بده‌ بستان خانواده و رسانه روی موج زمان

هر جامعه‌ای در طول زمان تغییرات گسترده‌ای به خود می‌بیند. ارزش‌ها، هنجارها، عرف و آداب و رسوم در هر جامعه، همگام با تغییر شرایط و گذشت زمان، دچار تغییرات وسیعی می‌شود. این ارزش‌ها و اصول این قابلیت را دارند که با توجه به مقتضیات هر زمانه‌ای، خودشان را با ظرف زمان هماهنگ کنند و این نکته یعنی پویایی فرهنگ.
کد خبر: ۷۸۹۸۸۶

این تغییرات ممکن است در هر بستری اتفاق بیفتد، گاهی از نهادهای اجتماعی خُرد مثل خانواده شروع می‌شود و به مرور به کل جامعه تسری پیدا می‌کند و گاهی هم برعکس است. به طور کلی پیدا کردن سرمنشاء و ریشه‌های این تغییرات کار دشواری است و از وظایف مهم جامعه‌شناسان و علمای علوم اجتماعی. یکی از مهم‌ترین و کلیدی‌ترین بسترهای تغییرات اجتماعی، نهاد خانواده است. به طوری که با مطالعه دقیق و چند ده ساله در شکل و ساختار خانواده‌ها در یک جامعه، می‌توان حرکت کلی آن جامعه را به سوی تغییر رصد کرد. در طول دهه‌ها و قرن‌ها، نقش اعضای مختلف خانواده و جایگاه آنها در این نهاد مهم دستخوش تغییرات مهمی شده و این تغییرات در دو قرن اخیر به خاطر بروز پیشرفت‌های سریع علمی و صنعتی، سرعت چند برابری به خود گرفته است. فارغ از بروز تغییرات جزئی در روابط درون خانواده‌ای، اتفاقات مهم‌تری هم در ساختار خانواده‌ها افتاده و آن دگرگونی در نقش‌ها و جایگاه اعضاست. گذر از مردسالاری و مردمحوری در خانواده به تقسیم وظایف و خرد جمعی، از مهم‌ترین این دگرگونی‌هاست.

بدیهی است ‌ همپای این تغییرات اجتماعی، رسانه‌ها نیز می‌توانند به دو صورت فعالانه یا منفعل عمل کنند. در شکل فعالانه، رسانه‌ها می‌توانند با طرح نکات آموزشی در قالب برنامه‌های سرگرم‌کننده نمایشی، فرهنگسازی کنند و در شکل منفعل، رسانه‌ها صرفا انعکاس‌دهنده آن چیزی هستند که در جامعه می‌گذرد.

در دهه‌های اخیر صدا و سیمای کشور ما سعی کرده ضمن رعایت تعادل بین این روش، نقش فعالی در آموزش خانواده‌ها و فرهنگسازی ایفا کند. طبعا به دلیل ساختار پیچیده جامعه ایران و وجود خرده‌فرهنگ‌های متعدد و بعضا در تضاد با یکدیگر و همچنین شکل در ظاهر مدرن و از درون سنتی اعضای این جامعه ، ایجاد تغییرات کلی و به وجود آوردن یک سبک زندگی واحد از طریق رسانه چندان ممکن نیست و نیاز به کاری دقیق، فرسایشی و بسیار زمانبر دارد. ولی انعکاس شرایط جامعه در آثار نمایشی و طرح نکات آموزشی و اخلاقی در خلال این برنامه‌ها، قابل حصول‌تر است و از همین رو برنامه‌سازان تلویزیون‌طی چهاردهه‌ای که از عمر انقلاب می‌گذرد، سعی کرده‌اند ضمن نمایش آنچه در جامعه می‌گذرد، نیم‌نگاهی هم به فرهنگسازی و آموزش داشته باشند .

دهه 60؛ گذر از التهاب

شرایط جامعه در این دهه بشدت ملتهب است. یک انقلاب گسترده در ایران صورت گرفته و تغییرات عظیمی در عرصه‌های فرهنگی در جریان است. معیارهای فرهنگی با سرعت سرسام‌آوری در حال تغییرند و وجود التهابات سیاسی از یک سو و تجاوز نظامی عراق به کشور از سوی دیگر شرایط حساسی را رقم زده. تلویزیون در این دهه وظیفه خطیری به عهده دارد و در واقع مهم‌ترین ابزار حکومت جدید برای آماده‌سازی جامعه در جهت پذیرش این شرایط و مهیا کردن آن در راستای ایجاد تغییرات گسترده فرهنگی و اجتماعی است. بدیهی است به همین دلیل مهم، سیاست مدیران رسانه‌ای بر پایه ساخت برنامه‌های ایدئولوژیک و فرهنگسازی بنا شود.

در همین راستا سرگرمی‌سازی صرف در این دهه جای خودش را به ساخت برنامه‌های نمایشی آموزش‌محور می‌دهد و سیاستگذاران فرهنگی تلاش می‌کنند ضمن زدودن آثار بر جای مانده از حکومت قبل، تعریف جدیدی از خانواده ایرانی ـ اسلامی ارائه کنند. به شکلی طبیعی، عمده سریال‌ها و فیلم‌های سینمایی این دهه بار آموزشی دارند. سریال‌های شاخصی مثل «آیینه» یا «آیینه عبرت» سعی می‌کنند با نشان دادن ناهنجاری‌های وقت اجتماع، از طریق طرح همدلی و وفاق، زندگی را شیرین کنند و الگوی تازه و مناسبی برای خانواده جدید ایرانی بسازند. در واقع دهه 60 اوج دورانی است که در آن تلویزیون سعی در فرهنگسازی دارد و صرفا منعکس‌کننده واقعیات نیست. در این دوره بر نقش مرد به عنوان محور اصلی خانواده و یک قیم نان‌آور و بر نقش زن به عنوان روشن نگه‌دارنده چراغ خانه و تربیت‌کننده فرزندان صالح تاکید می‌شود و سعی بر ایجاد همدلی بین این دو ستون اصلی خانواده است. در آثار شاخص این دهه بر این اصل تاکید می‌شود که وجود اختلافات جزئی در خانواده طبیعی است و می‌توان با گذشت و صمیمیت از توفان اختلافات و مشکلات عبور کرد و زندگی را بخوبی ادامه داد. نشان دادن معضلات وقت جامعه ایران مثل اعتیاد یا دخالت خانواده‌ها در روابط زوجین از یک طرف و سعی در طرح راه‌حل‌های مختلف در جهت از بین بردن این معضلات، وظیفه اصلی تلویزیون در این برهه است.

دهه 70؛ ادامه سنت‌‌گرایی

تاثیرات متقابل تلویزیون و جامعه بر یکدیگر در این دهه را باید در دو مقطع بررسی کرد؛ نیمه اول دهه 70 و نیمه دوم آن. در نیمه ابتدایی این دهه و در سال‌های سازندگی، شرایط جامعه هنوز به آن شکل سنتی دهه 60 نزدیک است و بافت خانواده‌ها به دلیل شرایط اقتصادی و رفاهی، نبود رسانه‌های پرتعداد در بخش خصوصی و عدم وجود اینترنت و رسانه‌های دیجیتال، هنوز چندان مدرن نشده است. خانواده‌ها همچنان با غلظت کمتری مرد محور هستند وبخصوص بار اقتصادی خانواده هنوز روی دوش مرد است. به همین دلیل سریال‌های اجتماعی تلویزیون در این دهه و قبل از شروع سیاست‌های تعدیل جمعیتی، کماکان روی همین بافت سنتی تاکید دارند. روی خانواده‌های پرتعدادی که جمیع اعضای آن از پدربزرگ و مادربزرگ گرفته تا فرزندان و عروس و دامادها در کنار یکدیگر زندگی می‌کنند. احتمالاً شاخص‌ترین مجموعه تلویزیون در نیمه ابتدایی این دهه، سریال محبوب و پرطرفدار «پدرسالار»، ساخته مرحوم اکبر خواجویی است. پدرسالار را می‌توان نمونه کم‌نقصی از بازنمایی شرایط زندگی در خانواده‌های وقت آن زمان دانست. یک خانواده پرتعداد که همگی اعضای آن تحت سرپرستی یک پدر سنتی و مقتدر کنار هم زندگی می‌گذرانند. تصمیمات اصلی چنین خانواده‌ای توسط پدر اتخاذ می‌شود و هم اوست که حتی برای زندگی شخصی فرزندانش تعیین تکلیف می‌کند. مادر در چنین خانواده‌ای نیز همان نقش سنتی تربیت فرزند و رسیدگی به کارهای منزل را دارد و در دوره‌ای که هنوز فرزندان از پدر خود حساب می‌برند و قادر به برقراری ارتباط صمیمانه و مستقیم با او نیستند، این مادر است که نقش واسط بین فرزندان و پدر خانواده‌ها را ایفا می‌کند و به نوعی تلطیف‌کننده فضا است. در نیمه دوم دهه 70 اما شرایط به مرور تغییر می‌کند. بعد از دوران سازندگی و با شروع دوره سیاسی جدیدی در حیات انقلاب، نهاد خانواده دچار تغییرات تدریجی می‌شود. اگر تا پیش از این صحبت از روابط بین دو جنس مخالف امری غیرقابل پذیرش و همه چیز منوط به اجازه بزرگ‌ترها بود، در دوره جدید این جوان‌ها هستند که کم‌کم وارد عرصه می‌شوند. همزمان با ورود پررنگ‌تر زنان به عرصه‌های مختلف جامعه، نقش زن‌محوری‌تر می‌شود و نوعی تقسیم قدرت در خانواده صورت می‌گیرد. سریال «خانه سبز» را می‌توان محصول شرایط جدید و از لحاظ مردمحوری تقریبا مطلق، نقطه مقابل پدرسالار دانست. در خانه سبز فردمحوری جای خودش را به خرد جمعی می‌دهد و این همه اعضای خانواده هستند که با جایگاهی تقریبا یکسان، در مناسبات خانوادگی به ایفای نقش می‌پردازند و در اتخاذ تصمیمات کلیدی زندگی شریک هستند. چهره تصویر شده از مرد خانواده در این سریال کاملا نقطه مقابل پدرسالار است. رضا صباحی خانه سبز به خرد جمعی اهمیت می‌دهد و سیمای آن مرد مقتدر و غیرقابل نفوذ ایرانی را ندارد، شکننده است، با همسر و فرزندش درد دل می‌کند و حتی گاهی در برابر مشکلات اشک می‌ریزد. در مقابل ‌اسدالله‌خان‌ پدرسالار است. یک چهره سنتی و مقتدر، غیرقابل نفوذ و بشدت درون‌گرا که سعی می‌کند در برابر بحران‌ها خم به ابرو نیاورد و البته شدیدا با هر عنصری که بخواهد اقتدارش را به چالش بکشد مخالف است. شمایل زنان در این دو سریال هم نشان از تغییرات گسترده در اجتماع دارد. مادر خانواده در سریال پدرسالار خانه‌دار و در نهایت، مطیع امر اسدالله‌خان است. در مقابل، زنان سریال خانواده سبز علاوه بر اشتغال در بیرون از منزل، دوشادوش شریک زندگی‌شان در تصمیم‌گیری‌ها حرکت می‌کنند.

دهه 80 و 90؛ فرزند‌محوری

شرایط در دهه جدید هم دچار تغییرات می‌شود. اگر مرد محوری ویژگی شاخص دهه 60 جامعه ایران بود و خروج زنان از سایه اقتدار مطلق مرد، ویژگی شاخص نیمه دوم دهه 70. در دهه 80 این فرزندان هستند که نبض کار را در دست می‌گیرند. ورود وسیع تکنولوژی‌های ارتباطی جدید، تعدد رسانه‌های بخش خصوصی، دسترسی به جریان آزاد اطلاعات از طریق اینترنت و اعتقاد به جوان‌گرایی در دولت جدید باعث می‌شود‌ دهه جدید، دهه فرزندان باشد. نسل خردسال دهه 60 و نوجوان دهه 70 حالا وارد دانشگاه شده‌اند و شرایط جدیدی را تجربه می‌کنند. همزمان با پا به سن گذاشتن والدین، حالا نوبت نقش‌آفرینی فرزندان و دست و پنجه نرم کردن آنها با مسائل عاطفی و اجتماعی است.

سریال «نرگس» را می‌توان شاخص خوبی برای اثبات این موضوع دانست. در نرگس باوجود حضور یک پدر سنتی و مقتدر، فرزندان، صحنه‌گردان‌های ماجرا هستند و با تصمیمات و اعمال متهورانه خود، براحتی اقتدار پدر را به چالش می‌کشند و حتی او را به مرز سکته می‌رسانند. در عموم سریال‌های این دهه، خانواده ایرانی خانواده‌ای است با ساختار مدرن که در آن خبری از مردسالاری محض نیست و نشانی از آن احترامات شدید و سنتی سابق بین اعضای خانواده وجود ندارد. در دهه 60 اگر فرزندان جرات دراز کردن پا جلوی والدین را نداشتند، در دهه 80 و نیمه اول دهه 90 جلوی آنها دراز می‌کشند و غرق در کامپیوتر هستند. در دهه 60 اگر صحبت از عاشق‌شدن جلوی والدین به مثابه یک جرم تلقی می‌شد، در دهه جدید فرزندان در راستای رسیدن به آن براحتی از والدین عبور می‌کنند و همه این شرایط با کمی تعدیل به جهت حفظ حرمت، در رسانه‌ها و بخصوص تلویزیون هم منعکس می‌شود.

به طور کلی تا پایان نیمه اول دهه 70 به دلایلی که ذکر آن رفت، نقش تلویزیون در نمایش شرایط موجود و فرهنگسازی بیشتر فعالانه بود، اما با تغییر شرایط و هجوم موج‌های رسانه‌ای متعدد، سریال‌سازان تلویزیونی بیشتر تبدیل شدند به منعکس‌کنندگان وضع موجود و آثار ساخته شده کاملا متاثر از سرعت تغییرات، در مقاطعی از جامعه عقب ماندند. این همان نکته‌ بسیار کلیدی است که سیاستگذاران و برنامه‌سازان نباید از غافل شوند.

هرگاه رسانه‌ای از جامعه عقب بماند، ناخودآگاه در معرض حذف قرارمی‌گیرد. فرهنگسازی ظریف و غیرمستقیم از طریق ساخت برنامه‌های جذاب و سرگرم‌کننده مهم‌ترین وظیفه برنامه‌سازان تلویزیونی است و در این راه اگر نمی‌شود یک گام از مردم جلوتر بود، نباید از آنها عقب افتاد.

مهران باقی ‌/‌ جام‌جم

newsQrCode
برچسب ها: خانواده زمان
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها