ساکنان خانه در حیاط ایستاده بودند و ماموران تشخیص هویت در حال عکسبرداری از جسد در مقابل در ورودی ساختمان بودند.

جسد، متعلق به زن جوانی بود که با صورت روی زمین افتاده بود و به نظر می‌رسید اصابت سرش با زمین علت مرگ بوده است. افسر کلانتری با مشاهده سروان، خود را به او رساند و بعد از احوالپرسی گفت: زن جوان لیلا نام دارد. حدود ساعت 19 در حال پهن کردن رخت روی پشت‌بام بود که بر اثر یک حادثه یا با انگیزه خودکشی به پایین سقوط کرده است.

او با اشاره به مرد میانسالی که در گوشه‌ای از حیاط نشسته بود، ادامه داد: لیلا همسر دوم این مرد است. او به دلیل اختلافاتی که با همسر اولش داشت با این زن ازدواج کرد و همراه دو همسرش در این ساختمان زندگی می‌کرد. البته همسرانش در دو واحد جداگانه زندگی می‌کردند.

سروان سپس از افسر کلانتری خواست در خصوص رابطه دو هوو از همسایه‌ها تحقیق کند. خودش هم برای بررسی صحنه سقوط به پشت بام رفت. آنجا یک تشت بود که چند تکه لباس شسته شده قرار داشت. دو پیراهن هم روی رخت آویزان بود. یک لنگه کفش هم در کنار دیوار 40 سانتی‌متری پشت‌بام قرار داشت که لنگه دیگرش را پای لیلا دیده بود.

سروان مشاهداتش را در برگه گزارش نوشت و بعد سراغ همسر لیلا رفت. مرد میانسال که از این حادثه شوکه شده بود، گفت: امروز کارم طول کشید و در مسیر بازگشت به خانه بودم که همسرم اولم به نام مریم با من تماس گرفت و از سقوط لیلا خبر داد. باورم نمی‌شد او خودکشی کرده باشد.

با همسرت اختلاف نداشتی؟

نه من و لیلا عاشق یکدیگر بودیم و در این مدت حتی یک‌بار هم دعوا نکردیم.

با همسر اولت چطور؟

با او هم اختلافی نداشتم و با رضایت او با لیلا ازدواج کردم.

رابطه مریم و لیلا چطور بود؟

مشکل خاصی با هم نداشتند، گاهی درگیری بر سر حسادت‌های زنانه بود که خیلی زود فراموش می‌کردند.

سروان سپس مریم را صدا زد. زن جوان سعی می‌کرد خود را ناراحت نشان دهد، اما رفتارش شک کارآگاه را بیشتر کرد. او درباره حادثه گفت: در حال آماده کردن شام بودم که صدای فریاد لیلا را شنیدم و وقتی به حیاط آمدم متوجه شدم او مرده است. لیلا به اجبار خانواده‌اش ازدواج کرد و چند بار تهدید کرده بود، خودکشی می‌کند. آخر هم کار خودش را کرد.

افسر کلانتری همراه پسر جوانی سمت سروان آمد و بدون این‌که مریم متوجه شود، گفت: همسایه‌ها مدعی هستند دو هوو با هم اختلاف داشتند و اغلب روزها صدای فریاد و درگیری آنها را می‌شنیدند. اما خیلی زود آرام می‌شدند.

بعد به پسر جوان اشاره کرد و گفت: او یکی از ساکنان ساختمان است که در زمان سقوط لیلا در حیاط خانه حضور داشت.

کارآگاه سپس از مریم خواست در حیاط حضور داشته باشد و به تحقیق از پسر جوان پرداخت که او گفت: در حال تعمیر موتورسیکلتم بودم که صدای فریاد شنیدم. وقتی به طرف صدا نگاه کردم، لیلا خانم در حال سقوط بود. زن جوان سعی می‌کرد نرده‌های بالکن را بگیرد اما موفق نشد و سقوط کرد.

سروان میری سپس به گوشه‌ای رفت و نکته‌هایی را که در دفترچه نوشته بود یک بار مرور کرد. نکته مشکوکی در ماجرا بود که فکر سرگرد را بشدت مشغول کرده بود. یک بار دیگر اظهارات و صحنه قتل را بررسی کرد.

سرانجام متوجه دروغ‌پردازی مریم شد و او را به اتهام قتل دستگیر کرد. زن جوان که شوکه شده بود، مدام فریاد می‌زد من مرتکب قتل نشدم و شما اشتباه می‌کنید.

کارآگاه صبح روز بعد وقتی به اداره ویژه قتل آمد، مریم را از بازداشتگاه احضار کرد که زن جوان وقتی روبه‌رو سروان نشست و با دلایل قتل روبه‌رو شد، لب به اعتراف گشود و گفت: به دلیل اصرارهای همسرم اجازه این ازدواج را دادم. از وقتی شوهرم با لیلا ازدواج کرد، به من توجه نداشت و این رفتارش باعث شد از لیلا کینه به دل بگیرم و برای انتقام، او را بکشم.

شما خواننده گرامی با اشاره به دو دلیل کارآگاه برای اثبات قتل لیلا می‌توانید در مسابقه معمای پلیسی شرکت کنید. پاسخ خود را همراه نام و نام خانوادگی به شماره 300011224 ارسال کنید.

وحید شکری / تپش (ضمیمه چهارشنبه روزنامه جام جم)

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها