سروان میری تازه از اداره به خانه آمد. شب خانه برادرش مهمان بودند. روز سختی را سپری کرده بود و تصمیم گرفت کمی استراحت کند و بعد همراه خانوادهاش به مهمانی برود. چشمانش تازه گرم خواب شده بود که صدای زنگ تلفن همراهش بلند شد. مامور کلانتری دربند بود و از سقوط مشکوک پسر جوانی به درهای خبر داد. بازپرس در راه محل حادثه بود و دستور داده بود افسر کشیک پلیس آگاهی خود را به آنجا برساند.
سروان، آدرس را گرفت و از همسرش خواست همراه فرزندان به مهمانی برود تا بعد از بررسی پرونده به آنها ملحق شود. کارآگاه ابتدا به کلانتری رفت و همراه یکی از ماموران به سمت محل سقوط پسر جوان حرکت کرد. بعد از حدود 20 دقیقه پیادهروی به محل رسیدند. پیکر پسر جوان در درهای به عمق حدود 40 متر، کنار رودخانه قرار داشت.
سروان به عمق دره رفت. مسیر سنگلاخ، با شیب طولانی بود. هیچ آثاری از درگیری و جراحت روی بدن پسر جوان مشاهده نمیشد. بر اثر اصابت سرش با سنگ، جراحتی پشت سرش ایجاد شده بود. مامور کلانتری با مشاهده سروان خود را به او رساند و گفت: پسر جوان سهیل نام دارد. او امروز همراه چهار دختر و پسر که همدانشگاهی هستند، برای کوهنوردی به اینجا آمده بودند. در مسیر بازگشت بودند که این حادثه رخ میدهد. شاهدان ماجرا وقتی به اینجا رسیدند که پسر جوان سقوط کرده و در همان دقایق اول جان خود را از دست داده بود.
سروان سپس به تحقیق از دوستان سهیل پرداخت. احمد نخستین فردی بود که بازجویی شد.
در مورد حادثه بگو.
- امروز تصمیم گرفتیم پنج نفری برای کوهنوردی به دربند بیابیم. سهیل در مسیر برگشت رفتارش تغییر کرد. من و سهیل به یکی از دخترها به نام مریم علاقهمند بودیم. سهیل از من خواست به کنار رودخانه برویم. من هم قبول کردم. شیب دره زیاد و پایین رفتن از آن سخت بود. او به سمت مریم رفت و شروع به بدگویی از من کرد. او مرا به ترسو بودن متهم میکرد. برای اینکه در مقابلش کم نیاورم، تصمیم گرفتم به دره بروم. میثم هم قبول کرد همراه ما بیاید. سه نفری به داخل دره رفتیم و دخترها بالا ماندند. به هر سختیای بود به دره رفتیم. کمی کنار رودخانه نشستیم و به سمت بالا حرکت کردیم. در میان راه بودیم که امکان بالا آمدن ناممکن شد. ناگهان سهیل تعادلش را از دست داد و خواستم جلوی سقوطش را بگیرم که قبل از آن به پایین افتاد. همراه میثم خودمان را به او رساندیم که متوجه شدیم مرده است.
به خاطر عشق مشترک پیش از این درگیری نداشتید؟
- نه چرا درگیر شویم. مریم باید انتخاب کند. سهیل سعی میکرد شخصیت مرا جلوی مریم خراب کند، اما او به من علاقه داشت.
کارآگاه سپس به تحقیق از میثم پرداخت که او هم حرفهای احمد را تکرار کرد و گفت: سهیل رفتار بچگانهای داشت و به همین دلیل هم جانش را از دست داد. در مسیر برگشت بودیم و سهیل هم پشت سر ما بود. با صدای فریاد دختران متوجه ماجرا شدیم. وقتی برگشتیم، سهیل سقوط کرده بود. من اول بالای سر او رسیدم و بعد از من احمد پایین آمد، سر سهیل به سنگ اصابت کرده و مرده بود.
سروان سپس به تحقیق از مریم پرداخت که او گفت: احمد و سهیل به من علاقه داشتند. سهیل رفتار بچگانهای داشت و سعی میکرد خودش را مردی جسور نشان دهد. در عوض احمد آرام و منطقی بود. امروز هم سهیل لجبازی کرد. احمد هم مجبور شد با او همراهی کند. به عمق دره رفتند. در مسیر بازگشت، به نیمه راه رسیده بودند که سهیل با فریادی به پایین سقوط کرد.
نازنین آخرین فردی بود که بازجویی شد. او هم حرفهای بقیه را تکرار کرد و گفت: سهیل جانش را بر سر عشق مریم گذاشت.
کارآگاه دوباره به سمت جسد رفت. دکتر در حال معاینه جسد بود. بعد از تمام شدن معاینه به سمت او رفت.
دکتر، علت مرگ ضربه به سر است؟
- هیچ آثاری از درگیری یا جراحت روی بدن او دیده نمیشود. ضربه محکمی به پشت سر او اصابت کرده که علت مرگ است.
بازپرس هم خود را به محل حادثه رساند. سروان گزارش خود را داد و درخواست کرد چهار دختر و پسر بازداشت شوند.
صبح روز بعد متهمان به پلیس آگاهی منتقل شدند که احمد پس از روبهرو شدن با 2 دلیل سروان میری به ارتکاب قتل اعتراف کرد و گفت : بعد از درگیری با سهیل ناخواسته او را به قتل رساندم. دوستانم نیز برای اینکه من گرفتار نشوم به دروغ ادعا کردند سهیل در جریان یک حادثه به پایین دره سقوط کرده است.
شما خواننده گرامی با اشاره به 2 دلیل کارآگاه برای اثبات قتل سهیل میتوانید در مسابقه معمای پلیسی شرکت کنید. پاسخ خود را همراه نام و نام خانوادگی به شماره 300011224 ارسال کنید.
وحید شکری / تپش (ضمیمه چهارشنبه روزنامه جام جم)
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در استودیوی «جامپلاس» میزبان دکتر اسفندیار معتمدی، استاد نامدار فیزیک و مولف کتب درسی بودیم
سیر تا پیاز حواشی کشتی در گفتوگوی اختصاصی «جامجم» با عباس جدیدی مطرح شد
حسن فضلا...، نماینده پارلمان لبنان در گفتوگو با جامجم:
دختر خانواده: اگر مادر نبود، پدرم فرهنگ جولایی نمیشد
2- عدم تطابق گفته های میثم و احمد ، احمد گفته موقعی كه سهیل تعادلش را از دست داده می خواسته به او كمك كنه ولی او سقوط كرده ولی میثم گفته كه اول من بالای سر او رفتم بعد احمد و همچنین اصابت سنگ بر سر سهیل