تعیین مرزهای نقد سالم در فضای سیاسی، معمولا به تجربه بالای کنش‌های دموکراتیک در کشورمان نیاز دارد.
کد خبر: ۷۸۸۳۶۳
همدلی دولت و منتقدان، پاسدار شفافیت سیاسی

هرچند تقریبا در همه کشورها، حرف و حدیث‌ها درباره مخدوش بودن مرزهای میان نقد و تخریب وجود دارد، ولی در کشور ما به‌دلیل سابقه بالای استبداد سلطنتی، نخبگان سیاسی راهی طولانی برای عبور از فضای تخریب به نقد سازنده در پیش دارند.

هرچند در مقام نظر، کم نیستند صاحب‌نظرانی که به تفصیل درباره شاخص‌های نقد عالمانه و منصفانه سخن می‌گویند، ولی در مقام عمل، آنچه کمتر می‌توان سراغی از آن یافت، پایبندی به شاخص‌های نقد و حفظ حرمت افراد و مصالح ملی در انتقاد از مدیران و نهادها و عملکردهاست. با این حال ماهیت مردمی انقلاب اسلامی و تلاش برای استقرار مدلی جامع از مردم‌سالاری دینی در کشورمان باعث شده است همچنان باب نقد برای تحلیل و بررسی بسیاری از مسائل خرد و کلان گشوده بوده تا صاحب‌نظران بتوانند درباره بسیاری از موضوعات به اظهارنظر بپردازند.

چه کسی باب نقد را می‌بندد؛ دولت یا منتقدان؟

در بیش از سه دهه گذشته از پیروزی انقلاب اسلامی اگرچه مردم نقش اصلی در روند تصمیم‌گیری‌ها را به عهده داشته‌اند، اما آنچه باعث برخی محدودیت‌ها در طرح نظرات و دیدگاه‌های مخالف شده، پا نهادن منتقدان بر مصالح ملی و عدم رعایت مرزهای نقد بوده است.

همین تندروی‌ها و عدم مراعات شاخص‌های نقد در نهایت باعث شده اعتماد نخبگان سیاسی، مردم و در فرجام نظام سیاسی از برخی منتقدان سلب شده و در نهایت باب مخالفت‌ها در پاره‌ای از مقاطع انقلاب بسته شود. با این ‌که معمولا دولت‌ها متهم به انسداد فضای نقد و گفت‌وگوی انتقادی هستند، اما ناگفته پیداست که سهم برخی منتقدان را نیز که از خط قرمزهای انتقاد عبور می‌کنند نمی‌توان در چنین محدودیت‌هایی نادیده گرفت. منتقدانی که گاه فضای نقد و رقابت را به محیطی برای لشکرکشی‌های خیابانی تبدیل کرده و بسان برخی گروه‌ها در سال‌های نخستین دهه 60، از بیان دیدگاه مخالف، فرصتی برای ایجاد هرج‌ و مرج در کشور ایجاد می‌کنند.

فضای باز برای مخالفت، نمادی از بلوغ سیاسی

با این همه، روشن است که هرچه یک نظام سیاسی به بالندگی و استحکام بیشتری دست یابد، قدرت تحمل آرای مخالف بیشتر شده و بهتر می‌تواند به مدیریت فضای انتقاد در کشور بپردازد. بی‌تردید بلوغ یک نظام سیاسی، الزاما به معنی بلوغ نخبگان حاکم نیست، بلکه رشد و توانمندی اجزای جامعه مدنی ازجمله احزاب، رسانه‌ها و گروه‌های مرجع در کنش‌های سیاسی نیز جزئی جدایی‌ناپذیر از همین بلوغ نظام سیاسی محسوب می‌شود.

چنین است که اکنون قریب به 37 سال پس از وقوع انقلاب اسلامی، نظام برخاسته از این انقلاب به سطحی از قدرت و ثبات داخلی رسیده است که نه فقط نگران نقدها، مخالفت‌ها و طرح دیدگاه‌های مختلف در داخل کشورمان نیست، بلکه رهبر انقلاب بر ضرورت بیان برخی جزئیات پرونده‌های ملی همچون مذاکرات هسته‌ای تاکید کرده و از مسئولان می‌خواهند با شفافیت بیشتری ملاحظات منتقدان را مورد توجه قرار دهند. روشن است که شفاف شدن مسائل مربوط به مذاکرات الزاما به معنی پنهانکاری مسئولان در گذشته نبوده و دست‌اندرکاران عرصه دیپلماسی همواره اطلاعاتی درباره مذاکرات در اختیار نخبگان سیاسی قرار می‌داده‌اند، با وجود این استحکام و انسجام داخلی نظام سیاسی به‌اندازه‌ای رسیده است که نه فقط در میان گذاشتن برخی جزئیات بیشتر ـ تا آنجا که ابزاری برای سوءاستفاده طرف دیگر مذاکره قرار نگیرد ـ خللی در یک پرونده ملی ایجاد نمی‌کند که برعکس می‌تواند مبنایی برای تقویت سیاستگذاری‌های داخلی در این حوزه قلمداد شود.

پیام شفافیت برای منتقدان

به‌این ترتیب وقتی بحث‌ها درباره امکان نقد و حتی مخالفت در قبال سیاست‌های معطوف به پرونده هسته‌ای کشورمان با آنچه در گذشته در قبال همین پرونده یا موضوعات کلان دیگری از این دست ـ که مرتبط با منافع ملی کشورمان بود ـ صورت می‌گرفت، مقایسه شود، این نتیجه به‌دست خواهد آمد که یک بار دیگر منتقدان با این آزمون مهم روبه‌رو شده‌اند که آیا خواهند توانست با حفظ چارچوب‌های قانونی و مصالح ملی، نقدهای خود را در راستای منافع کشورمان صورت‌بندی کنند یا با عبور از خط‌قرمزها ممکن است در ارتباط با گشایش فضای نقد، گامی به عقب بردارند.

بدیهی است در سالی که به‌نام دولت و مردم، همدلی و همزبانی نامگذاری شده است، هم از دولتمردان و هم منتقدان انتظار می‌رود در مباحثی که مرتبط با منافع کلان کشور است، سطح ملی بحث‌ها و شأن و جایگاه مصالح ایران را رعایت کرده و مانع کشیده شدن پای منازعات داخلی به عرصه‌ای شوند که فراتر از این دست اختلافات جناحی است. بی‌تردید اگر منتقدان با حفظ همین ملاحظات گام‌های خود را در مسیر تحلیل گفت‌وگوهای هسته‌ای بردارد، به‌ طور تدریجی می‌توان انتظار داشت فضا برای نقد بیشتر سیاست‌ها در حوزه‌های مختلف گشوده شود، ولی اگر در این رابطه فضایی پدید آید که در نهایت منافع ملی تحت تاثیر نقدهای جهتدار، جناحی و پاره‌ای اظهارنظرهای فاقد پایه و اساس قرار گیرد یا اصل برنامه هسته‌ای کشورمان یا مذاکرات هسته‌ای زیرسوال رود، آن‌گاه باید منتظر بود که نقدهای هسته‌ای کمتر جدی گرفته شود و نشاط سیاسی در این خصوص کاهش یابد.

درسی برای دولت‌های درگیر با منازعات بین‌المللی

بی‌تردید کشورهای منطقه یا حتی دولت‌های حاضر در جریان مذاکرات هسته‌ای باید از شفافیت تهران با منتقدان داخلی خود در قبال این گفت‌وگوها درس بگیرند. این ‌که ایران نیاز به فکت‌شیت‌های تکمیلی برای تغییر افکارعمومی خود نداشته و منتقدان این مذاکرات از تریبون‌های لازم به ‌منظور بررسی و تحلیل فرآیند گفت‌وگوها برخوردارند، نشان می‌دهد با همه تبلیغات صورت گرفته در کشورهای غربی، مدل مردم‌سالاری دینی، از ظرفیت خودانتقادی بیشتری نسبت به مدل‌های لیبرالی برخوردار است. همچنین برخی دولت‌های خاورمیانه که همواره از نقش گروه‌های داخلی خود در رقابت‌های سیاسی هراس دارند، می‌توانند با تکیه بر مدل سیاسی مبتنی بر آموزه‌های دینی مستقر در کشورمان، راه را برای بیان نقدهای بیشتر که ضامن مشروعیت داخلی نظام در این کشورهاست، باز کنند.

بی‌تردید برای افزایش این ظرفیت انتقادپذیری باید تلاش کرد. با این همه نباید این مهم را از یاد برد که فراتر بردن مرزهای نقدپذیری، نه فقط با رادیکالیزه کردن عرصه انتقاد یا خیابانی کردن منازعات شدنی نیست، بلکه نیاز به تعدیل دیدگاه‌ها و رعایت چارچوب‌های قانونی دارد. همان خط‌قرمزهایی که بهادادن به آن رفته رفته می‌تواند راه برای نقدهای منصفانه‌تر و عالمانه‌تر را هموار کرده و تجربه لازم برای برخورداری از نظام کارآمد انتقاد سالم در کشورمان را در اختیار نخبگان سیاسی قرار دهد.

یوسف آبشاریان ‌/‌ جام‌جم

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها