روزنامه خندان

بحث شیرین همسایه

طنز در روزنامه های کشور کم پیدا می شود و این یعنی روزنامه ها کم لبخند می‌زنند و آنها که روزنامه می‌خوانند هم به تبعیت از رسانه محبوب شان کمتر می خندند. حکمت ستون روزنامه خندان، در این است که طنز همه روزنامه های کشور را جمع کنیم و در جام جم آنلاین برسانیم به دست تان تا هر صبح، دستکم در اینترنت گردی روزانه، لبخندی روی لب تان بنشیند.
کد خبر: ۷۸۵۶۶۰
بحث شیرین همسایه

سیاست روز:هنوز ثبت‌نام شروع نشده اخوی!

هر وقت ما آمدیم بزنیم یکی اعتراض کرد و نگذاشت.این بار سر صاحب امتیاز و مدیر مسئول را دور دیدیم و زدیم...

هر وقت ما آمدیم بزنیم یکی اعتراض کرد و نگذاشت.این بار سر صاحب امتیاز و مدیر مسئول را دور دیدیم و زدیم. محکم هم زدیم.یعنی دست چپ را از آستین استکبار جهانی درآوردیم و زدیم به گونه چپ یکی از مسئولان خدوم و الان هم توی راهروی روزنامه یک لنگ و یک پا ایستاده‌ایم تا تکلیفمان را مشخص کنند.
بیکاری و بی‌پولی خیلی سخت است و ممکن است همین امروز حکم اخراج را بدهند دست ما و سرگردان کوچه و خیابان بشویم ولی باز هم فرصت پیدا کنیم می‌زنیم. البته منظورمان "تک مضراب" است یک وقت پیش خودتان فکر بد نکند.

حسن غفوری فرد: من واقعا الان قصد ندارم که شرکت کنم مگراینکه شرایطی پیش بیاید که مجبور بشوم.
ننجون: عجله نکنید. هنوز که ثبت‌نام شروع نشده اخوی! خیالتان راحت باشد. همین امروز و فرداست که احساس تکلیف می‌کنید.
در انتخابات مجالس هفتم، هشتم و نهم تقریبا رقابت بین خود اصولگراها بود و اصلاح‌طلبان تقریبا حضوری نداشتند.
ننجون: البته حضور داشتند ولی پیژامه راه‌راه تنشان بود خجالت می‌کشیدند در انتخابات وارد شوند.
من قبل از مجلس نهم هم پیش بینی کرده بودم که بازهم اکثریت قاطع مجلس با اصولگرایان خواهد بود.
ننجون: اتفاقا ما هم یک همشهری داشتیم که شیره را می‌خورد و می‌گفت شیرین است.
حتی اگر ملانصرالدین بود، چنین کاری نمی‌کرد که یک نفر بیاید از لیست رقیب دو نفر را بیاورد داخل لیست خودش!
ننجون: ملانصرالدین مورد منکراتی دارد ولی خداوکیلی چه معنی دارد یک نفر بیاید و دونفر را از لیست مردم بردارد و بگذارد توی لیست خودش!
ما بالاخره نمی توانیم اصولگرایی را رها کنیم و مجبوریم با همه این‌ها بسازیم اما این بی وفایی‌ها شده است.
ننجون: به قول شاعر "بی‌وفایی، بی‌وفایی، دل من از غصه داغون شده"
سیستم خیلی خوبی نیست که برای تعیین سرنوشت مملکت قرعه‌کشی کنند.
ننجون: من هم با قرعه‌کشی مخالفم همان "گل یا پوچ" بهتر است.

کیهان: کرایه(گفت و شنود)

گفت: مگر در توافق لوزان، شرط لازم برای تعلیق تحریم‌ها گزارش آژانس نیست؟
گفتم: البته که هست.
گفت: آژانس طی 12 سال گذشته بازرسی‌های پی‌در‌پی و گسترده‌ای انجام داده و با وجود اطمینان از صلح‌آمیز بودن برنامه هسته‌ای کشورمان، هرگز حاضر به تائید آن نشده است.
گفتم: پس با این وجود و اطمینان از اینکه آژانس تحت سلطه آمریکاست، چرا به این بند تن داده‌ایم که نتیجه آن ادامه تحریم‌ها خواهد بود؟
گفت: چه عرض کنم؟!
گفتم: داروغه شهر یک آدم شارلاتان و کلاهبردار را که از خیلی‌ها قرض گرفته و پس نداده بود محکوم کرد که او را روی الاغ سوار کنند و در شهر بگردانند و جار بزنند که او کلاهبردار است و هیچکس به او قرض ندهد. در پایان روز، صاحب الاغ از او تقاضای کرایه کرد و یارو گفت؛ مرد حسابی! از صبح تا حالا داری جار می‌زنی که من کلاهبردارم و کسی با من معامله نکند، آنوقت از من کرایه الاغ می‌خواهی؟!

اعتماد:بحث شیرین همسایه

پیش از این وعده داده بودم که بحث شیرین ترکیه را ادامه دهم. ادامه هم دادم: اما علی الظاهر بد و نامربوط و مساله دار ادامه داده بودم که قلم حذف بر جزو و کل آن کشیده شد. گفتند اگر می خواهی ادامه دهی باید پاستوریزه و پاکیزه و مودبانه ادامه دهی. گفتم چشم.
عرض کنم به حضور باهرالنور سروران خودم که سفر به ترکیه، نصف بلکه یک سوم و در بعضی مراتب یک پنجم سفر داخلی بیشتر خرج ندارد. هواپیما و هتل و مخلفات تمام و کمالش به علاوه کنسرت و پارتی و افترپارتی در های سیزن می شود اندازه سفر به آمل و بابل و در لوسیزن قد سفر به گرمسار هم هزینه ندارد. یعنی اگر خانواده ای بخواهد برای خودش یک سفر مفرح و هیجان انگیز تدارک ببیند، ترکیه نه تنها مقرون به صرفه است بلکه کیف و لذت یک سفر خارجی را هم به ضمیمه دارد و پاسپورت خانواده را نیز ممهور به مُهر و ویزا و ورود و خروج می کند و صفحات دفتر خاطره را از خاطرات نشاط انگیز لبریز می کند، حال آنکه سفر به کیش، کرمان، شیراز و اصفهان نه تنها گران درمی آید بلکه با اقتصاد خانواده و مطالبات پیر و جوان خانواده نیز همخوانی ندارد.
بحث من سرِ ترکیه همچنان به قوت خود باقی است اما اینجا، تقصیرکار، مدیران گردشگری و غیرگردشگری کشورند که هیچ فکری برای سامان دادن به مسافرت های داخلی نمی کنند و کلاو جزئا دارند بازی را به رقیب قدرتمند ترک زبان واگذار می کنند. اینکه ملت با پراید و پیکان خود بروند شمال و کنار خیابان چادر بزنند و کتلت و لوبیاپلو بخورند و دبلنا بازی کنند «سفر» به حساب نمی آید و مسوولان گردشگری نمی توانند آمار بدهند و برای خود نوشابه باز کنند.
سفر در ایران گران است و بدتر از گرانی این است که بی سروسامان است و هتل، جاده، شهر، خدمات و غیره و ذلک توان جذب گردشگر اعم از داخلی و خارجی را ندارند. مادامی که ما نتوانیم گردشگر داخلی را همچنان که رسم سایر دنیاست – محترمانه و سرشار از لذت و تفریح دور ایران بچرخانیم گردشگر خارجی را به طریق اولی نمی توانیم به صفحات اصفهان، کرمان، فارس، غرب، شرق، جنوب و شمال جلب و جذب کنیم. ترکیه اما گویی تفریح و لذت و کیف و کیفوری ایران و اروپا را کنترات برداشته با ثمن بخس خدماتی را ارایه می دهد که قیمت واقعی آن خدمات را اروپایی ها بیش از ما قدردانند.
منکر عقل و فطانت مدیران ترکیه نمی توانم بشوم که با این کار هم وضع اقتصادی شان را راست وریس کرده اند و هم ویرانه های شان را آباد کرده اند و هم فرهنگ و ادب و متانت و شغل آبرومند را به شهرهای توریستی خود برده اند. همین آنتالیا و آنالیا و کرش آداسی را اگر ما داشتیم، تبدیل شان می کردیم به مکان هایی که با بحران ویلاسازی و کم آبی و حفر چاه های غیرقانونی و بیکاری و ده ها مشکل جدی اقتصادی و فرهنگی یقه شان دست و پنجه نرم می کنند.
همین الان هم اگر مدیریت این شهرها را به ما بسپارند یا آنقدر گرانش می کنیم که برای هیچ مسافری به صرفه نباشد یا به متروکه های خلوت و مسکوتی بدل شان می کنیم که حتی بومی ها دل و دماغ ماندن در آنجا را نداشته باشند. ما شهر خوب و مصفا و جذاب کم نداریم اما از برکت مدیریت منحصربه فردمان توی هر کدام از آنها آتشی انداخته ایم که جوانانش بگریزند و پیرانش خانه نشین شوند، فکر می کنید شاندرمن و گیسوم و قشم و علمده و هزار نقطه رویایی ایران چیزی از شهرهای ترکیه و اسپانیا کم دارند؟
بله من هم می دانم که یک چیزهایی کم دارند، اما بالاخره که نمی شود دست روی دست گذاشت و هر چه پول و ارز را به اسم خوشگذرانی و سفر روانه همسایگان کرد. ببینید کی است که دارم انذار می دهم. اگر شما فکری برای سفرهای ترکیه نکنید به زودی با بحرانی مواجه خواهیم شد که پدر صاحب بچه هر چه سفر و صنعت بی نوای توریسم درخواهد آمد.

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰
فرزند زمانه خود باش

گفت‌وگوی «جام‌جم» با میثم عبدی، کارگردان نمایش رومئو و ژولیت و چند کاراکتر دیگر

فرزند زمانه خود باش

نیازمندی ها