1 ـ فراموشی آموزهها و شکل زندگی سنتی و بومی
2 ـ دست نیافتن به زندگی توسعه یافته مدرن
اما اگر شیوه زیست کنونی ما شیوه سنتی نیست، پس نشانههایی از زیست مدرن را باید در آن یافت. به طور خاص، زندگی شهری مانشانههایی از زندگی مدرن را درون خود دارد. شهرهای ما متاسفانه مضرات زندگی مدرن را به شکلی غیرانتقادی و انفعالی پذیرفتهاند. این ادعا ابعاد مختلفی دارد، اما در اینجا به یک نشانه تمرکز میکنیم، نشانهای که اولا در زندگی مدرن شهری اهمیت بسیار بالایی دارد و در ثانی نسبت و رابطه ما با این نشانه، هم گویای درک خام و کودکانه ما از زندگی مدرن شهری است و هم حاکی از فراموش شدن شیوه زندگی بومی و سنتی ما. این نشانه عبارت است از: اتومبیل. در اینجا میخواهیم به این نکته تاکید کنیم که اتومبیل صرفا یک وسیله نقلیه در کنار موتور، دوچرخه، درشکه و... نیست، بلکه اتومبیل حاوی پیامهایی است در باب فرهنگ ما.
اتومبیل، نشانه اصلی توسعه شهر مدرن
شهرهای سنتی یک تفاوت مهم با شهرهای مدرن دارند. این تفاوت در نسبت این دو شهر، با روستا نمایان میشود. شهرهای سنتی در تضاد با روستا نبودند، بلکه مکمل فعالیتهای نواحی روستایی بودند. شهر سنتی از حیث اقتصادی محل عرضه و خرید و فروش محصولات روستایی بود. همچنین شهر تامینکننده نیازهای فرهنگی روستا بود و مبلغان دینی در شهر تعلیم میدیدند و به روستاها اعزام میشدند. بنابراین شهر و روستا از حیث اقتصادی و فرهنگی بدهبستانی پایدار باهم داشتند و حیات هیچ یک وابسته به نابودی دیگری نبود، بلکه حیات این دو وابسته به یکدیگر بود.
اما شهر مدرن توسعه یافته، از اساس در تضاد با روستا قرار دارد و این تضاد را مرهون وسیلهای است به نام اتومبیل. اتومبیل نسبت به طبیعت بکر، خصلتی ویرانگر دارد و به قول بری ریچاردز «اتومبیل آنتی تز نواحی روستایی و ارزشهای آن است» («روانکاوی فرهنگ عامه» ص 125). عامل اصلی نابودی مناطق بکر و سرسبز خارج از شهرها، ساخت جاده و بزرگراه برای اتومبیل است. همچنین اتومبیل بهترین وسیله برای دسترسی انسان مدرن به دوردستترین مناطق روستایی و طبیعی است، «دسترسی»ای که معمولا مقدمهای است برای «دستکاری» و «تغییر» و «ویرانگری».
اتومبیل درون شهر نیز بهترین نشانه توسعه مدرن است. بسیاری از صنایع مدرن به دلیل عظمت یا دلایل امنیتی، بیرون از شهرها احداث میشوند، ولی اتومبیل، جلوه تمام و کمالی در شهر دارد. حتی زمانی که اتومبیل پیش روی چشم ما نیست، حضورش را حس میکنیم، از آسفالت و خطکشی خیابان گرفته تا درهای پارکینگ خانهها، همگی حضور اتومبیل را شهادت میدهند.
محیطی خصوصی در حوزه عمومی
یکی از ویژگیهای مهم اتومبیل که آن را از دیگر وسایل نقلیه متمایز میکند، جمع فردیت و اجتماع درون اتومبیل است. این جمله نیاز به توضیح دارد، ولی آنقدر که از ظاهرش پیدا است، پیچیده نیست. به وسایل نقلیه قدیمی توجه کنید: چارپایان (مثل اسب و شتر). فردی که بر روی اسب میتازد، در محیط اجتماع است. او منفک از اجتماع نیست و از این رو تفاوت چندانی با فرد پیاده ندارد. تنها تفاوت این است که فرد سواره با سرعت بیشتری حرکت میکند. این وضع برای درشکهسواری که افسار حیوانات را در دست دارد نیز حاکم است، او در معرض دید عموم است. دوچرخهسوار و موتورسوار نیز وضعی مشابه دارند، اما وضع راننده اتومبیل، متفاوت است. اتومبیل به راننده امکان داده که در محیط اجتماع، فضایی خصوصی برای خود بسازد، بنابراین او با اینکه در محیط اجتماع میتازد، چندان در معرض دید و نظارت عموم نیست.
ما بسیاری از ویژگیهای فردی خود را درون اجتماع پنهان میکنیم، چراکه از قضاوت مردم واهمه داریم. این ویژگیها صرفا در عرصههای بسیار خصوصی نمایان میشوند و در محیط اجتماع، همواره از سوی ما سانسور میشوند، اما اتومبیل این فرصت را برای ما فراهم کرده که پشت شیشههای نهچندان شفاف آن، لایههای درونی شخصیتمان را در عرصه اجتماع نمایان کنیم. این مساله بویژه در جوامعی که فرهنگ نظارت بر کاربران تکنولوژی چندان درونی نشده، ملموستر است، مانند کشور ما. مثال این مطلب بسیار شایع و نخنما شده است، ولی بهترین مثال است: فرهنگ «تعارف کردن» در میان ما گاه آنقدر شدید میشود که خودمان هم از آن خسته میشویم، در عین حال به خاطر وجهه خودمان، آن را رعایت میکنیم، اما هنگامی که پشت فرمان اتومبیل مینشینیم، نهتنها به رانندگان دیگر تعارف نمیکنیم، بلکه مسیر آنها را به خطرناکترین شکل ممکن سد میکنیم.
این یک دوگانگی شخصیتی نیست، بلکه از تبعات ورود اتومبیل در زندگی ماست. احترام به حقوق دیگران، حتی در زمانی که در مقابل در آسانسور به آنها تعارف میکنیم، رفتاری اصیل و ارزشمند نیست، چراکه ما نه به خاطر رعایت حقوق دیگران، بلکه به خاطر حفظ شأن اجتماعیمان است که به آنها تعارف میکنیم. کاری که اتومبیل برای ما انجام داده، این است که پلشتی و بیاخلاقی روابط ما را در عرصه خصوصی در سطح اجتماع نمایان کرده است.
منابع:
1 ـ بری ریچاردز، روانکاوی فرهنگ عامه، ترجمه حسین پاینده
2 ـ «من ماشین دارم، پس هستم»، گفتوگو با حمیدرضا شعیری، حورا نژادصداقت، ماهنامه تخصصی حکمت و معرفت
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
بهتاش فریبا در گفتوگو با جامجم:
رضا کوچک زاده تهمتن، مدیر رادیو مقاومت در گفت گو با "جام جم"
اسماعیل حلالی در گفتوگو با جامجم: